وقتی خرّم سلطان و ارمیا نفس صداوسیما را می‌گیرند!

وقتی خرّم سلطان و ارمیا نفس صداوسیما را می‌گیرند!
شبکه ای با تنها شش هفت ساعت برنامه در روز - که کمتر از نیمی از آن تولیدی است- با سه چهار بار تکرار در شبانه روز، صدا و سیمای ما با این عرض و طول را مستاصل کرده است
از اینها گذشته هیچکس هنوز به سوالات کلیدی افکار عمومی پاسخ نداده که اگر مطابق قانون ممنوعیتی وجود دارد، پس این همه -میلیون ها دستگاه - تجهیزات پیشرفته ماهواره ای از کجا می آید؟ توسط چه کسانی وارد می شود؟ و چرا سرِ مرزها جلوی این تجهیزات گرفته نمی شود؟

ماهواره پدیده‌ای است که به جای مواجهه درست با آن، سال‌ها است صورت مساله‌اش پاک می‌شود در حالی که به گواه آمارهای رسمی و غیر رسمی درصد بالایی از ایرانیان ماهواره دارند و برنامه‌های آن را می‌بینند.

دیشب ماهواره همسایه داشت فلان برنامه رو نشون میداد...؛ خود شما چندبار این جمله را به زبان آورده اید یا از زبان دوست و همکار شنیده اید و بعد هم کلی با تمسخر خندیده اید؟

چند سالی است که این شوخی بی مزه بین همه ما جریان دارد. مثل یک رازِ مگو که از قضا همه دنیا از آن خبر دارند و تبدیل به یک شوخی تلخ شده است. گمان می کنم دیگر همه باید بپذیریم که تعارف بس است.

ماهواره پدیده ای است که به جای مواجهه درست با آن، سال هاست صورت مساله اش پاک می شود. به گواه آمارهای رسمی و غیررسمی درصد بالایی از ایرانیان ماهواره دارند و برنامه های آن را می بینند. برخوردهای مختلف غلاظ و شداد و ممنوعیت های بی نتیجه هم نه تنها تاکنون هیچ تاثیری نداشته بلکه موجب گسترش و ترویج آن هم شده است. این کار متناوباً ریسیورها و دیش های مدل بالاتر را به بازار سرازیر می کند. همان آمارها طبیعتاً نشان خواهد داد که صددرصد آنها که ماهواره شان جمع می شود، به فاصله یکی دو روز، به راحتی دوباره صاحب ورژن پیشرفته تر این تجهیزات می شوند. این ها قابل انکار نیست.

آنها که صورت مساله را پاک کرده اند از این غافلند که خدمتی بزرگ تر از این نمی توان به شبکه های ماهواره ای کرد. ظاهراً همه فراموش کرده ایم که ده ها نهاد، در این باره مسئولند که شاید تنها وظیفه یکی دوتایشان (از جمله پلیس)، مقابله سلبی و توام با شدت عمل است و بقیه تماماً موظف به اقدامات اثباتی اند. بعضی هایشان باید فرهنگ سازی کنند، بعضی باید قوانین مفید و کاربردی تصویب کنند، بعضی باید بودجه کافی به تولید و برنامه ریزی تخصیص دهند، بعضی هایشان باید برنامه جذاب تولید کنند، بعضی ها باید فقط فکر کنند و.... اما ظاهراً همه، وظایفشان را فراموش کرده اند، دست‌جمعی خودشان را به بی خبری زده اند و دارند فقط خودشان را گول می زنند.

علاوه بر اینها ممنوعیت هایی که در عرصه رسانه برای حرف زدن دراین باره پدید آمده است هم، امکان تحلیل، آسیب شناسی و آگاه سازی را از کارشناسان می گیرد و مخاطب را دودستی تقدیم رقیب می کند.

این وسط مثل همیشه تنها به بخش سلبی و مقابله خشن توجه جدی نشان داده می شود. آدم یاد حکایت آن سه بنده خدا می افتد که قرار بود زمین را حفر کنند، لوله ای نصب کنند و بعد چاله را پر کنند و اگر لوله گذار غایب باشد، باز هم دو فرد دیگر بدون لوله گذاری، زمین را می کَنَند و بعد هم پر می کنند!

از اینها گذشته هیچکس هنوز به سوالات کلیدی افکار عمومی پاسخ نداده که اگر مطابق قانون ممنوعیتی وجود دارد، پس این همه -میلیون ها دستگاه - تجهیزات پیشرفته ماهواره ای از کجا می آید؟ توسط چه کسانی وارد می شود؟ و چرا سرِ مرزها جلوی این تجهیزات گرفته نمی شود؟

در میانه این همه سیاست های غلط، سوء مدیریت، کم کاری و خواب غفلت، میلیون ها نفر دارند حریم سلطان می بینند، با شعر یادت نره و چراکه نه همراه می شوند، بفرمایید شام تماشا می کنند، برای آکادمی موسیقی از تلفن های مختلف رای می فرستند، بحث های داغ خانوادگی شان درباره آینده رابطه مثلث یشیم، چنار، توپراک و سرگذشت یوسف و حوّا و لامیا و ایزل است و حول محورِ تحلیل دشمنی خرّم با ماهی دوران و والده سلطان یا خوشمزگی های سنبل خان و سرنوشت ابراهیم پاشا و نگار کالفا دور می زند. هنوز بحث اول شدن ارمیا و حذف شدن امیرحسین، داغ است. برای خیلی ها اخبار یعنی 60 دقیقه و خیلی ها اخبار فرهنگی شان را از شباهنگ کسب می کنند و تحلیل هایشان را از افق. داروهای لاغری، موسسات کاشت مو، افزایش قد و کِرِم های رنگ و وارنگ دکترمظاهری و ... برای خودشان جای محکمی توی خانواده ها باز کرده اند. حالا دیگر نه تنها برنامه دکتر هلاکویی پربیننده است بلکه سی دی های او دست به دست می چرخد.

در خیلی از میهمانی ها سرِشام، بحث مِین کورس و استارتر  و این شوخی که از یک تا ده به میزبان چند می دهند متداول است، تیرامیسو حالا مثل شیرینی دانمارکی و زبون توی همه قنادی ها هست، توی دشت و صحرا خیلی ها دارند می گویند؛ اینجا فلانجاست مام فلانی ایم، آی لاو یو پی ام سی، یا توی آسانسور و کلاس درس و بیمارستان و دستشویی دارند برای سالی تاک، ویدیو می گیرند. بچه ها را به سختی می شود از پای شبکه پرشین تون بلند کرد. همین کودکان یا نقاشی می کشند یا با اسلحه اسباب بازی عکس می گیرند و می فرستند برای دکتر کپی.

یکی از دوستان که اخیراً سفری به ترکیه داشت نقل می کند کودک چهارساله اش در جزیره بیوک آدا از مادر پرسیده که؛ مامان اینجا خونه لامیا نیست؟!  خدا می داند ترکیه با همین سریال ها به قاعده چند هزار میلیارد برای تاریخ و فرهنگ و گردشگری اش تبلیغ موثر کرده و ما هم در خلاء خوراک فرهنگی خودمان، هرچه را سریال های ترکی – راست و دروغ – به خوردمان دادند، پذیرفته ایم. وقتی تلویزیون خودمان علاقه ای به شناساندن شاه عباس و نادرشاه و کوروش و کریم خان زند ندارد، سلطان سلیمان عثمانی با کلی ضعف و تحریف، می شود مرد اول شب های زنان و مردان و کودکان و نوجوانان ما. چرا نشود؟ واقعاً چرا که نه؟!

وقتی بخشی از تاریخ این سرزمین از کتاب های درسی حذف می شود و  انگار کوروش و داریوش و خشایار و نادر هرگز وجود خارجی نداشته اند، چرا نباید توقع داشته باشیم کودک و نوجوان ایرانی تاریخ عثمانی و سلطان سلیمان و شاهزاده مصطفی را بهتر از تاریخ پرافتخار ایران بشناسد؟ جداً جای شرمندگی است.

وقتی برنامه های کودک تلویزیون ما از هر خلاقیت و جذابیتی خالی می شود، چرا یکی دو شبکه خارجی نیایند و این فضای خالی را با انواع و اقسام  کارتون ها پُر نکنند؟ کارتون هایی که بعضاً تصاویر خشن و یا غیرمتعارفشان، مناسب این رده های سنی نیست. وقتی تلویزیون ما دوست دارد هم فیلم های سینمایی امریکایی پخش کند و هم سروتهش را بزند و حتی برایش داستان جدید بنویسد، چرا کلی شبکه مثل قارچ نرویند و صبح تا شب فیلم پخش نکنند؟

تو را به خدا از خط قرمزها و محدودیت های ناگزیر حرف نزنیم که این خط قرمزها از فرط سلیقه ای شدن و نامشخص بودن و تنگ و تار بودن امان همه را بریده اند.

گاهی هم برنامه ریزان ما از کارها و ایده های آن طرفی ها الگو می گیرند؛ وقتی بعضی تلویزیون های آنها صبح تا شب سریال ها و فیلم های سال های گذشته تلویزیون و سینمای خود ما را پخش می کنند، تازه حواس تلویزیون خودمان جمع می شود که می توان شبکه نمایش و آی فیلم و تماشا را با نمایش تکراری همین فیلم ها و سریال ها پر کرد. یا وقتی می بینند که مردم به فلان شبکه که فقط مستند پخش می کند اقبال نشان می دهند، یک شبکه مستند تاسیس می کنند و همینگونه است ماجرای تاسیس شبکه پویا که مشابه یکی دو شبکه ماهواره ای فقط کارتون پخش کند. ناگفته پیداست که موفقیت چنین اقدامات واکنشی و تقلیدی و توفیق شان درجذب مخاطبانی که به آن یکی شبکه عادت کرده اند، چقدر دشوار است و نیاز به محتوای فوق العاده دارد.

قرار شد تعارف نداشته باشیم؛ قضیه ماهواره گسترده تر و جدی تر از این حرفهاست. عامی و نخبه هم نداریم، روشنفکر و امّل هم نداریم، پیر و جوان وکودک هم نداریم. ماه و خورشید همین آینه می گردانند.

با یک نگاه، حریم سلطان و عمرگل لاله و عشق و جزا و ... را باید به عنوان یک فرصت نگاه کرد. فرصتی برای بیدار شدن مدیران تلویزیون و ترغیب آنها برای آنکه تکانی به خود بدهند و از بی اعتنایی به نیازها و خواست های مردم دست بردارند. این برنامه ها ثابت می کنند چقدر کم کاری و سوء مدیریت در تلویزیون و البته سینمای ما بیداد می کند، که چقدر پول کلان و ارزشمند بیت المال دارد به دلیل نابلدی و بی کفایتی در حوزه فرهنگ هرز می رود، که چقدر بی خیالی و سهل انگاری در مدیریت فرهنگی ما وجود دارد. اینها ثابت می کنند که ما چقدر نسبت به ظرفیت های داستانی، تاریخی، فرهنگی، اسطوره ای و گردشگری مان بی توجهیم. در تلویزیون ما بحران خلاقیت وجود دارد؛ خلاقیت در مدیریت و خلاقیت در برنامه سازی. این برنامه ها ثابت می کند چقدر خلاقیت در مدیریت و برنامه ریزی و برنامه سازی در تلویزیون ما عنصری کمیاب و حتی نایاب است.

متاسفانه باید اعتراف کرد در حال حاضر رقابت تنگاتنگی میان سه چهار شبکه تلویزیونی فارسی زبان برون مرزی برای جذب مخاطب ایرانی داخل کشور در جریان است و صداوسیمای ما بیشتر در نقش یک ناظر بی آزار، بی هدف و ناامید در این بازی نقش آفرینی می کند که نیازی هم به شرکت در رقابت نمی بیند.

شبکه ای با تنها شش هفت ساعت برنامه در روز - که کمتر از نیمی از آن تولیدی است-  با سه چهار بار تکرار در شبانه روز، صدا و سیمای ما با این عرض و طول را مستاصل کرده است؛ چرا واقعاً؟ آن یکی شبکه با چهار تا سریال ترکی زیر متوسط توانسته آنچنان مخاطب انبوهی را جذب کند که شگفت آور است. واقعاً چطور؟

این وسط تلویزیون ما دارد چکار می کند؟ نگویید آنها دارند پول بی حساب خرج می کنند – که می کنند – که این دلیل ابداً قابل قبول نیست. سازمان صدا و سیمای ما با بودجه و درآمد هنگفت، ده ها شبکه، صدها ساعت برنامه در روز، هزاران نفر پرسنل و امکانات نرم افزاری و سخت افزاری بسیار وسیع، اصلا قابل مقایسه با هزینه و امکانات هیچکدام از آنها نیست. واقعاً نیست. و نگویید که جذابیت های آنها خط قرمزی است و دست شبکه های داخلی از این بابت بسته. این هم اصلاً پذیرفتنی نیست. هروقت تلویزیون خودمان درست عمل کرده و برنامه جذابی نزدیک به سلیقه عمومی و خواست مخاطبان تهیه و درست عرضه شده، اقبال مخاطبان را نیز به همراه داشته است. سریال های خوب گذشته مثل هزاردستان، امام علی، مدار صفردرجه، صاحبدلان و میوه ممنوعه یا همین مختارنامه و شوق پرواز و خیلی قبل تر سربداران، سلطان و شبان، گرگ ها، ابن سینا، روزی روزگاری و ... هرکدام توانسته اند در زمان خود مخاطبان انبوه را به خود جلب کنند. حتی سریال هایی مثل زمانه یا  قبل تر ستایش و قبل ترش نرگس با وجود تمام انتقاداتی که به آنها وارد است  توانستند نظر جمعی از بینندگان تلویزیون را معطوف به خود کنند. یا مثلاً همین سریال پایتخت با وجود برخی کاستی هایی که دارد با خلق شخصیت های جذاب، موقعیت های کمیک و روابط صمیمانه و باورپذیر ایرانی، توانسته به کیفیت استاندارد برسد، رضایت بسیاری از مخاطبان را جلب کند و به شبکه های آن طرفی ترجیح داده شود. یا وقتی کلاه قرمزی شروع می شود همه قید ماهواره را می زنند تا شیرینکاری های فامیل دور و پسرعمه زا و پسرخاله را ببینند. و مثلاً نود که رسماً تلاش شبکه های آن طرفی را برای ساخت برنامه ای مشابه ناکام گذاشت و رادیو هفت که یک اتفاق خیلی خوب و دلنشین در تلویزیون این روزهاست.

واقعاً کجایند سریال هایی که خیابان ها را خلوت می کردند؟ کجاست یک مسابقه تلویزیونی اریژینال جذاب مثل مسابقه هفته، که اصطلاحاتش بعد از نزدیک به دو دهه هنوز ورد زبان هاست؟ کجاست برنامه ای که دوروزه فراموش نشود و در یادها بماند؟ یکی در این مملکت پیدا نمی شود که یک تَلِنت شو جذاب بسازد؟ آدم های خلاق تلویزیون ما کجا هستند؟

اما بداقبالی را ببینید که همین تلویزیون خودمان با کمال بی ذوقی و بی سیاستی، یا از برخی برنامه های ماهواره ای و ایده های آنها گرته برداری می کند – که طبعاً برابر اصل هم نیست – و یا با همان برنامه ها شوخی می کند و قصد دارد با استفاده از علاقه مندی های مخاطبان و با تکیه بر پیش زمینه ذهنی آنها با تمسخر برنامه های اصلی ایجاد جذابیت کند. جای تاسف است که همین شوخی ها دقیقاً کارکرد ضد خود را پیدا می کنند و به تبلیغ مستقیم و مفت و مجانی برای برنامه های مورد اشاره بدل می شوند. آنها که برنامه های اصلی را ندیده باشند به تماشای نسخه اصل ترغیب می شوند.

ضمناً با این برنامه، تلویزیون رسماً پذیرفته  که اکثریت مردم ایران بطور گسترده ماهواره تماشا می کنند. یکی نیست بپرسد، اگر مردم ماهواره تماشا نکنند اصلاً این برنامه شما برای کسی دیدنی است؟ در آن صورت اصلاً شوخی های شما را کسی می فهمد؟ واقعاً چرا باید این همه هزینه شود تا این دوستان برنامه ساز بی ذوق بنشینند بارها و بارها برنامه های ماهواره را ببینند تا بتوانند با جزییات کامل از آنها تقلید کنند و به خورد خلق الله بدهند؟ جداً فکر می کنند مردم با دیدن این برنامه های جلف، از ماهواره متنفر می شوند؟ یا اینکه به سرعت برای خلاصی از شرِّ همین برنامه های لوس و بی مایه، کانال را عوض می کنند و به نسخه اصل پناه می برند؟

اتفاقاً مخاطبان تلویزیون ایران بیش از میزانی که ما تصور می کنیم قانع هستند. اما توقع آنها و اعتمادشان، یک حداقل دارد که متاسفانه تلویزیون ما مدت هاست از رسیدن به آن کف و حداقل، ناتوان است. قضیه اصلی، بودجه نیست، کم کاری و سوء مدیریت است و کارهایی که به کاردان سپرده نمی شود، مشکل در سختگیری ها و خط قرمزهای تنگ و بی مورد است، درخانه نشین کردن چهره ها و مجریان و بازیگران مورد علاقه مردم و فراری دادن مدیران، برنامه سازان، فیلمنامه نویسان و کارگردانان کار بلد است، در فاصله گرفتن از نیازها و خواست های مردم و نشناختن علائق آنهاست، در فهم نادرست از مفهوم جذابیت، در غفلت از کارکرد رسانه تلویزیون و نشناختن اهمیت و وسعت نفوذ آن و در یک کلام، احترام نگذاشتن به مخاطب است وگرنه، نه بودجه تلویزیون ما کم است و نه سوژه برای تولید برنامه های قابل توجه مردم کمیاب. آنچه کم است مدیریت و ذکاوت و تخصص است و بس. تلویزیونی که یه حبه قند در آن سانسور می شود تکلیفش روشن است. قبول کنید که اعتماد کردن به چنین تلویزیونی کار بسیار دشواری است.

با این حساب دو راه بیشتر نداریم؛ یا باید بپذیریم که مخاطبان ما کج سلیقه اند و برنامه های آن ور آبی را به برنامه های جذاب شبکه های داخلی ترجیح می دهند و یا بپذیریم که برنامه هایمان یارای رقابت با برنامه های آنها را ندارند که شوربختانه در هر دو حالت قافیه را باخته ایم و متاسفانه میدان را کاملاً واگذار کرده ایم.

اگر خوراک فکری و فرهنگی برنامه های ماهواره ای را نامناسب می دانیم – که در بسیاری موارد اینگونه است – و اگر فکر می کنیم در فرهنگ و جامعه خودمان به اندازه کافی سوژه سالم و جذاب برای برنامه سازی وجود دارد که بتواند مخاطب ایرانی را راضی و از تماشای برنامه های آنطرفی ها بی نیاز کند و اگر معتقدیم برنامه سازان توانا و خلّاقی داریم که حریف آنها می شوند، پس باید دست بجنبانیم. همین حالا هم خیلی دیر است. خبرآنلاین

ترویج فرهنگ غرب در صدا و سیما زن متهم قاتل در تبلیغات صدا و سیما

ترویج فرهنگ غرب در صدا و سیما
زن متهم قاتل در تبلیغات صدا و سیما
صدا و سیما بر اساس قوانین و مقررات تعیین و تصویب شده باید اقدام به پذیرش و پخش آگهی های بازرگانی کند ولی در روزهای اخیر شاهد ورود قهرمانان هالیوودی مانند سوپرمن، گلادیاتورهای رومی و گراهام بل و سناریوهای غربی برای تبلیغ محصولات هستیم

تبلیغات، نوعی روش برای عرضه خدمات اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و غیره و همچنین معرفی محصولات تجاری به مشتریان و شهروندان است که سالهاست با روشهای مختلف ارائه می شود. در ایران هم پس از ایجاد شبکه سه سما واحد بازرگانی صدا و سیما قوت گرفت و تبلیغات رسما به صورت حرفه ای وارد سیما شد. ولی بعدها به دلیل اثرات سوء برخی تبلیغات در جامعه و خانواده مقررات تبلیغات بازرگانی تدوین شد. بر اساس دستورالعمل ضوابط تولید آگهی های رادیویی و تلویزیونی، صدا و سیما موظف است موارد این دستورالعمل را در پخش تبلیغات رعایت کند. ولی آیا این دستورالعمل به درستی اجرا می شود؟ آیا بخشهای نظارتی سازمان صدا و سیما و یانهادهای بیرونی بر اجرای قانون تبلیغات در صدا و سیما نظارت دارند؟

 

بخشی از دستورالعمل ضوابط تولید آگهی در صدا و سیما:

 

اصل 9: آگهی نباید مروج عقاید خرافی بوده و یا با بهره گیری از آن تهیه شود.

 

اصل 11: آگهی نباید به هیچ وجه متضمن فریب بوده و فراتر از واقعیت کالا یا خدمات مورد نظر را با ادعای خلاف واقع معرفی کند. همچنین از اغراق باید پرهیز شود.

 

اصل 13: آگهی نباید با استفاده از ذکر صفات تفضیلی و عالی به صورت صریح و یا بکارگیری هر شیوه دیگری در نگارش یا قرائت متن، مفهوم برتر یا برترین بودن موضوع آگهی را القاء کند.

 

اصل 17: آگهی های تولید شده نباید بیش از اندازه پر سر و صدا و هیاهو باشن.

 

اصل 22: نمایش مجسمه کامل در آگهی مجاز نمی باشد.

 

اصل 23: آگهی نباید مروج تجمل گرایی باشد.

 

اصل 27: تعیین جایزه برای تشویق مخاطبین آگهی به خرید و مصرف بی رویه مجاز نیست .

 

اصل 44: آگهی نباید شامل منتخبی از مطالب برنامه های صدا و سیما بوده و یا با استفاده از تصاویر و موسیقی متن این برنامه‌ها ساخته شده باشد.

 

اصل 59: آگهی های رادیو تلویزیونی نباید تداعی کننده این امر باشد که اشتغال و تلاش زن ایرانی محدود به امور منزل است و در عرصه های علمی و فرهنگی حضور ندارد و بطور کلی زن مسلمان ایرانی نباید تحقیر شود.

 

اصل 65: در آگهی نباید از کودکان با صراحت درخواست شود محصولی را خریداری کنند و یا از والدین خود و دیگران چنین درخواستی کنند.

 

اصل 66: در آگهی های تلویزیونی نباید کودکان به تنهایی هنگام خرید و یا مذاکره با فروشنده برای خرید و یا مبادله پول با فروشنده نشان داده شوند.

 

اصل 77: در آگهی های تلویزیونی نباید کودکان عریان یا نیمه عریان نشان داده شوند در شرایطی که موضوع آگهی نشان دادن کودکان را در این گونه شرایط ایجاب کند با تصویب قبلی فیلمنامه ممکن است.

 

اصل 78: از کودکان نباید برای معرفی کالا و خدماتی استفاده شود که از آنها انتظار نمی رود خود مصرف کننده آن کالا و یا خدمت باشند و یا آنرا بخرند و نیز در آگهی کودکان نباید در مورد هرگونه کالا یا خدمت به صراحت اظهار نظر کنند.

اما با وجود این مقررات، در سالهای اخیر برخی آگهیها از سیمای جمهوری اسلامی پخش شده که چندان تناسبی با این مقررات ندارند.

سوپرمن در تبلیغات بانک تجارت و سرمایه

بر اساس بخشی از قوانین و مقررات ذکر شده برخی تبلیغات اخیر صدا و سیما قابل بررسی است. ابتدا تبلیغات یک بانک که در سناریوی آن یک سالمند در انتظار نوبت شعبه روی صندلی نشسته است. سوپرمن قهرمان اسطوره ای هالیوود وارد بانک شده و با یک دست صندلی و پیرزن را به بانک دیگری منتقل می کند. پیرزن می گوید: ا شما ایران آمدید! نکته قابل تامل در این تبلیغات استفاده از نمادها و اسطوره های خارجی و به نوعی قهرمان پروری است که می توان به اصل 9 اشاره کرد که عنوان شده تبلیغات نباید به نوعی مروج عقاید خرافی یا بهره گیری از آن باشد.

اختراع تلفن تصویری توسط گراهام بل

در تبلیغات دیگری شاهد حضور جمعی از مخترعان در اتاق الکساندرگراهام بل هستیم. آقای بل همکارش را با تلفن صدا می کند و می گوید اگر صدای من را می شنوید به دفتر من بیائید. فرد با عجله وارد اتاق شده و می گوید. آقای بل هم صدای شما را دارم و هم تصویر شما؟ در اینجا آنچه که کودکان از مخترع تلفن می‌دانند با آنچه که در این آگهی پخش می شود تناقض دارد! آیا واقعا آقای بل تلفن تصویری را اختراع کرده است؟

گلادیاتورها در تبلیغات ایرانسل
در نمای دیگری از تبلیغات جدید تلویزیونی در رم باستان گلادیاتورها دارند با هم مبارزه می کنند. یکی از گلادیاتورها روی زمین می افتد و قبل از کشته شدن می گوید: شماره ایرانسل استاد را بگیر و بگوئید باید چیکار کنم. فرد هم به استاد پیامک می زند و بعد می گوید استاد گفته شصت پایش را بزن! آیا این تبلیغ با اصل 11 آیین نامه و مقررات تبلیغات که در بالا ذکر شده است مغایرت ندارد؟

زن متهم قاتل در تبلیغات ایرانسل
در حال پخش یک سریال پرطرفدار ایرانی آگهی تلویزیونی از برگزاری یک دادگاه انگلیسی نمایش داده می شود. زن متهم به قتل است. نماینده دادستان می گوید این زن قاتل است ولی وکیل می گوید این زن قبل از وقوع جرم هم پیامک داده و هم ایمیل زده است. البته موضع قتل و جزئیات پرونده در این تبلیغات مشخص نیست ولی در هر حال زن متهم به قتل است و چون ایرانسل همه جا آنتن می دهد و هزینه جابجایی هم ندارد هیئت منصفه رای به بیگناهی زن می دهد. آیا این تبلیغ مغایر با اصل 11 نیست؟

رابینسون کروزوئه در تبلیغات

تبلیغات جدید دیگری از اپراتور دوم نشان می دهد که همه دارند به یاد رابینسون کروزوئه مویه کرده و برای سلامتی اش دعا می کنند. ( آه رابینسون... ای مرد بزرگ ...) بعد فردی در میان جمع می گوید ایرانسلش را بگیرید. تلفن می آورند ولی رابینسون وقت صحبت کردن ندارد! این روایت هم مانند ماجرای گراهام بل تحریف داستانی است که به طور واقعی به مخاطب (کودکان) القاء می شود.

بر اساس این گزارش انگار این روزها رقابت فروش سیم کارت کار را به جایی رسانده که دیگر بدون توجه به قوانین و مقررات پخش تبلیغات، شرکتها اقدام به ساخت تبلیغات تصویری می کنند. عبور از داشته های فرهنگی و اجتماعی و چنگ زدن به آداب و رسوم و خرافه گرایی های غرب و همچنین تلقین برخی باورهای غلط هم دست آویزی برای زیبا جلوه دادن محصولات شده است. این اقدام در حالی است که بر اساس قوانین و مقررات ساخت اینگونه تبلیغات صحیح نبوده و در بسیاری از موارد پخش شده خلاف قانون بوده است.

تخلفات تبلیغاتی را در شورای نظارت بر صدا و سیما مطرح می کنم

سید رمضان شجاعی کیاسری عضو شورای نظارت بر صدا و سیما و نماینده مجلس شورای اسلامی می گوید: وقت نکردم تبلیغات جدید را نگاه کنم ولی اگر گزارشی شود قطعا رسیدگی می شود.

وی افزود: استفاده از کودک و زن در تبلیغات قوانین و مقررات خود را دارد و نباید از زن و کودک استفاده سوء کرد. قطعا تبلیغات را دیده و در صورت هرگونه ایراد در شورای نظارت بر صدا و سیما مطرح می کنم.

 

 

منبع :مهر

قحطی بازیگر در صدا و سیما+عکس

افزایش کمی سریال های تلویزیونی یک اتفاق اجتناب ناپذیر به موازات توسعه کمی شبکه های تلویزیونی محسوب شود اما آیا این افزایش طول رسانه ملی نیازمند توسعه حلقه خودی ها و دایره بسته فعالان در این عرصه نیست تا در نهایت کار به جایی نرسد که رسانه رسمی صداوسیما نیز ناچار به نقد شرایط موجود و دایره محدود بازیگران مجموعه های تلویزیونی نشود؟

به گزارش «تابناک»، آش آنقدر شور شد که صدای آشپز هم درآمد؛ این تمثیل شاید بهترین توصیف از شرایط کنونی تلویزیون در حوزه فیلم و سریال باشد. حوزه ای که هر چند تولیدات قابل دفاعی نیز گاه به گاه به نمایش می گذارد اما فعلاً کمیت سریال هایش بر کیفیتش می چربد و آرشیو تلویزیون در حال پر شدن از آثاری است که شاید در سال های آینده، کششی نزد مخاطب برای بازپخش مکررشان وجود نداشته باشد. جام جم رسانه رسمی صداوسیما امروز در مطلبی مفصل به نقد حضور یک بازیگر در چند سریال پرداخته و خواستار آن شده که حداقل پخش این سریال ها همزمان نشوند.

نویسنده این مطلب در بخشی از این موضوع با اشاره با بازی همزمان نیما شاهرخ شاهی در سه نقش مختلف و پخش همزمان این سه سریال تاکید کرده است: «اين روزها براي ديدن سريال‌هاي تلويزيوني بايد هوش و حافظه بالايي داشته باشيد. بايد يك كاغذ برداريد و اسامي و نقش‌هاي بازيگران مختلف را يادداشت كنيد تا ذهنتان سريال‌ها را با هم قاطي نكند. مثلا بايد يادتان باشد كه نيما شاهرخ‌شاهي در سريال مرد نقره‌اي پسر سعيد نيك‌پور است و در سريال ميلياردر پسر شريفي‌نيا. اگر اين نكته كليدي را ندانيد، نمي‌توانيد با ماجراهاي سريال همراه بشويد. اين معادله وقتي پيچيده‌تر مي‌شود كه بدانيد اين بازيگر در سريال دختران حوا هم نقش برادر شوهر يك مددكار (يكتا ناصر) را بازي مي‌كند. نكته جالب‌تر آن است كه اين سه سريال (دختران حوا، مرد نقره‌اي و ميلياردر) همزمان از سه شبكه اصلي تلويزيون (تهران، سه و يك) در حال پخش هستند.»

البته همان طور که یادداشت نویس جام جم یادآوری کرده، ماجراي حضور يك بازيگر در چند سريال در حال پخش محدود به همين يک بازیگر نمي‌شود و این اتفاق در حال توسعه یابی است و به یک اپیدمی مبدل می شود که هزینه های فراوانی در پی دارد. پوريا پورسرخ همزمان در دو سريال مرد نقره‌اي و دختران حوا بازي دارد، اميرحسين رستمي نيز بازيگر مشترك دو سريال يك تيكه زمين و دختران حواست و در کنار اینها به آتيلا پسياني اشاره شده که در سه سريال پخش شده در چهار ماه گذشته حضور داشته و در «راستش را بگو» مامور امنيتي بود، در «يك تيكه زمين»‌ در نقش يک خلافكار ظاهر شد و در سريال «ديوار» نقش پليس را ایفا کرد. به این لیست محمدرضا شریفی نیا را هم اضافه کنید که سریال های «کلاه پهلوی» و «میلیاردر» با بازی اش در حال اکران است و سریال «یلدا» نیز قرار است همزمان اکران شود.

موضوع جالب اینکه بر اساس همین گزارش، در سایر آثار نیز امکان وقوع چنین مسئدله وجود دارد و بعید نیست در آینده درباره بازیگرانی سخن به میان آید که همزمان 4 یا 5 سریال با بازی شان در حال پخش است. به واقع به استثنای مجموعه های تلویزیونی مناسبتی، به اذعان مدیران تلویزیون، هیچ نظارتی برای عدم تکرار بازیگران در چند مجموعه تلویزیونی وجود ندارد و با این حساب ممکن است به زودی یک جمع چنده ده نفره آنقدر مجموعه تلویزیونی بازی کرده باشند که رکورد پیشکسوتان این عرصه را با دور تند بشکنند و طبیعتاً از رانت دیده شدن پیاپی برای حجم وسیع مخاطبان تلویزیون و درآمدهای حاصله بهره مند شوند.

نکته عجیب تر در گزارش مذکور، نقل قولی از یکی از مدیران رسانه ملی است که درباره علت بسته بودن این دایره انتخاب بازیگران، عنوان کرده است: «در تلویزیون بازیگر زیاد داریم اما بازیگر تاثیرگذار کم داریم. خیلی از نویسندگان، فیلمنامه را بر اساس بازیگر خاصی می نویسند، چون می دانند هرکسی نمی تواند از پس نقش بر آید» اگر بپذیریم آتیالا پسیانی بازیگری با ویژگی مورد نظر است، آیا بازیگرانی چون امیرحسین رستمی و نیما شاهرخ شاهی که در برخی نقش آفرینی هایشان در حد یک تیپ و نه بیشتر ظاهر شده اند، نیز در حدی هستند که بازیگران دیگر نمی توانند از عهده نقش آفرینی شان بر آیند و یعنی سطح بازی دیگربازیگران جوان از این دو نیز پایین تر است؟!

اگر قرار بر توجیه برای استفاده از یک گروه محدود بازیگر است که طبیعتاً می توان استدلال های فراوانی برای حفظ همین دایره بسته و در نهایت ورود چند تن دیگر به این حلقه آورد اما اگر واقعیت امر آن است که بازی همزمان این چند تن در چند سریال محصول قحطی بازیگر تعبیر می شود که این با واقعیت های سینما و سیمای ایران تناسبی ندارد. در حال حاضر به واسطه شرایط بحرانی حوزه سینما و کاهش تولیدات سینمایی بسیاری از کارگردانان، بازیگران سینمایی توانمند تمایل بیشتری به حضور در تلویزیون دارند و بر همین اساس چه اشکالی داشت جای شریفی نیا مثلاً پرویز پرستویی که به قول خودش پرکارترین بازیگر بی کار است، نقش آفرینی می کرد؟

انصاف این است که فرصت ها در این حوزه به شکل مساوی تقسیم شود و این گونه نباشد که برخی بازیگران که اتفاقاً در میان تراز اول های سینمای ایران هستند نظیر کیانیان، انتظامی، نصیریان و... کم کار یا بی کار باشند و برخی بازیگران متوسط آنچنان با سیل سفارش های اینچنینی مواجه شوند که میان پخش چند مجموعه تلویزیونی چنین تداخل هایی پیش آید و احساس بی عدالتی برای افکارعمومی در توزیع نقش ها ایجاد شود.

يك كارگردان تلويزيون:صداوسیما 40 هزار نیروی اضافی دارد!

حسن هدایت، کارگردان و تهیه‌کننده تلویزیون با انتقاد از روند ساخت سریال‌های بی‌اصالت گفت: زمانی در دهه‌ی 60 سریال‌های ماندگاری مثل «هزاردستان»، «سربداران» و «سلطان و شبان» روی آنتن می‌رفتند که علاوه بر کارگردانی توانا، وجه پنهانی در موفقیت آن‌ها وجود داشت که نظارت و مدیریت خوب بوده و باعث شده هنوز هم بعد از چندین سال احساس کنیم قابل دیدن هستند.

این کارگردان و تهیه‌کننده در گفت‌وگویی با ایسنا، تاکید کرد: در چنین سریال‌هایی صداقت و اصالت وجود داشت و باعث می‌شد زمان به آن‌ها گذر نکند و مردم هر چند وقت یک بار که آن‌ها را می‌بینند طراوت و تازگی دفعه‌ی اول را در آن‌ها کشف کنند. اما سریال‌های الان به جز فیلم‌نامه‌های ضعیف و پر از ممیزی، فقط می‌خواهند چیزی ساخته شود و به دنبال کاسبی کردن هستند، نه اینکه اصالت داشته باشند.

او ادامه داد: جدیدا هم از فیلم‌های خارجی یاد گرفته‌اند که دوربین را روی دست بگیرند و کارهایی از این دست انجام دهند. اما اینها تکنیک است و باید به محتوا توجه شود نه تکنیک.

*** سریال «آینه» الان هم دیدنی است

هدایت به بحث نظارت بر کارهای تلویزیونی نیز اشاره کرد و گفت: نکته‌ای که در تلویزیون وجود دارد و فوق‌العاده هم مهم است، این است که ساخت سریال خوب یا ضعیف یا فیلمی که ماندگاری ندارد به خاطر عدم نظارت کیفی است. همه فیلم‌ها و سریال‌ها ناظر کیفی دارند که از فیلترهای مختلفی می‌گذرد، اما بی‌توجهی در این مساله بیداد می‌کند. آن‌ها صرفا می‌خواهند چیزی ساخته شود.

او توضیح داد: اغلب سریال‌های قدیمی که این قدیم زیاد هم دور نیست و به دهه‌ی 60 برمی‌گردد، دارای کیفیت بالاتری نسبت به سریال‌های الان هستند. حتی یک سریال خانوادگی مثل «آینه» که در آن زمان ساخته شد الان هم دیدنی است یا «محله بروبیا» که برای گروه کودک و نوجوان ساخته شده بود هنوز هم قابل دیدن است و سریال خوبی است. جالب اینجاست که همان آدم‌ها هم در حال حاضر کار می‌کنند ولی کیفیت کارشان پایین آمده در حالی که منطق حکم می‌کند وقتی کسی تجربه کسب می‌کند کیفیت کارش باید بالاتر برود.

حسن هدایت دلیل این امر را نظارت ناصحیح بر کارهای تلویزیونی عنوان کرد و توضیح داد: اشکال کار در این است که نظارت کیفی صورت نمی‌گیرد. انبوه سریال‌های بی‌کیفیت تولید می‌شود که نظارتی روی آن‌ها نمی‌شود حتی خیلی از اوقات پیش می‌آید که تلویزیون به خاطر بی‌کفایتی، تهیه‌کننده را اخراج می‌کند ولی کارش پخش می‌شود و حتی دوباره به چنین تهیه‌کننده‌ای کار می‌دهند؛ در حالی که تهیه‌کننده مهمترین آدم سریال است و باید باهوش باشد.

*** کسانی بر سریال‌ها نظارت می‌کنند که کار بلد نیستند

هدایت تاکید کرد: میلیاردها تومان صرف تولید فیلم‌ها و سریال‌های تلویزیونی می‌شود به همین دلیل هم اگر تهیه‌کننده‌ای بد کار کند باید یقه او را بگیرند که پول بیت‌المال را حرام می‌کند. مشکل این است که نظارت کیفی وجود دارد. یک ضرب‌المثل روسی می‌گوید کسی که صلاحیت دارد کار می‌کند و کسی که صلاحیت ندارد درس می‌دهد. کار نظارت ما هم همین است. نظارت را کسانی انجام می‌دهند که کار بلد نیستند.

این تهیه‌کننده و کارگردان به نقش تهیه‌کننده در ماندگاری یک کار نیز اشاره و تاکید کرد: خیلی کارها بوده‌اند که با یک تهیه‌کننده‌ی خوب ساخته شده و ماندگار شده‌اند؛ مثلا در همین 10، 12 سال پیش «شب دهم» ساخته شد که هنوز هم بهترین سریال ماه محرم است، هر چند کارگردانی آن هم انصافا خوب بود اما بیشتر مسایل به تهیه‌کننده برمی‌گردد که این کارگردانی را اداره و در مسیر صحیح می‌انداخت؛ چرا که این کارگردان چند کار دیگر هم ساخته که هیچکدام «شب دهم» نشده است. تهیه‌کننده باید مسیر صحیح را برای کارگردان بسازد.

او تصریح کرد: در هر اثر ماندگار تلویزیونی، مدیریت دلسوز و نظارت خوب سر کار بوده که باعث شده کارهایی استاندارد خلق شود و هر جا مدیریت تصعیف شده و نظارت بدی وجود داشته کارهای بدی ساخته شده‌ است. این مشکل فقط در حوزه‌ی فرهنگ نیست بلکه در حوزه‌ی کتاب و نشر نیز وجود دارد و همه مشکلات به این برمی‌گردد که مدیریت درست و نظارت، گنج است. به همین دلیل است که در آمریکا به عنوان یک کشور صنعتی، بالاترین حقوق را نه بازیگران و نه ورزشکاران می‌گیرند بلکه مدیران می‌گیرند که می‌توانند ثروت یک موسسه را چند برابر کنند.

*** آدم‌های اضافی در تلویزیون بیداد می‌کند

حسن هدایت سپس ادامه داد: مدیریت ما به لحاظ فرهنگی ضعیف است و مدیرانی که می‌آیند بیشتر بروکرات هستند که دوست دارند بدون توجه به کیفیت و ماندگاری کار، کارهای اداری را انجام دهند.

او تاکید کرد: در حال حاضر تلویزیون گسترده شده و شبکه‌های آن بیشتر شده است؛ به علاوه آدم‌های اضافی در تلویزیون بیداد می‌کند. من می‌توانم با عدد و رقم ثابت کنم که 10 هزار نیرو برای اداره‌ی تلویزیون کافی است. در حالی که 50 هزار نیرو در تلویزیون مشغول کار هستند و این حجم اضافه نیرو کار نظارت و مدیریت را سخت‌تر می‌کند.

سوال خجالت‌آور شبكه دو از مخاطبين

شبكه دو سيما كه اين روزها دائم در حال تبليغ برنامه شب چله خود است سوالي پيامكي را نيز طراحي كرده و از مردم مي خواهد كه پيامك بزنند و پاسخ آن را بدهند.
به گزارش بی باک، آويني فيلم نوشت: صدا و سيما مثل هر مناسبتي كه مي خواهد بگويد ما هم هستيم براي مراسم شب چله برنامه اي متفاوت را روي آنتن خود خواهد برد! شبكه دوم سيما كه اين روزها دائم در حال تبليغ برنامه شب چله خود است سوالي پيامكي را نيز طراحي كرده و از مردم مي خواهد كه پيامك بزنند و پاسخ آن را بدهند.

كاظم احمدزاده كه قرار است اجراي اين برنامه را برعهده بگيرد در تيزر تبليغاتي برنامه شب چله سوال را مي خواند. فكر مي كنيد سوال برنامه چيست؟ شب چله كجا مي رويد؟۱/ خانه مادر شوهر، ۲/ خانه مادر زن!

باور كنيد اين سوال برنامه زنده شبكه دوم سيماست كه قرار است شب چله سال ۱۳۹۱ روي آنتن برود. يعني واقعا مسئولان صدا و سيما چه تصوري از مردم امروز ايران دارند كه اين سوال را طرح مي كنند؟ آيا واقعا صدا و سيما در پي اختلافات خانوادگي و به راه انداختن دعاواهاي قديمي بر سر مادر زن و مادر شوهر و عروس است؟

اين كه قرار است شب چله دائم از اين حرف ها زده شود و قديم را اينگونه ياد كنيم همان بهتر كه اصلا ياد نكنيم.

انتقاد از ظاهر متفاوت بازیگران

انتقاد از ظاهر متفاوت بازیگران
نماینده مردم ساری در مجلس: تصاویری از این بازیگران در محافل خصوصی و غیر رسمی منتشر می‌شود که کوچک‌ترین شباهتی به ظاهر آنها در برنامه‌های تلویزیونی ندارد. بنابراین باید قانونی برای تعهد گرفتن از این افراد ایجاد شود
تاريخ انتشار: سه شنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۱ ساعت ۲۱:۲۵
انتقاد از ظاهر متفاوت بازیگران
نماینده مردم ساری در مجلس شورای اسلامی با انتقاد از ظاهر متفاوت بازیگران زن سینما و تلویزیون زمانی که در برنامه‌های تلویزیونی شرکت می‌کنند، یادآور شد: تصاویری از این بازیگران در محافل خصوصی و غیر رسمی منتشر می‌شود که کوچک‌ترین شباهتی به ظاهر آنها در برنامه‌های تلویزیونی ندارد. بنابراین باید قانونی برای تعهد گرفتن از این افراد ایجاد شود.

در ادامه کریمی نیز در سخنانی گفت: شورای نظارت بر صدا و سیما شامل 6 نفر؛ دو نماینده از قوه قضائیه، دو نفر از قوه مقننه و دو نفر از قوه مجریه است اما ما فقط موفق شدیم یک نفر از آنها را به آمدن در این جمع ترغیب کنیم. متاسفانه در صدا و سیما هر کسی در دوره خودش به شیوه‌ای عمل می‌کند که یا منتظر سپری شدن دوره است یا تغییر اوضاع! ما با بازیگران کاری نداریم. زمانی هم که حزب الهی‌ها مقابل وزارت ارشاد تحصن می‌کنند قطعا با فریدون جیرانی کاری ندارند و روی سخنانشان با مسئولان است.

شجاعی در ادامه اظهار کرد: نداشتن فیلمنامه‌های خوب و نویسنده‌های خوب مشکل اصلی ما است، رسانه ملی می‌خواهد اعتماد آفرینی کرده و براساس نیاز مخاطب جلو برود اما گستردگی کار و رقابت فراوان عملکرد را دشوار می‌کند. با این حال قرار نیست صدا و سیما از خط قرمزها عبور کند.

کریمی در همین راستا تصریح کرد: به نظر می‌رسد در اتاق آقای ضرغامی به جای شبکه‌های خودی، تصویر تمام شبکه‌های بیگانه است و هول و ولای این را دارد که در بی بی سی چه اتفاقی می‌افتد.

نماینده مردم ساری نیز در ادامه نکاتی درباره جنگ نرم و لزوم مقابله با آن ارائه کرد و پرورش فیلمنامه نویس را راه حلی برای از میان بردن مشکلات معرفی کرد.
مرجع : مهر

بازی رندانه در شبکه یک سیما

کد خبر: ۱۳۴۸۵۹
۲۰ آذر ۱۳۹۱ - ۲۰:۰۱
بنام حق
سلام
با عرض پوزش، دیشب برنامه پایش در شبکه یک سیما، بازی رندانه ای را نشان داد که حقیقتاً ناراحتم کرد.
با وجود اینکه مع الواسطه یکی از دوستانم با آقای مرتضی حیدری روابط حسنه ای دارم اما توهین به شعور را نمی پذیرم، ایشان در برنامه دیشب پایش با هدف تخریب آقای قالیباف پشت میز نشسته بودند که رندانه ولی ناجوانمردانه به ایشان، در لفافه تاختند.
خواهشمندم در صورت امکان مطلب ذیل را در سایت خود منتشر نمایید و حقیر تمام مسولیتهای نوشتار را میپذیرم، شایان ذکر است که اینجانب هیچ گونه مشکلی در شهرداری تهران نداشته و ندارم و صرفاً احترامی قلبی و بطنی به جناب آقای قالیباف با توجه به یافته های شخصی خود داشته و دارم.
با تشکر
بنام حق

داوود پرژک؛ شاید! این یاداشت بهتر بود نوشته نمی شد، اما گاهی از اوقات دیدن و دم بر نیاوردن ظرفیت بزرگی را طلب مینماید که راقم این سطور از آن بی بهره میباشد.
اندک مدتی است برنامه ای به نام " پایش " با شعار - حمایت رسانه ملی از کار و سرمایه ایرانی - در آنتن تصویری به رقص درآمده که اجرای اصلی آن بتوسط مرتضی حیدری بر وزن برنامه افزوده است، جدا از اینکه - او - هم در بازار شایعه و تهمت! بری از الطاف نبوده و هر از گاهی در رسانه های جمعی مورد لطف، مرحمت و نوازش قرار می گیرد.

اما! در مورخ 19/09/1391 روز یکشنبه، شاهد برنامه جدیدی از این " دستگاه " بودیم که شدیداً قلقلکم داد.

جدا ازاینکه برای تشویق به دادن پیام - اس ام اس - مرتباً عکس یا مشابه ای از گوشی تلفن اپل را نشان میدهند که خود جای سوال دارد: هزینه تبلیغات این گوشی به جیب چه کسی واریز میشود؟ و این! ذاتاً با آن "شعار زیبا" در تضاد است! در برنامه یوم مذکور و در راستای کشف فساد! سوالی مطرح شد که آن قلقلک! را مسبب بود.
در تارنمای پایش و در بخش همه پرسی تلویزیونی آورده اند:
«امشب بینندگان سیما در نظرسنجی برنامه پایش، سالم ترین و غیرسالم ترین نهادهای حکومتی را انتخاب می‌کنند.
هادی شریفی، مدیر روابط عمومی برنامه پایش با اعلام خبر فوق افزود: به مناسبت روز مبارزه با مفاسد اقتصادی، برنامه این هفته پایش به موضوع مفاسد اقتصادی و اخلال آن در تولیدملی می پردازد. در سوال نظرسنجی این برنامه از بینندگان خواسته میشود به سالم ترین نهادحکومتی رای دهند.»
جدا از اینکه در تصویر تلویزیونی - نهاد به دستگاه - تغییر یافته بود و بنظر این تغییر منطقی و صحیح بود اما! دستگاه‌ها! قطعاً چینشی رندانه داشتند که اساس این یاداشت میباشد.
1. بانکهای دولتی
2. بیمارستانهای دولتی
3. دادسرا
4. شهرداریها
و سوالی با مصداقی رندانه تر از طبقه بندیهای معمول شده بدین ترتیب که با ارسال فقط یک شماره از چهار شماره منتخب، سالم ترین دستگاه را اعلام نماییم! و النهایه " قصه ما به سر رسید کلاغه به خونه اش نرسید ".
میتوان برای چیدمان دستگاهها چند وجه مشترک و متضاد متصور بود ولی مجری شهیر با داستان بگم، نگم و منزه نمودن خود با تلفیقی از حجب و حیا در شرح مشکلی از خود با شهرداری که ظاهراً لاینحل گردیده است.

چون ایشان چهره! هستند! پس در گرفتن - رشوه - از ایشان معذوراتی است! آن بنده خدا دست به دامان افرادی دیگر شده اند تا به نوعی با پرداخت از ناحیه غیر، آن مشکل لاینحل، حل و فصل گردد، که مطرح نمودن این موضوع بتوسط ایشان - با صحت و سقم موضوع کاری ندارم - در آن برنامه به فرضیه ناقص راقم از چگونگی نوع انتخاب - دستگاهها - مهر باطل کشید و به عقل ناقصم خطور نمود که دست‌هایی جمع شده اند برای تخریب شهردار! و چرا؟

چون موعد انتخابات ریاست جمهوری نزدیک است و شاید شهرداری، در این کشور تعلق خاطر داشته باشد با توجه به داشته هایش میتواند در آن! چرخه رقابت، حاضر گردد.
اینکه یک سئوال کلی و بی سر و ته! آنهم به عمد تسری داده شود تا شاید پتکی گردد برای تخریب و یا اینکه مجری شهیر و ذکی " مرتضی حیدری " نداند که شهردای نهاد یا دستگاه حکومتی نیست بلکه صد درصد نهاد یا دستگاه مردمی است، غیر قابل باور است.

اما اینکه رسانه ملی که از محل بیت المال کسب روزی مینماید و متعلق به عام است نه خاص! تشخیص افتراق شهرداریها را از هم نداند! - مثلاً شهرداری محل تولدم تبریز هیچگونه رابطه سروری یا خادم و مخدومی با شهرداری شهر مرند یکی دیگر از شهرهای استان زادگاهم ندارد - جای ایراد است و چنین نگاهی را میتوان مغرضانه قلمداد نمود چرا که در سه دستگاه دیگر مدیریت واحد میتواند نقطه اشتراک قلمداد گردد ولی در مقوله شهرداری این نگاه ممکن نیست مادام به عناد!


هر چند که تعمیم این چهار نهاد یا دستگاه بهم‌دیگر هم تعمیمی است! ناروا، چون فساد صرفاً رشوه نبوده و شاید جان انسانی در بیمارستان، بهایی بیشتر از سه هزار میلیارد اخیر داشته باشد و یا آزادی انسانی در دادسرا و گرفتاری انسانی دیگر در بانک، فسادهای بیشتر و هزینه های ملی دیگری فراهم آورد که مصداق عینی آنها در جامعه فراوان است و نیاز به اشاره ندارد.

تجلی عفاف در سریال راستش را بگو !!!

تجلی عفاف در سریال راستش را بگو !!!

در یكی از بخشنامه های صدا سیما بر مساله چادر پوشیدن زنان تاكید شده است و اینكه به هر حال باید میزان چادری ها در فیلم ها بیشتر شوند....اما خدا وكیلی بروید و فیلم ها رو ببنید روابط نوع آرایش و ارتباطات و با یك دید كلی عفاف و حیای حاكم رو بر روابط این چادری ها نگاه كنید و بعد ببیندی داریم چه الگوهایی می سازیم. البته بگذریم در جاهایی هم مسئولین وجود این همه آرایش و رنگ و لعاب رو به خاطر اشكال در گیرنده ها می دانند.... !!!


سالهاست كه از پیروزی انقلابی به نام اسلام در ایران می گذرد و داعیه داران و ذی نفوذان این نهضت همواره بر این نكته اصرار داشته اند كه انقلاب ما پیش از آنكه یك انقلاب سیاسی باشد، یك انقلاب فرهنگیست و شاید انگیزه های اصلی شكل گیری این انقلاب هم حداقل در بین بدنه اصلی انقلابیون و همچنین راس هرم نهضت یعنی امام خمینی(ره) هم غیر از این نبوده است.

فرهنگی كه متاثر از پیشینه غنی ایرانی و آمیحته با آموزه های متعالی اسلامی امیدواری زیادی را در بین روشنفكران فرهنگی و عموم مردم ایران ایجاد كرده بود و همین مساله باعث شد كه پهلویِ گمگشته در زرق و برقِ فرهنگ غربی و غافل از فرهنگ اصیل ایرانی اسلامی به راحتی سر تعظیم در برابر خواسته ایرانیانی كه آن زمان نه با غم نان كه با انگیزه های انسانی و اسلامی جان خود را طبق اخلاص گذاشته بودند فرود آورد.

اما به راستی بعد از گذر این همه سال و بعد از فدا شدن این همه جان های عزیز در راه حفظ این انقلاب، چه بر سر فرهنگ این مملكت آمده است چه اندازه توانسته ایم پایه های فرهنگی این مملكت را محكم كنیم و جوانان این مرز و بوم را با فرهنگ اصیل خود آشنا و در مسیر درست فرهنگی كه ریشه در آن دارند سوق دهیم. این را ناگفته می توان از وضعیت فرهنگی حاكم بر مجامع عمومی ، محافل، مجالس و خیابان هایمان در خواهیم یافت. و هر بیننده منصفی می تواند تشخیص دهد كه به دنبال چه بوده ایم و به كجا رسیده ایم. مگر اینكه بخواهیم سر در لاك خود فرو ببریم و بگوییم ایشالا گربه است.

دولت های متعدد آمدند و رفتند یكی داعیه فرهنگ سازی داشت و دیگری داعیه اقتصادی و دیگری و دیگری و الی آخر ولی جامعه ما حركت وارونه خود را در جهت فاصله گرفتن از فرهنگ اسلامی به سوی فرهنگ غربی هر بار تند تر و تند تر می كرد و نمونه اش را هم اكنون در كف خیابان های تهران خواهید دید. به گونه ای كه مهمانی كه از غرب آمده بود باتعجب می گفت كه شما چگونه می توانید در فضای جنسیتی ای كه در ایران وجود دارد زندگی كنید به اعتقاد او میزان تحریكات جنسی كه از لابه لای حجاب های نامتعارف و تحریك آمیزی ( كه فقط پوشاندن بخشی از موهای سر زنان باعث رضایت مسئولین فرهنگی بود)، عامل تحریك كننده ای است كه حتی یك فرد غربی را هم آزار میدهد. و اینجاست كه می فهمیم كه چه نام برازنده ای برای این شهر انتخاب كرده ایم، تهران شهر اخلاق.

اما به راستی چه كسی مقصر است، مردم، غرب، دستگاههای تبلیغاتی، جذابیت های جنسیتی.....چه چیزی و چه عاملی ما را به اینجا كشانده است...شاید از دید یك مدیر فرهنگی عامل اصلی و اساسی در این زمینه دشمنی های غرب و جذابیت های فرهنگ برهنگی غرب برای جوانان، ماهواره و...هر چیز دیگری غیر از تصمیمات و اقدامات متولیان فرهنگی جامعه باشد....اما خدا وكیلی یك سوزن هم بیایید به خودمون بزنیم ..من می گویم دشمنی دشمن خوب مشخص است و ذات دشمن دشمنی است و از این بابت هیچ حرفی نیست و اگر غیر این باشد دشمن نیست ...تمام درد فرهنگی ما از دوستان است..می خواهم بپرسم كه 34 سال است كه تمام ابزار های تبلیغی، رسانه ای ، فرهنگی، اجتماعی در اختیار ماست...كدام اقدام مثبت و سازنده فرهنگی انجام داه ایم كه اگر هم اكنون حكم كشف حجابی داده شود عموم مردم نه به اندازه زمان رضاخان كه حاضر به اهدای خون خود در مقابل نفوذ فرهنگی غرب بودند بلكه به اندازه یك مقاومت مدنی ساده هم حاضر به پرداخت هزینه های اندك باشند.

می خواهم بدانم وقتی كه جریان فرهنگی حجاب تبدیل به یك جریان پلیسی در طول این همه سال شد آیا محصول این جریان ایجاد عفاف در جامعه بود..چند در صد از جوانان ما اعم از دختر و پسر فلسفه حجاب و عفاف را درك كرده اند وحرف های كلیشه ای و تكراری را در جواب سوالات متعدد خود دریافت نكرده اند .می خواهم بپرسم كه حط مشی عفاف آیا به دنبال خود حجاب را هم در پی نداشت كه تمام دغدغه سیاست گذاران و تصمیم گیران به جای ترویج فرهنگ عفاف معطوف به پوشش شد...چه كسی می تواند پاسخ گو باشد وقتی جریان فرهنگی عمده جامعه در دست افراد بی اطلاع از حوزه فرهنگ قرار می گیرد آیا نتیجه ای غیر از این دارد كه مدیریت فرهنگی جامعه را بخشنامه ای كنیم...یكی ازدوستان حرف جالبی می زد می گفت یك بار معلم انشایی به یك پسر ثروتمند می گوید درباره فقر انشا بنویس ...او می نویسد كه ما در خانه خیلی فقیر هستیم، همه جای اینجا بوی فقر میدهد...حتی معلم خصوص ام هم فقیر است، استاد زبانم ، پزشك خانوادگیمون، همه 12 مستخدممون و خلاصه همه فقیر هستند....بلی او هم میخواسته درباره فقر بنویسد ولی فقر بر اساس برداشت خود و شناختی كه از فقردارد...وضعیت فعلی ما هم الان این گونه است...الان مدیران بی اطلاع از فرهنگ در پی فرهنگ سازی هستند برایتان مثال می زنم تا قدری ملموس تر شود...در یكی از بخشنامه های صدا سیما بر مساله چادر پوشیدن زنان تاكید شده و اینكه به هر حال باید میزان چادری ها در فیلم ها بیشتر شوند....اما خدا وكیلی بروید و فیلم ها رو ببنید روابط نوع آرایش و ارتباطات و با یك دید كلی عفاف و حیای حاكم رو بر روابط این چادری ها نگاه كنید و بعد ببیندی داریم چه الگوهایی می سازیم. البته بگذریم در جاهایی هم مسئولین وجود این همه آرایش و رنگ و لعاب رو به خاطر اشكال در گیرنده ها می دانند.

جالب است بسیاری از فیلم ها و سریالهایی كه هم اكنون به نام فرهنگی ساخته می شود این گونه است جامعه آماری اینگونه فیلم ها در تلویزیون ما بسیار است اما یك نمونه كه هم اكنون در حال پخش است را ذكر می كنیم فیلم "راستش رو بگو" اخیرا به عنوان یك فیلم ارزشی و فرهنگ ساز از شبكه یك سیما در حال پخش است....باید بگوییم كه تنها نكته مثبتی كه این فیلم دارد این است كه به اندازه ای چندش آور و شعارگونه و نصیحت محوره كه كمتر بیننده ای جذب آن می شود و الا در صورت جذب بیننده واقعا یك فاجعه فرهنگی به تمام معناست.

در واقع یك دروغ بزرگ به نام راستش را بگو...صحنه های غیر واقعی، رابطه پنهان، روابط اروتیك و فانتزی، جلوه های فراماسونری، برداشت های شخصی و وارد كردن نظرات عجیب و غریب در دین، ساخت فضاهای دروغین از دانشگاه(آخه خدا وكیلی كدوم دانشگاه و كدوم روابط استاد و شاگردی اینجوریه) تنها بخشی از فجایعی است كه در این فیلم دیده می شود.

علی رغم استفاده كارگردان از بازیگران خوش چهره و بعضا باتجربه و تراز اول كشور خوشبختانه در جذب مخاطب كوچك ترین توفیقی را نداشته است.

خراب كردن شعار قشنگ راستگویی و صداقت و استفاده از فضاها و اتفاقات غیر واقعی و روابط ناصحیح برای انتقال یك پیام اخلاقی، الگوسازی نادرست و غیر متعارف و مغایر با فرهنگ و عرف ایرانی و اسلامی روشی است كه همانا نشان دهنده این اعتقاد است كه شاید سازندگان اینگونه فیلم ها معتقد به این شعار هستند كه هدف وسیله را توجیه می كند.

البته نگاه بدبینانه تر این است كه واقعا سازندگان مانند آن پسر ثروتند كه از فقر بی اطلاع بوده اند نیستند بلكه واقعا دانسته و با علم كافی مدیران فرهنگی را دور زده اند و به دنبال الگو سازی از جوان ایرانی به شیوه غربی و بر اساس خواسته خودشان هستند...زن مذهبی كه تنها وجه ممیزه اش با دیگران چادر پوشیدنش است، دروغ می گوید، ، آرایش غلیظ دارد در روابط آزاد و روشنفكرانه خود عفاف را رعایت نمی كند ..ولی چادر هم به سر دارد...یعنی حجاب منهای عفاف و یا از سوی دیگر پسر مذهبی ایرانی هم به شكل دیگری فقط این نام را به یدك می كشد و الگوی جوان ایرانی هم یك الگوی غربی با پوشش اسلامیست.

حال سوال این است تازمانی كه ما قائل به فرهنگ سازی از طریق بخش نامه یا به زور سر نیزه هستیم ایا باز هم باید امید به پیشرفت در این زمینه داشته باشیم...نتیجه فرهنگ بخشنامه جز این نیست كه بسیار هستند افرادی كه بخش نامه های شما را رعایت می كنند ولی از همان طریق الگو سازی های خود را انجام می دهند و شاید بعدهامورد تقدیر شما هم قرار بگیرند در حالی كه به نام شما و كام دیگران كار كرده اند.

به نظر می رسد تنها راهكار و دم دستی ترین راهكار در حال حاضر استفاده از مدیران متعهد و آشنای به فرهنگ است و البتهتصحیح روند مدیریت فرهنگی در عموم بخش های جامعه می تواند اولین گام برای تصحیح روند و وضعیت فعلی باشد...باید راه را ابتدا ساخت تا رفتن به سوی مقصد هموارتر شود. باید از مسئولین فرهنگی ای استفاده شود كه جریان های فرهنگی را به خوبی می شناسند و به راحتی در زمینی كه دیگران برایشان تدارك دیده اند بازی نمی كنند و سره و ناسره فرهنگی را از هم تشخیص می دهند و الا هیچ بند و بخشنامه ارزیابی نشده ای نمی تواند گرهی از معضلات فرهنگی ما بگشاید.

آنتن صداوسیما درسیطره سخنران همه فن حریف!

رسول جعفریان، محقق و پژوهشگر نوشت:

تخصصی کردن علوم اساس پیشرفت است و سیما نقش مهمی در تفهیم این اصل به مردم دارد، اما آیا سیما به این وظیفه خویش آگاه است و مطابق آن رفتار می کند؟

وقتی به صفحه سیما می نگرم حس می کنم به رغم تلاشهایی که طی این چند سال برای تخصصی کردن شبکه ها کشیده شده است، اما همچنان اوضاع شبکه‌ها آشفته و غیر تخصصی است. این صرفا به خاطر این نیست که شبکه‌های به ظاهر تخصصی در بسیاری از زمینه های غیر تخصصی وارد می‌شوند بلکه از این زاویه هم هست که در پرداختن به موضوعات تخصصی به طور عمیق وارد نمی‌شوند. به این معنا که نه کیفیت مباحث و نه چگونگی طرح غالب آنها توسط مجریان و میهمانان متخصص است و نه نوع ارائه آن از جذابیت یک برنامه تخصصی برخوردار است. برای اثبات این رویه البته باید مثال زد، اما حتی اگر مثالی نباشد، توجه به خواست مردم که بی دلیل از برنامه ای زده نشده و بی دلیل جذب برنامه ای نمی شوند می شود حدس زد که این برنامه ها تا چه اندازه دور از آبادی است. یک استثنای مهم برنامه های پزشکی است که می دانیم جذاب ترین بخش های سیما به ویژه برای زنان است. در آنجا اصولا نمی توان غیر تخصصی سخن گفت.

یک وجه این غیر تخصصی بودن استفاده از میهمانانی است که به رغم حضور قاطعی که در سیما دارند و در هر هفته چندین و چند بار از چند کانال برنامه هایشان پخش می شود، تخصصشان بر مخاطب روشن نیست. فرضا بحث های تربیتی توسط افرادی عرضه می شود که دقیقا نمی دانیم تا چه انداه تخصص در امور تربیتی دارند و تحصیلاتشان چه اندازه است. این مسأله در امور دینی جلوه بیشتری دارد. غالبا افرادی که از آنها استفاده می شود و گاه لقب دکتر یا حجت الاسلام و المسلمین دکتر به آنها نسبت داده می شود، معلوم نیست که دقیقا در چه رشته ای درس خوانده اند، پایان نامه تحصیلی آنها چه بوده و چه موضوعاتی را تدریس می کنند.

اما در این میان، افرادی هستند که تقریبا در تمامی عرصه های علوم انسانی و دینی و اجتماعی و سیاسی وارد شده و اظهار فضل می کنند. این امر سابقه طولانی در کشور ما دارد، زیرا در گذشته، به دلیل این که علم تدریجا در کشور ما تخصصی شده، همیشه کسانی بوده اند که به خاطر داشتن «قلم زیبا» یا «نطق شیوا» و نیز بر اساس یک سنت منبری، در همه امور دخالت می کرده‌اند. اما امروز که تخصص بیش از پیش جدی شده و در دنیای پیشرفته یا در حال پیشرفت حرف اول را می زند همچنان در سیما به آن بی توجهی می شود.
این که سخنرانی به خاطر این که لفّاظ است، یا توانای جمع و جور کردن یک بحث را در ظاهر برای مشتی دانشجو دارد، اجازه پیدا کند که در باب هر امری سخن بگوید، از تجارب حزب گرایی در ایران برای نمایندگان احزاب در فلان کشور همسایه، تا تاریخ اسلام و تشیع، و حدت شیعه و سنی تا برسد به موضوعات مختلف علوم انسانی، همین طور غرب شناسی و فلسفه غربی و حجاب، تا مسائل مختلف سیاسی روز و فلسفه سیاست و غیره .... این امری بس شگفت است و انسان را به یاد طنزی می اندازد که گفتند پزشکی روی تابلوی مطبش نوشته بود «امراض داخلی و غیره».

در کنار این، باید از متخصصانی هم یاد کرد که بسا در رشته ویژه خود صاحب نظر باشند اما به خود اجازه می دهند وقتی تریبونی در سیما در اختیارشان گذاشته می شود در امور غیر تخصصی خود هم سخن بگویند. اینان به دلیل آن که زبان شیرینی دارند، معمولا توسط شبکه های مختلف و برنامه های متنوع از آنان دعوت شده و به جای طرح مباحث تخصصی مطالب عادی آنان که که همراه با قصه و ادبیات خاص آنهاست، برای عموم مردم منتشر شود. روشن نیست مردم چه گناهی کرده اند که باید تمامی این برنامه ها را تحمل کنند؟ آیا کسانی تصور می کنند وکیل تام الاختیار مردم هستند که حق دارند هرچیزی را برای آنان پخش کرده و بدون رعایت امر تخصص اما در پوشش آن برنامه هایی را برای مردم عرضه کنند؟

مشکل تخصص در این برنامه ها تنها یکی از مشکلات است، دشواری دیگر عدم شفافیت در این برنامه ها و ارائه مطالب بر اساس پیش داوری هاست که مانعی عمده بر سر راه رشد علم و آگاهی در جامعه است. طبیعی است که استثناءهایی را در این برنامه ها وجود دارد، اما وجه غالب آنها همین است که در این برنامه ها، میهمان، نمی تواند شفاف در باره موضوع مورد نظرش سخن بگوید. همه می دانیم اندک برنامه هایی که زمینه ای از شفافیت دارند، با استقبال بیشتری مواجه می شوند.

صدا و سیما، عامه مردم و عموم مردم

جمشیدی؛ مرغ سحر ماه رمضان:

رهبرمعظم انقلاب در یکی از سخنرانی‌هایشان برای کارکنان صداوسیما به نکته بسیارظریف تفاوت عامه و عموم مردم اشاره کردند. عامه مردم کسانی هستند که از سواد کمتری برخوردارند و برنامه‌های عامه‌پسند بسیاری هم اجرا می‌شود. اما عموم مردم شامل گروه بزرگی از علما، دانشگاهیان، خانم‌های خانه‌دار و حتی یک پیرمرد و پیرزن روستایی است.

بنابراین من کار فوق‌العاده‌ای انجام نمی‌دهم. باید این‌گونه حرف زده شود. اگر تا‌کنون چنین چیزی نبوده، باید پرسید چرا کم‌کاری کرده‌اند؟ چرا صحبت‌های مجریان هیچ آهنگی ندارد و چرا از سجع و وزن در آن خبری نیست؟ در پژوهشی که درباره سخن گفتن مجریان انجام شده به این نتیجه رسیدند که اکثریت قریب به اتفاق مجریان تلویزیونی متاسفانه نمی‌توانند بیشتر از ۲۲۰‌کلمه حرف بزنند، در صورتی که ادبیات غنی و سرشاری داریم که این ادبیات باید وارد تلویزیون شود.

یادم هست در یکی از دیدارهایی که با مقام معظم رهبری داشتیم، ایشان فرمودند اگر همکارانتان با شما چالش کردند که چرا اینقدر ادبی حرف می‌زنید، بگویید که تلویزیون در این ۱۰، ۱۵سال اخیر میزان فهم مردم را پایین تصور کرده. چطور بود که ۱۵۰‌سال پیش مردم در قهوه‌خانه‌ها و جاهای دیگر به زبان شاهنامه فردوسی و سعدی با هم حرف می‌زدند؟ آن روزها که خبری از رسانه‌ها نبود، مردم این‌طوری با هم صحبت می‌کردند. نقل سعدی می‌گفتند، نقل شاهنامه می‌گفتند.

نقل از “بولتن نیوز

سیما و حجابی که رخت بر میبندد

این روزها هم «عاطفه» را میهمان خانه های ایرانی کرده اند تا دختر چادری شهرستانی را نشان دهند که به زور خانواده، چادر به سر کرده و دور از چشم آنها خانه مجردی گرفته و به پیرمرد مدیرعامل شرکتی که در آن کار می کند پیشنهاد همسری دهد. وقیحانه ترین سوژه ها در همین شبکه های داخلی قابل دیدن است و دفاع سازندگان آنها هم شنیدنی.

اگر روزگاری فیلم «دختری با کفش های کتانی» در سینمای ایران فیلمی بود که هر خانواده متدینی حاضر به دیدن آن به همراه جوان و نوجوانش نمی شد این روزها در تمام خانه ها در شبکه های داخلی تلویزیون که در هر دورافتاده ترین روستایی قابل دسترس است به موضوعاتی می پردازند که اعضای خانواده در کنار هم از دیدن آنها لب می گزند و در کلنجار با هضم فرهنگ تزریقی به ظاهر امروزی، تخم شک نسبت به پدر، مادر، همسر و فرزند را در دلشان می کارند.

ای کاش مسئولان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ارزیابی انجام دهند که چند درصد از خانواده های متدین ایرانی، نه تنها ماهواره نمی بینند بلکه به دلیل وضعیت رنگ و لعاب بازیگران و مجریان تلویزیون، پخش آهنگ های فراتر از زیرزمینی و نمایش فیلم ها و سریال های با موضوعات خیانت، چندهمسری، روابط آزاد دختر و پسر و… قید دیدن تلویزیون را هم زده اند.

ادامه ی مطلب را ببینید . . .

روزهایی که در سیمای جمهوری اسلامی ایران، زنان چادری در نقش های کلفت و نوکر به تصویر کشیده می‌شدند اگر همتی بر شکستن سکوت مسئولان درباره این حرمت‌شکنی وجود داشت امروز شاهد رسوخ سوژه های بیمار سریال‌های شبکه‌های ماهواره‌ای فارسی زبان به عنوان سوژه ناب شبکه‌های داخلی در کشورمان نبودیم.

خانواده اسلامی و ایرانی همان چیزی است که سال‌ها به داشتن آن در دنیا فخر فروختیم و حرمتش را والا نگاه داشتیم. اسنادی از آن در تمدنمان گرد آوردیم و اسلام را الگو برای حفظ حریم آن قرار دادیم. هر کسی از آن سوی مرزها برایمان گفت از آنچه آنها ندارند پاسخ گفتیم و «خانواده» را در عمق جان و شریعتمان، مقدس خواندیم.

اما این روزها به بدترین شکل در زمین آنهایی که به همین داشته ها غبطه می خوردند بازیگردان شده ایم. آنها شبکه های فارسی زبان به راه می اندازند و سریال هایی می سازند تا «حریم خانواده» را در اذهان ما خوار و سبک جلوه دهند و مروج بی حیایی و پرده دری شوند که البته حرجی بر آنها نیست اما چه کسانی و با چه اهدافی پای تکرار این سوژه ها را به سیمای جمهوری اسلامی ایران باز می کنند؟

آیا منافذ غربیل تلویزیون بیش از حد باز شده است که هر نویسنده و تهیه کننده ای با هر تفکری از آن می گذرد یا توان رقابت با شبکه های ماهواره ای وجود ندارد که برای جذب مخاطب به هر سوژه بیماری رو می آورند؟

یک روز چادر به سر «ثریا» می کنند و ارتباط پنهانی و صیغه ای او با یک پیرمرد را دور از چشم فرزندان نشان می دهند و دست آخر، عامل مرگ پیرمرد را گیر کردن «چادر» به پای زن می خوانند، روز دیگر «مرتضی و لیلا» را برای یک سریال خلق می کنند تا برای عمل به یک خرافه، از دیوار مردم بالا بروند، جعل سند کنند، به بچه دزدی، دروغ و دور زدن خانواده متوسل شوند تا در ماه رمضان هر گناهی را با نفی حق الله و حق الناس، با زدن یک ضربدر، سبک بشمارند. یا شخصیت «خسروخان» را به تصویر می کشند تا آموزشی باشد برای هماهنگی های آقایان چند همسره و این روزها هم «عاطفه» را میهمان خانه های ایرانی کرده اند تا دختر چادری شهرستانی را نشان دهند که به زور خانواده، چادر به سر کرده و دور از چشم آنها خانه مجردی گرفته و به پیرمرد مدیرعامل شرکتی که در آن کار می کند پیشنهاد همسری دهد.

وقیحانه ترین سوژه ها در همین شبکه های داخلی قابل دیدن است و دفاع سازندگان آنها هم شنیدنی.

آنها قضاوت درباره سریال هایشان را به بعد از پایان سریال موکول می کنند، در حالی که در بیش از ۳۰ قسمت هر آنچه می خواهند را به خورد مردم می دهند و دست آخر در قسمت پایانی سریال، آن هم پس از فشار منتقدان، سعی می کنند پایان عبرت آموز را برای قصه، رقم بزنند.

اگر روزگاری فیلم «دختری با کفش های کتانی» در سینمای ایران فیلمی بود که هر خانواده متدینی حاضر به دیدن آن به همراه جوان و نوجوانش نمی شد این روزها در تمام خانه ها در شبکه های داخلی تلویزیون که در هر دورافتاده ترین روستایی قابل دسترس است به موضوعاتی می پردازند که اعضای خانواده در کنار هم از دیدن آنها لب می گزند و در کلنجار با هضم فرهنگ تزریقی به ظاهر امروزی، تخم شک نسبت به پدر، مادر، همسر و فرزند را در دلشان می کارند.

آیا سریال های خانوادگی حدود یک دهه پیش همچون «پدر سالار» یا «خانه سبز» از اقبال بیننده برخوردار نبود که نویسندگان و تهیه کنندگان سیما دست به دامان سوژه هایی شده اند که هر عمل پسندیده ای را به سخره بگیرند و قبح هر زشتی را بریزند؟

ای کاش مسئولان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ارزیابی انجام دهند که چند درصد از خانواده های متدین ایرانی، نه تنها ماهواره نمی بینند بلکه به دلیل وضعیت رنگ و لعاب بازیگران و مجریان تلویزیون، پخش آهنگ های فراتر از زیرزمینی و نمایش فیلم ها و سریال های با موضوعات خیانت، چندهمسری، روابط آزاد دختر و پسر و… قید دیدن تلویزیون را هم زده اند.

آیا مسئولان صدا و سیما بر این باورند که به هر قیمتی و با ارائه هر سوژه ای باید مخاطب را پای تلویزیون کشاند، آن هم با موضوعاتی که حتی فراتر از فیلم فارسی ها و شبکه های خارجی است؟ حداقل در شبکه های خارجی، بیننده به دلیل تفاوت فرهنگی که از نظر ظاهر و حجاب می بیند احساس همزادپنداری نمی کند اما در شبکه های داخلی با پرداختن به موضوعات نابهنجاری که شاید در جامعه، یک درصد از مردم را هم دربرنگیرد نسبت به ترویج آن گام برداشته می شود.

سیمای جمهوری اسلامی ایران رسالت بزرگی را در جهت دهی، آموزش و یادآوری تمدن و تدین مردم بر دوش دارد که در این راستا در شرایط کنونی، نکته بینی و ظرافت بیش از پیش مسئولان در سوژه یابی و به کارگیری برنامه سازان سالم و صالح را در این رسانه ملی می طلبد.

نقل از “سوختگان

الگو سازی معنادار شبکه خبر از ثروتمندان افسانه ای

الگو سازی معنادار شبکه خبر از ثروتمندان افسانه ای

اقدام عجیب اخبار ۲۰ شبکه خبر، واکنش منفی بسیاری از مردم را برانگیخته است.

به گزارش رجانیوز، در حالی که طی روزهای اخیر نوسان بی سابقه قیمت دلار و بسیاری از کالاها موجب نارضایتی مردم شده است، سه شنبه شب بخش خبری ۲۰ شبکه خبر سیما با پخش گزارشی درباره گران قیمت ترین خودروی خارجی در یکی از خیابان های تهران، بار منفی بسیاری را به توده های مردم تحمیل کرد…

در این گزارش، خبرنگار به تعقیب راننده یک خودروی”مازراتی” که در حال حاضر نزدیک به یک میلیارد تومان قیمت دارد می پردازد و از او خواهش می کند تا با صدا و سیما مصاحبه کند!

پس از خواهش خبرنگار صدا و سیما، راننده ۳۲ ساله این ماشین با شرط این که اذیت نشود! حاضر به مصاحبه می شود و درباره افتخار بزرگ خود! و ماشین یک میلیاردی اش سخن می گوید.

این اقدام عجیب صدا و سیما در حالی صورت گرفته است که مشخص نیست پشت پرده این گزارش چه بوده و در حالی که بسیاری از مردم به علت نوساسات اخیر بازار در تنگنای اقتصادی قرار دارند، این حرکت رسانه ملی که در واقع تشویق فرهنگ سرمایه داری و ارج دادن به یک جوان ثروتمند به خاطر ماشین گران قیمت اوست، چه معنایی دارد؟

گفتنی است در هیچ جای این گزارش نه تنها به نقد این مساله پرداخته نشده است بلکه با رویه ای کاملا تشویقی، سوار شدن بر ماشین های لوکس، مصرفی و وارداتی مورد تمجید قرار می گیرد و از آن نشانه ای به عنوان امنیت سرمایه گذاری در ایران یاد می شود!

از سوی دیگر، الگو سازی نهفته در پس این گزارش از انسان های با ثروتهای افسانه ای در حالی صورت می گیرد که این موضوع به شدت بار منفی برای توده های مردم دارد، چرا که مشخص نیست از ۷۵ میلیون ایرانی دقیقا چند نفر توانایی خرید خودروی سواری به ارزش نزدیک به یک میلیارد تومان دارند؟

هم چنین در حالی که در آیات و روایات مختلف به صراحت با رد شهرت، ثروت، نژاد و … تنها ملاک برتری افراد به یک دیگر “تقوا” معرفی شده است، مشخص نیست هدف از پخش این گزارش تلوزیونی چه بوده است و آیا خروجی این برنامه جز تایید و ترویج اشرافیگری و اسراف در میان مردم بوده است؟

نکته قابل توجه دیگر در این گزارش، فیلمبرداری و پخش جزیی قابلیت های این ماشین لوکس از جمله صندلی های برقی، دکور درون اتومییل و … است که بیش از هر چیز شایبه سفارشی و تبلیغاتی بودن این گزارش را تقویت می کند؛ مساله ای که مدیران صدا و سیما باید نسبت به آن پاسخگو باشند.

امام خمینی (ره) در سالهای اولیه انقلاب، به کرات بر لزوم اصلاح صدا و سیما تاکید کرده و آن را یک دانشگاه عمومی توصیف می کنند که اگر اصلاح شود، یک ملت اصلاح می شود. ایشان در سخنانی دیگر درباره لزوم پرهیز صدا و سیما از پخش برنامه های ترویج مصرف گرایی در توده های مردم می فرمایند:

“{قبل انقلاب} نشان دادن فیلمهای مفتضح برای تباهی طبقۀ جوان، مصرفی بار آوردن ملت در تبلیغ کالاهای مصرفی خارجی، همۀ اینها و بسیاری از چیزهای دیگر که در خدمت غرب و شرق بود، از راه تلویزیون و رادیو، یکی از راههای بزرگشان برای تبلیغ این امور این بود و اگر- خدای نخواسته- این تا چندین سال دیگر دوام پیدا می کرد، ما باید فاتحۀ ایران را بخوانیم و الان شما توجه کنید که دستگاهی که سالهای طولانی در خدمت غرب و شرق بوده و مسائل آنها را پخش می کرده و عواملی بودند برای تباه کردن جوانهای ما و شما تازه وارد شدید و می خواهید که این را متحول کنید.” (صحیفۀ امام، ج ۱۶، ص۱۱۷، سخنرانی در تاریخ ۲۷/۱۲/۱۳۶۰، نقش صدا و سیما در کشور)

هم چنین رهبر معظم انقلاب نیز به کرات پیرامون آفات تبلیغ مصرف گرایی در رسانه های عمومی بویژه صدا و سیما هشدار داده اند که از جمله آن جملات صریح و کوبنده ایشان در ۱۱ آذرماه ۸۳ و در دیدار با اعضا و مدیران سازمان صدا و سیماست.

حضرت آیت ا… خامنه ای در این دیدار می فرمایند:

“به فضاى همدردى با فقیران دامن بزنید … دغدغه‌ى عدالت را در ذهنها و دلهاى مردم دامن بزنید؛ این کار بسیار خوب است. البته سعى شود به جماعت فقیر و تهیدست اهانت نشود و کرامت انسانىِ آنها از بین نرود … منتها در کنار دامن زدن به دغدغه ى عدالت اجتماعى و رسیدگى به فقرا، زندگى اشرافى و تجملاتىِ پوچ و بیهوده را هم تخریب کنید؛ این زندگى واقعاً در خور تخریب است. زندگى تجملاتى نباید به هیچ وجه ترویج شود؛ بلکه باید تخریب شود و نقطه‌ى منفى به حساب بیاید.

چرا بیخود تجمل‌گرایى رواج پیدا کند؟ اگر یک نفر دلش مى‌خواهد متجمل باشد، ما چرا باید آن را ترویج کنیم؟ توجه کنید که ما به فقیر باید عزت‌نفس و حس مناعت بدهیم و به غنى باید کمک به فقیر را بیاموزیم. به‌هرحال در کل زندگى جامعه، باید از زندگى اشرافى و تجملاتى الگوسازى نکنیم.”

ایشان در بخش دیگری از اظهاراتشان می فرمایند:

”در مقوله عدالت اجتماعی، فیلم ها و سریال هایی ساخته می شود که غالباً خانه های مورد استفاده شخصیت های این فیلم ها اعیانی و اشرافی است! واقعاً وضع زندگی مردم ما این طوری است؟ آیا یک زوج جوان یا یک زن و شوهر در چنین خانه هایی زندگی می کنند؟! این کار چه لزومی دارد؟ سالها قبل بعضی از سریال هایی که از سیما پخش می شد، هرچند کیفیت آنها مثل سریال های الان نبود – عقب تر بود – لیکن فضای زندگی در آنها، متواضعانه و در یک خانه معمولی بود؛ آن طوری خوب است.زندگی را لزوماً نباید اعیانی و اشرافی و متجملانه معرفی کرد. فضای تبلیغی صدا و سیما این طوری باشد. البته گاهی در این خصوص هم به ما تذکر می دهند و مطالبی می گویند. تبلیغات رسانه ای و گاهی تبلیغ های خیلی پررنگ که مردم را به طرف مصرف گرایی سوق می دهد، با برنامه ای که فرضاً شما ساخته اید تا مصرف گرایی را تقبیح کنید، عملاً در تناقض است؛ با هم هماهنگ نیست.”

بایدهای«رسانه اسلامی»ونقش آن در صدور«انقلاب اسلامی»

نادر طالب زاده: ما امروز برای اصلاح این رسانه وظیفه داریم؛ البته نه از روی الگوهایی که بعضاً در دانشگاه‌ها‌‌ همان را درس می‌دهند؛ چرا که اکثر آن‌ها ترجمه است. ما باید از بطن اسلام، قرآن و تعلیمات ائمه، رسانه اسلامی را پیدا کنیم. رسانه‌ای که راستگو باشد. نگذارد عقده‌ها و مشکلات یک جا جمع و سپس منفجر شود

باید الگوی رسانه اسلامی را یافت..

به راستی چرا در این زمانه، رسانه اهمیت دارد؟ یکی به سبب این است که ما در ایران اسلامی هستیم که موتور متحرک تمام تحولات اخیر جهان به شمار می‌آید. یکی از این تحولات، در عرصه رسانه است. مسأله‌ای که باید به آن بپردازیم، حرکت به سوی رسانه اسلامی است. این مسأله مانند اقتصاد اسلامی و بسیاری از مسائل دیگر هنوز تبیین نشده است. اکنون ما نباید از الگوهای غربی استفاده کنیم. الگوهای غربی، ما را دچار قطع رابطه با هویت می‌کند. اگر الگوی اسلامی را پیدا نکنیم، بحران‌های بیشتری خواهیم داشت. امروز ایران اسلامی در جهان مسؤولیت دارد. با توجه به نبوغ، نیت پاک و نظام منحصر به فردی که در ایران وجود دارد، دشمنان برای نابود کردن آن در تلاش هستند و در این باره هم هیچ ابا و تعارفی ندارند. ما باید این الگو‌ها را زود‌تر پیدا کنیم.

ادامه ی مطلب را ببینید . . .

ما امروز برای اصلاح این رسانه وظیفه داریم؛ البته نه از روی الگوهایی که بعضاً در دانشگاه‌ها‌‌ همان را درس می‌دهند؛ چرا که اکثر آن‌ها ترجمه است. ما باید از بطن اسلام، قرآن و تعلیمات ائمه، رسانه اسلامی را پیدا کنیم. رسانه‌ای که راستگو باشد. نگذارد عقده‌ها و مشکلات یک جا جمع و سپس منفجر شود.

نادر طالب زاده- دهه هفتاد میلادی من در امریکا بودم. آن‌چه اهمیت دارد، این است که بدانیم در سال‌های ۵۴ ـ ۱۳۵۳ دنیا چه دنیایی بود و در سال‌های ۵۸ ـ ۱۳۵۷ چه اتفاقی افتاد. انسان باید برخی مسائل را ببیند تا باور کند. نسل جوان که هیچ کدام از این لحظات را شهودی درک نکرده است، باید از کسانی که این دوره را دیده‌اند و اکنون حاضر هستند، این‌ها را بشنود و بداند چه اتفاقی افتاد، چه بود و چه شد.

باید الگوی رسانه اسلامی را یافت
به راستی چرا در این زمانه، رسانه اهمیت دارد؟ یکی به سبب این است که ما در ایران اسلامی هستیم که موتور متحرک تمام تحولات اخیر جهان به شمار می‌آید. یکی از این تحولات، در عرصه رسانه است. مسأله‌ای که باید به آن بپردازیم، حرکت به سوی رسانه اسلامی است. این مسأله مانند اقتصاد اسلامی و بسیاری از مسائل دیگر هنوز تبیین نشده است. اکنون ما نباید از الگوهای غربی استفاده کنیم. الگوهای غربی، ما را دچار قطع رابطه با هویت می‌کند. اگر الگوی اسلامی را پیدا نکنیم، بحران‌های بیشتری خواهیم داشت. امروز ایران اسلامی در جهان مسؤولیت دارد. با توجه به نبوغ، نیت پاک و نظام منحصر به فردی که در ایران وجود دارد، دشمنان برای نابود کردن آن در تلاش هستند و در این باره هم هیچ ابا و تعارفی ندارند. ما باید این الگو‌ها را زود‌تر پیدا کنیم.

کسی در دنیا تصور نمی‌کرد که انقلابی این گونه در ایران بیفتد
پیش از انقلاب در دانشگاه‌ ای یو شاگرد پروفسور مولانا بودم و سپس به کلمبیا رفتم که می‌خواستم سینما را بخوانم. بعد از دوره سه ساله که سینما خواندم، به ایران آمدم و دیدم که اتفاق عجیبی افتاده است. کسی در دنیا تصور نمی‌کرد که اتفاقی این گونه بیفتد. اگر از اندیشمندانی همچون پروفسور مولانا که در غرب زیسته‌اند، سؤال کنید که بعد از انقلاب، چه چیزهایی را در مورد رسانه در امریکا دریافتند، به شما خواهند گفت که بعد از سال ۱۹۷۸ چشم‌ها به گونه‌ای دیگر باز شد. سیر تحولات سیاسی و جنگی و بحران‌هایی که غرب، آن‌ها را برای ایستادگی در مقابل تحول فکری این انقلاب ساخته، سیری عجیب است که باید در مورد آن کتاب نوشته شود. آن‌ها کتاب برای جماعت خودشان می‌نویسند و ما هم باید برای خودمان بنویسیم.

اهمیت رسانه دیگر یا آلترناتیو مدیا به ویژه بعد از ۱۱ سپتامبر
من به شما از مأموریتی گزارش می‌دهم که تلویزیون برای ساخت یک مجموعه مستند از امریکا به این‌ جانب داد. من با این نیت به ایالات متحده رفتم که مستندی را درباره وقایع بعد از ۱۵ سپتامبر و رخدادهایی که بعد از لشکرکشی ایالات متحده به خاورمیانه در درون امریکا افتاد، برای مردم خودمان تهیه کنم. شاید به ده شهر بزرگ امریکا رفتم. یکی می‌گفت که ما فکر کردیم به آمریکا میروی و لیبرال‌تر می‌شوی؛ ولی حالا می‌بینیم بنیادگرا‌تر شده و با تأکید بیشتر بر مسائل اصولی خودت برگشته‌ای. این یک واقعیت است.

با گریسیت در پارک ریورسایت وایو در نیویورک مصاحبه شده است. ایشان مشاور امنیتی دو رئیس جمهور در زمان گروگان‌گیری جاسوس‌های آمریکا در ایران بوده و امروزه بازنشسته است ولی در دانشگاه کلمبیا درس می‌دهد. یا در جای دیگر با اساتیدی در نیویورک و واشنگتن، لوس آنجلس و دانشگاه رسانه‌ای در آستین تگزاس مصاحبه شده است.

پرسش این بود: رسانه‌ها امروز در آمریکا به چه صورت هستند؟ این‌که چهل سال پیش در واشنگتن چهار روزنامه وجود داشت و امروز یک روزنامه هست، یعنی چه؟ پدیده رسانه دیگر یا آلترناتیو مدیا به ویژه بعد از ۱۱ سپتامبر، چه مقوله‌ای است؟ باور مردم به این‌که امریکا در حال سقوط است، چه باوری است؟ این را باید از زبان خود آن‌ها شنید. این‌ها باید بگویند که چه اتفاقی دارد می‌افتد.

نباید به این الگوهای غربی چسبید
باید این حوادث، ثبت و برای مردم خودمان گفته شود تا بدانند ما کجای نقشه جهان هستیم، چه وظایفی داریم و چه افقی در پیش رو هست. بار ما هر روز سنگین‌تر می‌شود. باید سریع‌تر به این الگوهای اسلامی برسیم. آن‌هایی که شهود نکردند و نمی‌دانند یا باور ندارند و به این الگوهای غربی چسبیده‌اند، در بسیاری از عرصه‌ها خطر بزرگی هستند. دیگر نباید این قدر هزینه بدهیم. باید سریع به الگوی اسلامی برسیم. در این زمینه باید جهاد کرد.

نهادهای دینی انقلاب هم باید بر اساس بنیاد اسلامی بنا شود
تنها امتیاز امت‌های مؤمن جهان، روند تاریخ است. این به نفع آن‌ها است، سیر تاریخ، مثل بارانی است که بر کوه آمده است. کوه سراشیبی دارد. این باران باید از کوه پایین بیاید یا نه؟ همان‌طور ‌که انقلاب اسلامی بر پایه‌ی بنیادی اساسی درست شد، نهادهای دینی انقلاب هم باید بر اساس بنیاد اسلامی بنا شود، نه تلفیقی از دموکراسی و اسلام.ما امروز وظیفه داریم همه امور را از دید اسلامی بنگریم و الگوهای اسلامی آن را بیابیم؛ چون مخاطب جدی داریم و آن طرف مرز‌ها عقلا گوش می‌دهند.

ریشه تمام تحولات اسلامی از ایران آمده است
آمریکا ایران را تهدید می‌داند. اصلاً ایران چگونه می‌تواند تهدید باشد؟! ایدئولوژی ایران، تهدیدی برای شیطان و اشرار است. مگر ما زرادخانه بمب اتمی داریم؟ مگر ما اصلاً نسل جدید بمب اتمی ساخته‌ایم؟! پس، ایدئولوژی ما تهدید است؛ چون مبنای الهی دارد و دین را در جهان احیا کرده است. نتوانسته‌اند آن را محدود کنند و از ایران بیرون آمده است. چه زمانی اسرائیل در فشار قوی قرار گرفت؟ سال ۲۰۰۰ بعد از انتفاضه. انتفاضه چطور صورت پذیرفت؟ چه مکانیزمی انتفاضه ۲ را به راه انداخت؟ انقلاب اسلامی. چگونه؟ حزب الله، اسرائیل را بعد از ۱۸ سال از لبنان بیرون راند. وقتی جهان عرب این را دید، جان گرفت، سنگ برداشت و ایستاد. آن‌ها این موضوع را خوب فهمیده‌اند که ریشه تمام این تحولات اسلامی از ایران آمده و این تهدید است. راست می‌گویند. ایران برای اشرار، تهدید است و به همین سبب کلمه ترور را همواره تکرار می‌کنند. باطن مطلب‌‌ همان چیزی است که خداوند در قرآن می‌گوید: مؤمنین برای کفار تهدید هستند.

مردم امریکا دیگر اخبار سی بی‌ اس یا سی ان ان را باور نمی‌کنند
به تعبیر کار‌شناسان بیرون، باید از ایران دور شوید تا بفهمید چه اتفاقی افتاده است. این یک تحول عظیم بود که مسیر آن ادامه دارد و روزهای حساستری را می‌گذرانیم. در خود امریکا مردم تشنة شنیدن حرف حق هستند؛ چون شیطان کاری کرده که این‌ها مستعد شده‌اند. رشد رسانه آلترناتیو در امریکا چشم گیر است. خیلی‌ها اطلاعاتشان را از اینترنت می‌گیرند. دیگر اخبار سی بی‌ اس یا سی ان ان را باور نمی‌کنند. رجوع می‌کنند به نوشته‌های یک سایت ضد جنگ؛ زیرا از طریق رسانه‌های اصلی چیزی یاد نمی‌گیرند. امروزه آمریکا واقعاً در معرض ورشکستگی قرار گرفته است و نمی‌تواند خیلی بعد از این بایستد. شوروی چطور فرو پاشید؟ چه مقدماتی داشت؟ این را عقلا فهمیده‌اند؛ اما خجالت می‌کشند در مطبوعات بگویند.

ما باید از بطن اسلام، قرآن و تعلیمات ائمه، رسانه اسلامی را پیدا کنیم
ما امروز برای اصلاح این رسانه وظیفه داریم؛ البته نه از روی الگوهایی که بعضاً در دانشگاه‌ها‌‌ همان را درس می‌دهند؛ چرا که اکثر آن‌ها ترجمه است. ما باید از بطن اسلام، قرآن و تعلیمات ائمه، رسانه اسلامی را پیدا کنیم. رسانه‌ای که راستگو باشد. نگذارد عقده‌ها و مشکلات یک جا جمع و سپس منفجر شود. این هنوز اتفاق نیفتاده و از همین رو وظیفه ما را بسیار سنگین‌تر کرده است

نقل از “فاطر سبز

فرصتی برای استهزاء دفاع مقدس

بهترین فرصت برای تخریب و استهزای جنگ، ایثار و شهادت توسط صدا و سیما فراهم است.

این را وقتی فهمیدم که دیدم در صحنه ای که برادر گرزین در حال زدن مخ خواهر امدادگر بود، عکس امام همراه با جمله “من بحال شما رزمنده ها غبطه میخورم” بر روی دیوار پشت سر آنان قرار گرفته بود.

هفته دفاع مقدس فرصتی استثنایی برای ارائه ی فرهنگ ایثار وشهادت وگفتمان ناب انقلاب اسلامی است؛ البته به روش حقنه کردن سهمیه یک سال از این فرهنگ در ۷ روز یعنی روزی سه چهار فیلم در گلوی بیننده و صد البته اینکه تصدی گری صدا و سیما در انتخاب فیلم به وجود نشانهایی چون تانک و انفجار و چفیه محدود میشود و انطباق پیام فیلم با فرهنگ جبهه صرفا در حیطه ی سازنده است و ربطی به صدا و سیما ندارد …

[مدیر سایت: دوستان بدلیل مشغله بیش از این نتوانستم بنویسم، اگر کسی میتواند مطلب کامل تری با همین جهت گیری بنویسد یا همین مطلب را کامل کند بسم الله..]

سریال ستایش چه چیزی را به مخاطب عرضه کرد؟

سریال ستایش چه چیزی را به مخاطب عرضه کرد؟
چگونه باید جامعه ایرانی را دهه 90 سرگرم کرد؟ آیا مردم ایران در سالهای دهه نود باید به تماشای اثری بنشینند که در آن اثری از نشاط نیست و «غم کاریکاتوری» و «مستمر» ویژگی آن است؟ به دیگر سخن آیا جامعه ایران «نیاز» دارد که «روایت غمبار» را به عنوان اصلی ترین مولفه درام های خانوادگی بپذیرد؟ به نظر می رسد در این باب صدا و سیما باید به یک بازنگری جدی بپردازد.
سریال ستایش دیشب بالاخره با پایان نیمه خوش! تمام شد . در باره این سریال و آنچه که مخاطب خود عرضه کرد می توان از زوایای مختلفی به بحث نشست اما آنچه که مهم است «فهم اجتماعی» و تیپ شناسی جامعه شناختی بود که از جامعه ایرانی عرضه کرد .

به گزارش سرویس فرهنگی «فردا»، این سریا به نوعی می کوشید یک «اوشین ایرانی» را به مخاطب معرفی کند؛زنی که یک تنه در برابر ناملایمات می ایستد و می کوشد از هویت و موجودیت خانواده خود دفاع کند. این دفاع ، با اسلوب ملودرام به منصه ظهور رسید و همین امر است که می توان در باب به بحث پرداخت.

این امر واضح است که نخستین کارویژه هر سریالی ابتدا «سرگرم کردن» مخاطب است و سپس «انتقال معنا و مفهوم مدنظر نویسنده و کارگردان». از این دو منظر می توان به نقد ستایش پرداخت.

نخستین نکته این پرسش است که چگونه باید جامعه ایرانی را دهه 90 سرگرم کرد؟ آیا مردم ایران در سالهای دهه نود باید به تماشای اثری بنشینند که در آن اثری از نشاط نیست و «غم کاریکاتوری» و «مستمر» ویژگی آن است؟ به دیگر سخن آیا جامعه ایران «نیاز» دارد که «روایت غمبار» را به عنوان اصلی ترین مولفه درام های خانوادگی بپذیرد؟ به نظر می رسد در این باب صدا و سیما باید به یک بازنگری جدی بپردازد. صدا و سیما در این سالها باید به زیبایی های جامعه ایرانی و مناسباتی که می تواند نشاط اجتماعی را تقویت کند بپردازد . در این باب متاسفانه سیاست گذاری ها دچار افراط و تفریط است . یا ملودرام به «روایت غمبار» تقلیل داده می شود یا نشاط به «کمدی های سخیف و بی سرته»!

نکته دیگر تصویری است که این سریال از جامعه ایرانی و تیپ های اثرگذار در مناسبات اجتماعی ارائه می دهد. در این سریال همه چیز در حیطه «سنت اجتماعی» رخ می دهد و اساسا زمانی که این سریال داستان خود را در آن روایت می کند معطوف به برهه های است که جامعه ایرانی بیشتر از زمان فعلی «سنتی» بوده است. نکته مثبت این است که نقش اول سریال یعنی ستایش خود در چارچوب معادلات بومی و سنتی طی طریق می کندو شورش او نه علیه سنت بلکه علیه «دگم اندیشی » و رویکردهای بسته ای است که ربطی به سنت ایرانی ندارد.

فی المثل گرامی بودن دختر نزد بزرگان دین ما امری بدیهی است و رویکرد تیپی مانند «حشمت فردوس» منطبق با این امر نیست و ستایش به درستی علیه این رویکرد می شورد. اما وزن این تیپ های منفی در این سریال بیش از آن وجوه مثبت مانند مهندسی است که ستایش و پدرش در آن کارگاه او پناه گرفته اند . در معادله اجتماعی که «ستایش» عرضه می کرد سنت گرایان اصیل در حاشیه اند و این دگم اندیشان اند که زمام امور را «می توانند » در دست گیرند . از این منظر باید به طور کلی و اساسی با نگرش صاحبان این اثر به مخالفت پرداخت. چه آنکه واقعیت های اجتماعی بالاخص در همان دوره زمانی که داستان ستایش در آن روایت می شود چیز دیگری را نشان می دهد.

به هر روی به نظر می رسد حداقل در همان وجه نخستی که شرحش رفت ،«ستایش» در دهه نود تجربه ای است که به کار نمی آید . ما در این سالها نیاز داریم که نشاطی عقلانی و سنتی اصیل را به خانواده های ایرانی عرضه کنیم.«ملودرام های گریه دار» دیگر چندان به کار نمی آید....

سریال های شبانه و رویکرد جدید معاونت سیما

شاید این سخن منتقدانی نیز داشته باشد، ولی حقیقتا در سال های اخیر و از جمله همین امسال و در ساعات طلایی پخش، شاهد نمایش مجموعه هایی از سیما بودیم که با مضامین و تصاویر به شدت تلخ و خشن خود، باعث جریحه دار شدن روح و روان مردم و خانواده ها شده و آنها را درست در ساعاتی که دور هم نشسته و نیاز به همدلی و آرامش داشتند، آشفته ساخته و شب هایی تلخ را برایشان رقم زده است.
سرویس فرهنگی ـ علی دارابی، معاونت سیما، در دیداری که به تازگی با برنامه سازان کودک و نوجوان داشته، ضمن پرداختن به مسائل این حوزه، گریزی نیز به موضوع سریال های تلویزیونی زده و گفته است: «در دوره جدید، تداوم سریال های تلخ و گزنده را ممنوع کرده ایم. جامعه ما به نشاط و پویایی و شادابی نیاز دارد، در حالی که برخی سریال های شبانه روی اعصاب مردم راه می رفتند.»

البته در نگاه نخست، شاید این سخن منتقدانی نیز داشته باشد، ولی حقیقتا در سال های اخیر و از جمله همین امسال و در ساعات طلایی پخش، شاهد نمایش مجموعه هایی از سیما بودیم که با مضامین و تصاویر به شدت تلخ و خشن خود، باعث جریحه دار شدن روح و روان مردم و خانواده ها شده و آنها را درست در ساعاتی که دور هم نشسته و نیاز به همدلی و آرامش داشتند، آشفته ساخته و شب هایی تلخ را برایشان رقم زده است.

برای نمونه، یکی از این آثار، سریال «زیر هشت» بود که با وجود خوش ساختی و بازی های خوب، با تصاویر شدیدا تلخ، عصبی و خشن خود، باعث شد که خانواده های بسیاری، فرزندان کودک و نوجوان خود را از دیدن این کار دور داشته و در موارد چشمگیری نیز خود از دیدن آن خودداری کنند.

زیاده روی و تأکید بیش از اندازه سریال «زیر هشت» بر نشان دادن صحنه های آزار دهنده، عملأ خود عاملی برای آزار بینندگان و در حقیقت، خانواده هایی بود که پس از گذراندن یک روز سخت کاری، می خواستند تا گرد هم آمده و تحت لوای کانون گرم خانواده، آن خستگی ها را از روح و جسم خود زدوده و شبی را که پرودگار بزرگ، مایه آرامش و آسایش بندگانش قرار داده، به خوشی بگذرانند، ولی افسوس که سریال هایی همچون «زیر هشت» و بی تدبیری مدیران پخش، مانع این آرامش می شد؛ البته «زیر هشت»، تنها مشتی است نمونه خروار و سال هاست که این در ـ کم و بیش ـ بر همین پاشنه چرخیده است.

نکته دیگری که جای دارد مورد توجه جدی متولیان پخش در سیما قرار گیرد، پرهیز از پخش آثار تلخ و ناراحت کننده در شب ها و روزهای اعیاد است. به عبارتی، همان گونه که پخش مجموعه های طنز و شاد در ایام سوگواری متوقف می شود، لازم است، از پخش سریال های تلخ و ناراحت کننده در شب ها و روزهای اعیاد ـ که باید مردم شاد باشند ـ نیز خودداری شود.

حال آنکه این مهم، متأسفانه از سوی دست اندرکاران واحدهای پخش در شبکه های گوناگون چندان جدی گرفته نمی شود؛ برای نمونه، همین چندی پیش و در شب میلاد یکی از ائمه اطهار (ع)، بخشی از سریال تلویزیونی «آسمان همیشه ابری نیست» روی آنتن رفت که آکنده از صحنه های تلخ، خشن و آزاردهنده بود.

در این بخش از سریال، پس از درگیری شدید شخصیت اصلی فیلم (جعفر دهقان) با همسرش و سپس سکته زن، با انبوهی از صحنه های قبرستان، عزاداری، ناله، شیون، گریه و سوگواری روبه رو بودیم که هر بیننده ای را به اندوه فرو می برد! حال آن که ناظر پخش، می توانست تنها با کمی دقت، از این خطا جلوگیری کند.

در پایان با تأیید دوباره بر رویکرد جدید معاونت سیما در پرهیز از پخش سریال های تلخ و گزنده به صورت شبانه، باید ایشان این نکته ظریف را نیز مد نظر قرار دهد که نمایش ندادن چنین سریال هایی در ساعات پر بیننده شب، نباید به جلوگیری کامل از روند تولید و پخش هر گونه سریال و مجموعه تلخ در دیگر ساعات مناسب شبانه روز منجر شود، چرا که یکی از کارکردهای رسانه و وظایف هنر و هنرمند، پرداختن به مشکلات و معضلات تلخ اجتماعی، اقتصادی و... است و تولید و نمایش چنین آثاری ـ که بنا بر شناخت درست از موضوع مورد نظر و پژوهش دقیق صورت گرفته باشد ـ چه بسا، خواهد توانست به عاملی برای رفع آن مشکل و جلوگیری از گسترش ناهنجاری ها تبدیل شود.

تذكر به صدا‌وسيما درباره رفتار مجريان

استفاده از جيغ و فرياد و روي آوردن به رفتارهاي متعارض با هويت يك زن مسلمان و ايراني "
رجا: قبح‌شكني يكي از مجريان راديو جوان علي‌رغم تذكرهاي شوراي نظارت بر سازمان صداوسيما همچنان ادامه دارد.

حسين مظفر رئيس شوراي نظارت بر سازمان صداوسيما، به‌تازگي مجددا در نامه‌اي به رئيس سازمان صداوسيما نسبت به اين مسئله تذكر داده است.

تذكر در مورد قبح‌شكني برخي مجريان در حالي است كه يكي از شرط هاي تعيين شده براي فعاليت آقاي ضرغامي در پنج‌ساله دوم فعاليت او، رعايت ضوابط شرعي اجرا و پرهيز از اينگونه رفتارها بوده و رهبر انقلاب بر اين موارد تأكيد ويژه داشته‌اند.

با اين حال، در نامه مظفر به ضرغامي، با يادآوري گزارش كارشناسان واحد نظارت صدا در مورد گفتار و رفتارهاي خارج از حدود و موازين شرعي و عرفي مجري زن برنامه "جوان ايراني سلام " كه مورد اعتراض اقشار متدين و بسياري از مخاطبين نيز واقع شده، در مورد مصاديق اين موارد خارج از حدود و موازين خاطرنشان كرده است:
"1- استفاده از ادبيات لمپني و به دور از شان رسانه
- پراكنده گويي، ابراز نظر و پرداختن به موضوعات بي مورد
- استفاده مكرر از عبارات سبك و بي معني
2- عدم رعايت ضوابط در اجراي مشترك با جنس مخالف
- شوخي هاي مكرر با مجريان و ميهمانان مرد
- استفاده از الفاظ مفرد در ارتباط با مخاطبين مرد
- استفاده از جيغ و فرياد و روي آوردن به رفتارهاي متعارض با هويت يك زن مسلمان و ايراني "

در ادامه اين نامه، موارد فوق مغاير با سياست ها و ضوابط توليد، تامين و پخش بندهاي زير تشخيص داده شده است.
"2-6-1 رعايت اخلاق و ضوابط اسلامي در اجراي مشترك با جنس مخالف
8-6-1 مجريان در برنامه‌ها بايد از گفتار غير متعارف جاهلانه و دون شأن رسانه، به خصوص در مواردي‌كه با ميهمان غيرهمجنس باشند، پرهيز كنند.
10-6-1 زياده گويي، پراكنده گويي، ناقص گويي، پيچيده گويي و تكراري گويي در برنامه‌هاي رسانه مجاز نيست، مي باشد. "

انحراف اخلاقی مرز ندارد؛از هالیوود تا شبكه اول سیمای جمهوری اسلامی

انحراف اخلاقی مرز ندارد؛از هالیوود تا شبكه اول سیمای جمهوری اسلامی

در سریال تلویزیونی شبكه دوم سیما "سی امین روز"نیز شاهد وجود مثلها و مربعهای عشقی هستیم؛ پسری كه عاشق دختری بود و بعد در یك نزاع شوهر دختر به قتل رسیده واكنون برادر شوهر دختر عاشق اوست اما دختر از عشق قدیمی پسر به خود آگاه شده است. همزمان دخترعمو و نامزد سابق این پسر نیز برای به دست آوردن او رقابت می كنند

در حالی كه مسئولان كشور با هشدارهای مكرر و تند نسبت به عواقب پخش سریالها و فیلم های سینمایی هالیوودی بر اخلاق جامعه ابراز نگرانی می كنند، پخش سریال های ماه مبارك سیمای جمهوری اسلامی نشان داد كه برخی از این برنامه ها كه با خیال راحت پخش می شود، به رغم تفاوتهای ظاهری، از نظر مضمون تفاوت چندانی با آن سریالها ندارد.

به گزارش خبرنگار «آینده»، سریالهای امسال ماه مبارك رمضان در شبكه های اول، دوم و سوم سیما از نظر موضوع و خط داستان تفاوت چندانی با اغلب آثار هالیوودی كه از نظر ما موجب انحراف جامعه می گردد، ندارد.

موضوع سریال سقوط یك فرشته كه از شبكه اول سیما پخش می شود، وسوسه یك دختر مذهبی و چادری از خانواده ای اصیل توسط یك پسر خوش تیپ و خوش پوش با بهترین اتومبیل و امكانات رفاهی است كه موجب لغزش دختر، اختلاط با پسر و عدم پایبندی وی به حریم خانواده می گردد.

به این پلانها توجه كنید‌: ۲ دختر به یك پسر غریبه اجازه ورود به خانه می دهند، دختر با پسر خرید می‌روند، دختر با پسر سوار ماشین می‌شوند، پسر حرف احساسی به دختر بزند، به هم لبخند بزنند، با هم قرار بگذارند، شماره رد و بدل كنند و زنگ بزنند و ... حال به نظر شما كار دیگری هم مانده سیمای ایران به دختر و پسرها یاد بدهد ؟ آیا این سریالها بدتر از سریالهای ماهواره نیستند ؟

تاكنون كه ده قسمت از این سریال پخش شده، روابط میان این دختر و پسر با جذابترین شكل و زیباترین وسایل و لباسها به تصویر كشیده شده و در واقع به پخش یك تصویر رویایی از عبور از مرزهای اخلاقی خانواده پرداخته است.

جالب اینجاست كه دختری كه مخالف این اختلاط است، از زیبایی كمتری نسبت به دختری كه عاشق پسر همسایه شده است، برخوردار می باشد.

احتمالا در چند قسمت بعد كه زمان دادن پیامهای اخلاقی سریال می رسد، دختر از كرده خود نادم شده و متوجه می شود سرانجام این رابطه غیر اخلاقی بد است.

اما ظاهرا برنامه سازان سیما متوجه نیستند كه در یك مجموعه دهها قسمتی، ممكن است بسیاری از بینندگان تمامی قسمتها را ندیده و احتمالا به دلیل پرداخت ناشیانه و مستقیم بخشهای اخلاقی و پیام دار سریال، از ادامه تماشای آن صرف نظر كنند و صرف اینكه سرانجام داستان یك سریال دارای پیام اخلاقی است، دلیلی بر این گونه پرداختن جذاب به مسایل غیراخلاقی، آن هم در ساعات پربیننده خانواده ها وجود ندارد.

از سوی دیگر در سریال تلویزیونی شبكه دوم سیما "سی امین روز "نیز شاهد وجود مثلها و مربعهای عشقی هستیم.

پسری كه عاشق دختری بود و بعد در یك نزاع، شوهر دختر به قتل رسیده و اكنون برادر شوهر دختر، عاشق اوست؛ اما دختر از عشق قدیمی پسر به خود آگاه شده است.

همزمان دخترعمو و نامزد سابق این پسر نیز برای به دست آوردن او رقابت می كنند.

در سریال 5 كیلومتر تا بهشت از شبكه سوم نیز اختلاط نادرست دختر و پسر، به بهانه روح بودن آنها به تصویر كشیده شده و صرف از نظر از ساختار بسیار ضعیف و سراسر تناقض فیلمنامه، دختر یك كشاورز ساده كه 20 سال است با مرگ مغزی نگه داشته شده به ارتباط و سینما رفتن با قهرمان سریال می پردازد و حتی رفتن به اتاق خواب دختر هم سوژه سریال می شود!

این نوع سوژه ها را در بسیاری از فیلمهای هالیوودی و بالیوودی می توان یافت و جالب اینكه در اكثر قریب به اتفاق این آثار هم پیام اخلاقی وجود دارد.

یعنی با وجود پرداخت صحنه های غیراخلاقی، پیام اكثر این آثار این است كه خانواده محكم ترین جا برای روابط زناشویی و عشقی است و خیانت و روابط نامشروع فرجام نامطلوبی خواهد داشت و كمتر فیلمی است كه در میان صدها آثار تولیدشده هالیوودی سرانجام خیانت را خوش نشان دهد.

اگر بناست كه تنها به دلیل پیام اخلاقی آثار تولیدی خودمان آنها را پخش كنیم، به جای تولید پرهزینه این اثار كه دقیقه ای چندصدهزار تومان هزینه دارد، تولیدات هالیوودی را به صورت فله ای خریداری و سپس با استفاده از فن آوری تغییر پوشش و سانسور صحنه های اخلاقی انها را پخش كنیم.

اتفاقا تجربه پخش سریال سالهای دور از خانه (اوشین) نشان داد مدیر دوبلاژهای ایرانی مهارت بیشتری از كارگردانان ما در اخلاقی كردن سریال ها دارند و با تغییر داستان و سانسور می توانند آثار بسیار مفیدی ارائه كنند.

این در حالی است كه تجربه سالهای قبل سیما در ارائه آثار موفقی چون "صاحبدلان"، "اغما" و "میوه ممنوعه" نشان دادند كه اگر تولید سریالهای مناسبتی به جای تولیدهای شتابزده و غیر كارشناسی، به كارگردانان و نویسندگان توانمند سپرده شود، آثار فاخری پیدید می آید.

یا در ژانر مجموعه های طنز نیز آثار كارگردانانی نظیر رضا عطاران با "متهم گریخت" یا سهیلی زاده با "رانت خوار كوچك" به مراتب بهتر از سریال طنزی است كه در رمضان از شبكه پنجم سیما پخش شده است.

سریال بدون فیلمنامه؟ جل الخالق!

سریال بدون فیلمنامه؟ جل الخالق!
سؤال من این است چه بسازند؟ همه‌اش تعریف و تمجید از حیا و عفت و پاکدامنی مردان و زنان؟ پس این همه جنایات که در جامعه رخ می‌دهد چی؟ دنیای تلویزیون انتزاعی نیست.

من به دیدن بیشتر سریالهای تلویزیونی علاقه‌ای ندارم، زیرا متأسفانه از ابتدا آخر داستان را حدس می‌زنم. در ضمن وقت گیر است! مثلاً در فیلمها یا سریالهای خارجی که از نود درصد آنها هم لذتی نمی‌برم، می‌بینید اصل ماجرا را می‌گویند و تماشاگر را معطل نمی‌گذارند.

در اینجا مثلاً دو نفر وارد رستوران می‌شوند تا ناهار یا شام صرف کنند. ابتدا دوربین تمام رستوران را نشان می‌دهد (چون قرار است برای رستوران تبلیغ شود و پولی بابت استفاده از رستوران پرداخته نشود) جزییات آوردن چلوکباب و جوجه کباب، چیدن ظروف ترشی و پنیر و سبزی نمایش داده می‌شود و یک سری حرفهای بسیار پیش پا افتاده.

در بیشتر سریالها صحبت از خواستگاری و ازدواج و موافقت آقاجان و مادرجان و خانم بزرگ است. همه پرسوناژها کمی بد و بی‌معرفت و دزد و قالتاق هستند. بازی‌ها مصنوعی است. واژگان لاتی و لمپنی زیاد به کار برده می‌شود. از طبقه متوسط ایرانی صحبتی به میان نمی‌آید. بیشتر کسبه هستند و آدمهایی که از صبح بیخودی نیکوکاری می‌کنند. هم و غم خانمها فقط آشپزی و پختن نذری و آش رشته و آش شله قلمکار و پر کردن شکم اهل خانه است.

در سریالهای تلویزیونی شکی نیست که تلویزیون از خرج و گذاردن امکانات حتی اعزام کارگردان و افراد سریال و هنرپیشگان برای مدت طولانی به خارج دریغ ندارد. چندی پیش فیلم مستندی درباره جنگ ایران وعراق از شبکه یک دیدم که فردی به نام آقای ندایی با چندین وزیر خارجه آلمان و فرانسه و ایتالیا و دیپلماتها و مورخان آن کشور مصاحبه کرده مطالب جالبی از دهان آنان بیرون می‌کشید. تلویزیون در مورد سریال دریغ ندارد و میلیاردها تومان خرج می‌کند، اما گناه متوجه کارگردانان است و نویسندگان سناریوها که وقت نمی‌گذارند. مثلاً سریال تاریخی می‌سازند، چهره رجال عصر قاجار و پهلوی را نمی‌شناسند. در سریالی دیدم هیتلر کل است. این کارگردان محترم حتی به یاد نداشت که هیتلر زلف چتری روی پیشانی‌اش می‌ریخت!

کارگردانان ایرانی معمولاً اعلم و صاحب انواع دانشها هستند- اغلب کلاه‌ها و یونیفورمها غلط است. در همان سریال «قهوه تلخ» می‌بینیم که ژاندارمهای سوئدی با یونیفورم زیبا و کلاه سفیدشان مأموران نسق‌خانه عصر مظفری از آب درمی‌آیند. لباس شناس ندارند، مورخ و محقق ندارند، نویسنده ندارند.سریال فقط نباید خواستگاری باشد و ازدواج و مرگ و میر و بهشت زهرا. در فیلمهای کره‌ای می‌بینید که به بهانه‌های مختلف مناظر زیبای کره 99 هزار کیلومترمربعی را نمایش می‌دهند. ترکها در هر فیلم و سریال صحنه‌هایی از استانبول و دریا و تنگه بسفر و مناظر دیدنی آن کشور می‌گذارند. در سریال جنگی که می‌سازیم همه جنگجویان آرگو (لمپنی) صحبت می‌کنند. صحبتی از آن همه جوانان رشید و مومن و آن همه رزمندگان و آن همه خلبانان و افسران و تانکچی‌ها و ملوانان نیروی دریایی یا افراد سپاه نیست. همه حرفهای بی‌خود می‌زنند. در قدس خواندم بازیگر یک مجموعه تلویزیونی فرموده بدون فیلمنامه ایفای نقش کرده! من ماتم برد. واقعاً مگر می‌شود سریالی ساخته شود و در آن از فیلمنامه خبری نباشد؟ می‌گویند چون علی حاتمی این کار را در فیلم «حاجی واشینگتن» کرده پس می‌توان تقلید کرد. فرض می‌کنیم علی حاتمی صفحه به صفحه سناریو می‌نوشته دست عزت ا... انتظامی می‌داده که خود او هم روی آن بدیهه‌گویی کند. آیا هر بازیگری سواد، مطالعه، دانش و ذهنیت عزت‌ا... انتظامی را دارد؟

آیا سریال ساختن بدون فیلمنامه تنبلی، دزدیدن کار و بی‌اعتنایی به قوانین اولیه فیلمسازی نیست؟
آیا آقایان کارگردان، مجموعه چهل پنجاه جلدی کتابهای تاریخ جنگ ایران و عراق را خوانده‌اند؟ «مهر» در تفسیری بر سریال «تکیه بر باد» ایراد گرفته بود که چرا چنان موضوعی را سوژه سریال کرده‌اند؟ سؤال من این است چه بسازند؟ همه‌اش تعریف و تمجید از حیا و عفت و پاکدامنی مردان و زنان؟ پس این همه جنایات که در جامعه رخ می‌دهد چی؟ دنیای تلویزیون انتزاعی نیست.

اصولاً سریال به مسایل عادی اختصاص ندارد. حوادث مختلف در سریالها مطرح می‌شود.
اگر این سریال وقیحانه است باید صفحات حوادث و خط قرمز را هم جمع کرد و دلیل آورد شرح حوادث جنایی و جنسی (که رخ می‌دهد، در عین آن که از فریب خوردن و انحراف مردم جلوگیری می‌کند) بد است و قبیح است.

در هر صورت تهیه سریال بدون فیلمنامه را که مانند چاپ روزنامه بدون نویسنده و خبرنگار و مترجم و سردبیر است به سریال سازان ایرانی به عنوان اکتشاف و اختراع محیر العقولشان تبریک می‌گویم و از آنان می‌پرسم آیا با این شیوه سریال سازی انتظار دارند مردم تماشاگر سریالهای آنان باشند؟
نویسنده : خسرو معتضد - قدس آنلاین

صدا وسیما؛ مقصر اصلی گرایش مردم به ماهواره

به بهانه تنبیه مترجم سخنان مرسی در سیما؛
صدا وسیما؛ مقصر اصلی گرایش مردم به ماهواره
لیلی محسنی،11 مهر 91
تاریخ انتشار : دوشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۱ ساعت ۰۹:۴۵
هفته گذشته و بعد از حدود یکماه از افتضاح تحریف در ترجمه سخنان مرسی در شبکه یک سیما، رییس رسانه ملی از تنبیه مترجم عامل این تحریف خبر داد.

پس از ماجرای تحریف سخنان رئیس جمهور مصر درباره سوریه توسط مترجم صدا و سیما، نگارنده تلاش کرد اصل ماجرا و پشت پرده این بی تدبیری را کشف کند. جستجوها با یک واسطه تا مدیر برنامه و مترجم مربوطه به این نتیجه رسید که در آن ماجرا، برنامه ریزی قبلی در کار نبوده و مترجم مربوطه واقعا با ابتکار شخصی سخنان مرسی را تحریف کرده و لابد بخاطر این شیرین کاری انتظار تشویق هم داشته است.

هر چند اشتباه اصلی را مترجم سخنان مرسی انجام داده است اما نباید همه تقصیر را به گردن وی انداخت چرا که زمینه ای که این مترجم در آن کار میکند هم حتما در خلق آن افتضاح موثر بوده است. در واقع برای ریشه یابی این موضوع، باید پرسید کدام "فرهنگ کاری" و "روش جاری" در رسانه ملی حاکم است که باعث شده مترجم سخنان مرسی چنان خبطی مرتکب شود؟

یادآوری چند قاعده در رسانه ملی، پاسخ به این سوال را تسهیل می کند:
۱. رسانه ملی در سال های اخیر نشان داده است در"فریمینگ" و نشان دادن فقط بخشی از واقعیت، هیچ حد و مرزی برای خود قایل نیست۰از فریمینگ اوضاع اقتصادی غرب گرفته تا اوضاع اقتصادی خودمان.

۲. رسانه ملی در سال های اخیر نشان داده است در جلوگیری کردن از پخش صدای منتقد هم مرزی ندارد. چند وقت پیش با همسرم به ساختمان سیما رفته بودم. شیندم که بحث شان این بود که نادران و توکلی و پورمحمدی ممنوع الپخش! هستند و تهیه کننده ها برای دعوت از مهمان برنامه، حتما باید نام مهمان را قبلا با بالا چک کنند. یکی از تهیه کننده ها از همکارانش پرسید می خواهم در موضوع مبارزه با فساد، مهمان دعوت کنم.

توکلی و پورمحمدی و نادران ممنوع الپخش هستند به نظرت محسن رضایی را اجازه می دهند؟ همه این فریمینگ ها، سانسورها و خفه کردن های منتقدان، ریشه در یک تفکر دارد و آن احمق تلقی کردن مخاطب است.

مسوولان ارشد رسانه ملی تصور می کنند در این دوره و زمانه اگر بخشی از حقیقت را بپوشانند یا صدا و تصویر منتقدین را ممنوع کنند، ذهنیت بینندگان رسانه ملی را در جهتی که علاقه دارند، هدایت کرده اند. آقای ضرغامی و رفقایش نمی خواهند قبول کنند که مردم ایران فقط در ۹دی و ۱۲اسفند و روز قدس، بصیر و رشید نیستند، بلکه همیشه باهوش و بصیر هستند و خیلی سریع، متوجه فریمینگ و سانسورهای نخ نما می شوند. این جور سانسورهای توهین آمیز، نه ذهن فقط مردم را در چارچوبی که ضرغامی دوست دارد، شکل نمی دهد، بلکه عموم مردم را بسوی رقبای قدرتمند رسانه ملی هدایت می کند. بالاخره مردمی که آنقدر بصیرت دارد که ۹دی را خلق کند، این توقع را هم دارد که مدیران رسانه ملی او را احمق تصور نکنند.

آقای عزت­ الله ضرغامی مدعی است بیش از هر فرد دیگری درباره آثار سوء ماهواره و راههای مقابله با آن کار کرده است. شاید این ادعا درست باشه ولی این ادعا هم حتما قابل طرح و بحث است که با این فریمینگ و سانسوری که ضرغامی در رسانه ملی حاکم کرده، شخص ایشان بیشترین سهم را در هدایت مردم ایران بسوی ماهواره ها داشته است.

فرصتی برای استهزاء دفاع مقدس

فرصتی برای استهزاء دفاع مقدس

بهترین فرصت برای تخریب و استهزای جنگ، ایثار و شهادت توسط صدا و سیما فراهم است.

این را وقتی فهمیدم که دیدم در صحنه ای که برادر گرزین در حال زدن مخ خواهر امدادگر بود، عکس امام همراه با جمله “من بحال شما رزمنده ها غبطه میخورم” بر روی دیوار پشت سر آنان قرار گرفته بود.

هفته دفاع مقدس فرصتی استثنایی برای ارائه ی فرهنگ ایثار وشهادت وگفتمان ناب انقلاب اسلامی است؛ البته به روش حقنه کردن سهمیه یک سال از این فرهنگ در ۷ روز یعنی روزی سه چهار فیلم در گلوی بیننده و صد البته اینکه تصدی گری صدا و سیما در انتخاب فیلم به وجود نشانهایی چون تانک و انفجار و چفیه محدود میشود و انطباق پیام فیلم با فرهنگ جبهه صرفا در حیطه ی سازنده است و ربطی به صدا و سیما ندارد …

[مدیر سایت: دوستان بدلیل مشغله بیش از این نتوانستم بنویسم، اگر کسی میتواند مطلب کامل تری با همین جهت گیری بنویسد یا همین مطلب را کامل کند بسم الله..]

پخش آهنگ جدید ابی و شادمهر از صدا و سیما !


پخش آهنگ جدید ابی و شادمهر از صدا و سیما !
کد خبر: 11275
تاریخ درج:
30 /شهریور/1391


آهنگ "دنیای ما" کار مشترک دو تن از خوانندگان ایرانی مقیم آمریکا " ابی و شادمهر عقیلی" که در مزمت و نکوهش جنگ ساخته شده و هم اکنون ویدئو موزیک آن از شبکه های ماهواره ای پخش می شود بصورت بدون کلام از شبکه دوم سیما بعنوان آهنگ پس زمینه معرفی برنامه ها پخش می شود.

پخش آهنگ "دنیای ما" که اثر ابی است در حالی از سیما صورت می گیرد که هم این آهنگ و ویدئوی آن سیاسی است و هم خواننده اش سبقه طولانی در تولید آثار سیاسی دارد.

هنوز برای بینندگان رسانه ملی مشخص نشده که سیاست و رویکرد این رسانه چگونه است و چه چیزی صحیح است و چه چیزی نا صحیح است!

غالب برنامه های صداوسیما در جهت ترویج بی‌حجابی است

غالب برنامه های صداوسیما در جهت ترویج بی‌حجابی است

حجت‌الاسلام احمد پناهیان گفت: بی‌تفاوتی صدا و سیما در بعضی از برنامه‌ها، فیلم‌ها، دیالوگ‌ها، ‌جلوه‌های ویژه، مصاحبه‌ها و گفتمان‌ها، همراهی با فرهنگ دیگری را نشان می‌دهد که غالب آنها در جهت بی‌حجابی است.

وی راهکار حل موضوع حجاب را فعال شدن مسئولان فرهنگی، ‌اجرایی و قضایی کشور دانست و گفت: این دستگاه ها باید به طور جدی در این موضوع وارد شوند و اگر چنین اتفاقی روی دهد، مردم زودتر از بقیه فریاد خواهند زد و از آن پشتیبانی می کنند.

ادامه مطلب را ببینید . . .

حجت‌الاسلام احمد پناهیان گفت: بی‌تفاوتی صدا و سیما در بعضی از برنامه‌ها، فیلم‌ها، دیالوگ‌ها، ‌جلوه‌های ویژه، مصاحبه‌ها و گفتمان‌ها، همراهی با فرهنگ دیگری را نشان می‌دهد که غالب آنها در جهت بی‌حجابی است.

حجت الاسلام احمد پناهیان در گفت‌وگو با خبرنگار فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»، درباره موضوع حجاب در جامعه و کشور گفت: وضعیت حجاب وضعیتی بدیهی است که همه مشاهده می‌کنند و نیازی به گفتن ندارد و ما در حوزه برخورد قاطع، سریع، صحیح و سالم با این موضوع مشکل جدی داریم.
این عضو قرارگاه عمار افزود: صدا و سیما در زمینه حجاب باید با فرهنگ عمومی پیش بیاید که همان فرهنگی است که جهت آن را ولی فقیه معین می کند.
وی ادامه داد: اگر فرهنگ سیاسیون چیزی خارج از حجاب، عفت و حیا است، قطعا صدا و سیما نباید در آن فضا حرکت کند.
پناهیان با اشاره به اینکه دغدغه حجاب یک دغدغه عمومی است، اضافه کرد: آن همه راهپیمایی‌هایی که پس از برگزاری نمازهای جمعه در خصوص مسئله حجاب انجام شد را رسانه ملی به خوبی نشان داد؛ ولی در عمل چیز دیگری را مشاهده می کنیم.
این استاد حوزه و دانشگاه اظهار داشت: بی‌تفاوتی صدا و سیما در بعضی از برنامه‌ها، فیلم‌ها، دیالوگ‌ها، ‌جلوه‌های ویژه، مصاحبه‌ها و گفتمان‌ها همراهی با فرهنگ دیگری را نشان می‌دهد که غالب آنها در جهت بی‌حجابی است.
پناهیان خاطرنشان کرد: حجاب مانند یک سوپاپ اطمینان می ماند؛ یعنی اگر جامعه به سمت بی‌بندوباری برود، به ارزش ها و خط ولایت بی اعتنا می شود و در داخل مشکلات بیشتری به وجود می آید که متاسفانه در جریانها، ارگان ها، نهادها و مسئولان این زاویه را می بینیم.
این ذاکر اهل بیت مهمترین وظیفه در زمینه حجاب را مطالبه مردم از صدا و سیما، مدیران اجرایی و فرهنگی معرفی کرد که اگر این مطالبه عمومیت پیدا نکند، این مسیر پرخطرتر خواهد شد.
وی راهکار حل موضوع حجاب را فعال شدن مسئولان فرهنگی، ‌اجرایی و قضایی کشور دانست و گفت: این دستگاه ها باید به طور جدی در این موضوع وارد شوند و اگر چنین اتفاقی روی دهد، مردم زودتر از بقیه فریاد خواهند زد و از آن پشتیبانی می کنند.

چرا فرصت توهین دادیم؟..

چرا فرصت توهین دادیم؟..

موضوع اول: چرا اونقدر از پیامبر و دین غافلیم که وقتی اتفاقی می افته این قدر افسوس می خوریم؟!؟

تلویزیون و رادیوی ما کل سال جز اعیاد مرتبط، در مدح پیامبر و ائمه هیچ سخنی نمی گن، اما تو این چند روز بخاطر توهین اون کارگردان، تلویزیون و رادیومون پر شده از نماهنگ و برنامه درباره رسول پاکی ها!
چرا اونقدر کار فرهنگی نکردیم که کسی جرئت چنین جسارتی به خود نده!؟!
ادامه ی مطلب را ببینید . . .
سلام

شرمنده این مطلب رو دیر منتشر کردم…

این پست درباره توهین اون کارگردان اسرائیلی امریکایی به رسول پاکی هاست…

هر وقت خواستم منتشرش کنم یه موضوع دیگه یادم اومد که دیدم بهتره تکمیلش کنم…

موضوع اول: چرا اونقدر از پیامبر و دین غافلیم که وقتی اتفاقی می افته این قدر افسوس می خوریم؟!؟

تلویزیون و رادیوی ما کل سال جز اعیاد مرتبط، در مدح پیامبر و ائمه هیچ سخنی نمی گن، اما تو این چند روز بخاطر توهین اون کارگردان، تلویزیون و رادیومون پر شده از نماهنگ و برنامه درباره رسول پاکی ها!

چرا اونقدر کار فرهنگی نکردیم که کسی جرئت چنین جسارتی به خود نده!؟!

دوستی نوشته بود اسرائیل و امریکا، فیتیله تهدید رو کشیدن پایین چون در برابر ایران کم اوردن!

خواستم بگم برادر من، خوش خیالی! اونا سرشون توی یه نقشه دیگه گرمه!

از قدیم گفتن وقتی بچه ساکته نگران باش چون داره یه خرابکاری میکنه!

و سکوت امریکا هم ارامش قبل طوفان بود!

نباید دشمن رو دست کم گرفت!

موضوع دوم: ( که باعث تاخیر در انتشار مطلب شد)

چرا فقط کار اون کارکردان رو توهین میددونیم؟!؟

دخترو پسرای خودمون تو خیابونا با فحشا و بی حجابیشون دارن به پیامبر و دین کج دهنی و توهین میکنن ولی ما چشم بستیم!؟

ربا توی بازار پره و با نزول خوری دارن به پیامبر توهین می کنن اما ما چشم بستیم!!

بانکداریمون… اداراتمون… زندگی هامون…لقمه هامون…همه دارن به پیامبر و دین توهین و کج دهنی میکنن ولی ما نمی بینیم!!!

اگه اون کارگردان توهین کرده توقعی ازش نیست چون وظیفش این بوده…چون کافره و ادعای دین داری نداشته…ولی مایی که مسلمونیم و ادعا داریم چرا با کارامون توهین میکنیم!؟!؟

جالب اینکه بخاطر توهین اون ادم نفهم تظاهرات می کنیم ولی بخاطر کثافت کاری های خودمون سکوت می کنیم!؟!؟

خیر سرمون مسلمونیم!

« یادداشت مدیر سایت: کاش نویسنده یه اشاره ای هم به وضعیت صدا و سیما میکرد. نمونه اش همین سریال طنز که الان پخش میشه. همونی که رزمنده ها …»

موضوع سوم:

هدف از ساخت و پخش این قبیل برنامه ها، غافل کردن ملت مسلمان از کشتار مسلمانان در جهان است!

تا بحال دقت کرده اید که با شروع بازی های المپیک، تمام اخبار در سراسر زمین معطوف به این موضوع گردیده و مسلمانی که در میانمار و سوریه به خاک و خون کشیده می شدند به دست فراموشی سپرده شدند؟

مگر نه اینکه تلویزیون و برنامه های آن در سراسر جهان تحت کنترل تشکیلات مخوف فراماسونی می باشد؟ که هدفشان فقط تحت کنترل گرفتن اذهان مردم دنیا می باشد!(نظم نوین جهانی)

بیایید این قدر سطحی به اتفاقاتی که دستهای تا مفرغ غرق به خون دشمنان قسم خورده خدا و اسلام، در آن نقش دارند ننگریم!

۱۴٫۰۰

و در آخر….. دلیل اصلی من جهت انتشار این پست!

میدونین اشتباه ما کجاست؟

ما الان به اضطرار رسیدیم…. واقعا از ظلم خسته شدیم… اما هنوز نمیفهمیم که هیچ فرجی توکارمون حاصل نمیشه جز با ظهور حضرت حجت!

به اضطرار رسیدیم… مردم قوم حضرت موسی هم به اضطرار رسیدند…اما وقتی سایه ظلم و جور و تاریکی از سرشون کم شد که در حال اضطرار برای ظهور منجیشون دعا کردند!

بخدا این تظاهرات راه به جایی نداره!

این اضطرار و تنگ اومدن ها بدون دعا برای ظهور فایده ای نداره!

فقط یک بار بیاین با خودمون صادق باشیم…

واقعا چرا برای ظهور دعا نمی کنیم؟!؟ از سر غفلت یا از عمد؟

نکنه بخاطر حفظ منافعمون دعا نمی کنیم؟

نکنه از سر جهل و نادانی دعا نمی کنیم؟

کسی که عمد دعا نمی کنه که هیچ ولی خدا و دین بهونه ندونستن رو قبول نمی کنه ها! چون حجت رو برما تموم کرده!

حالا اگه من سراغ دین و خدا نمی رم ضعف از منه!

بیاید حالا که دلامون ملتهب شده دعا کنیم آقامون بیاد، که تا نیاد گره از کارمون باز نمیشه!

اللهم عجل لولیک الفرج

«یاد داشت مدیرسایت: و صد البته مبارزه برای زمینه سازی ظهور…»

نقل از “عروج تا خدا

ممنوع التصویر شدگان حزب اللهی

ممنوع التصویر شدگان حزب اللهی

ضرغامی که سابقه بایکوت و بی اعتنایی کامل دعوت ۳۰ رسانه معتبر ارزشی نسبت به شرکت در نشستی مطبوعاتی را در کارنامه خود دارد، دو ادعای تأمل برانگیز در پاسخ به سؤال یک دانشجو مطرح نمود. او اولاً منتقدین خود را به دو دسته «آنها که متقاضی پخش پورنوگرافی هستند» و «آنها که حتی مجوزهای رهبری را هم برنتافته و با حضور زن در تلویزیون هم مخالف اند» تقسیم نمود. سپس ممنوع التصویر شدن نیروهای حزب اللهی را شدیداً رد کرد.

ادامه ی مطلب را ببینید . . .

پس از سالها و با تأکید مستقیم مقام معظم رهبری، مهندس عزت الله ضرغامی ریاست سازمان صدا و سیما در نشست دانشجویی انجمن اسلامی دانشجویان مستقل شرکت نمود و به چند سؤال نیز جهت سلب مسئولیت پاسخ گفت. او که سابقه بایکوت و بی اعتنایی کامل دعوت ۳۰ رسانه معتبر ارزشی نسبت به شرکت در نشستی مطبوعاتی را در کارنامه خود دارد، دو ادعای تأمل برانگیز در پاسخ به سؤال یک دانشجو مطرح نمود. او اولاً منتقدین خود را به دو دسته «آنها که متقاضی پخش پورنوگرافی هستند» و «آنها که حتی مجوزهای رهبری را هم برنتافته و با حضور زن در تلویزیون هم مخالف اند» تقسیم نمود. سپس ممنوع التصویر شدن نیروهای حزب اللهی را شدیداً رد کرد.

اکنون برای یادآوری، نام چند تن از برجستگان جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی که بصورت دائم یا موقت ممنوع التصویر شدند را ذکر می نماییم. ابتدائاً یادآور می شویم که ممنوع التصویر شدن در تلویزیون به دو صورت رخ می دهد: یا نامه ای کتبی به خود فرد داده می شود و یا به مجموعه های ذی ربط نامه ای ارسال شده و در آن دعوت از فرد مذکور، ممنوع اعلام می گردد.

یامین پور که سابقه اجرای موفق مناظره های «روبه فردا» را در کارنامه خود دارد، به دلیل طرح انتقاداتی از رسانه ملی، تا اطلاع ثانوی ممنوع التصویر گردیده است. وی ابتدائاً مباحث انتقادی خود را درون سازمان و در جلسات تصمیم گیری و برنامه ریزی طرح می نمود که علی رغم غلبه نظری آنها، مدیران سازمان بر اساس رأی و سلیقه شخصی خویش عمل می نمودند. نقدهای مفصل او بر مدیریت صدا و سیما در وبلاگ شخصی اش ( (kistiema.blogfa.com موجود است. یامین پور از سال ۸۹ تاکنون اجازه تولید و شرکت در هیچ برنامه ای را نداشته است.

جلیلی که سردبیری سابق نشریه سوره و کنونی ماهنامه راه را بر عهده دارد نیز به دلیل انتقاداتش به صدا و سیما هم اکنون ممنوع التصویر می باشد. مجموع دفعات حضور او در صدا و سیما از تعداد انگشتان یک دست تجاوز نمی کند و آخرین حضورش نیز در سال گذشته با تلاش نادر طالب زاده در برنامه راز بوده است. به گفته او، یکبار که در برنامه ای رادیویی جملاتی در نقد صدا و سیما بیان داشت، به دستور مستقیم دفتر آقای ضرغامی از برنامه اخراج گردید. در نامه ۲۵ رسانه انقلابی خطاب به مهندس ضرغامی در انتقاد به برنامه هفت، تقاضای حضور او در این برنامه بعنوان نماینده فکری جریان حزب الله در عرصه سینما مطرح شده بود که با مخالفت مستقیم ریاست سازمان مواجه شد و این برنامه با حضور بسیاری از کارشناسان دیگر غیر از او برگزار گردید.

قاسمی که بعنوان «احیاگر تفکر انقلابی حضرت روح الله» در میان نسل جدید جوانان انقلابی شهرت یافته است نیز در سالهای اخیر تنها یکبار و آن هم با تلاش ویژه یامین پور در برنامه «روبه فردا» اجازه حضور یافت. او که به تعبیر شهید آوینی «یکی از پرورده های میدان رزم و جهاد فی سبیل الله است و اگر انقلاب اسلامی هیچ دستاوردی جز پرورش انسانهایی اینچنین نداشت، باز هم می‌ارزید تا حزب الله جان و سر خویش را فدای حفظ آن کند» به دلیل انتقاداتش نسبت به صدا و سیما، نه تنها در هیچ یک از برنامه های تلویزیون مورد دعوت قرار نمی گیرد، بلکه هیچ گزارشی از سخنرانی های مهم او در این رسانه ارائه نمی گردد
رضا برجی از همکاران شهید آوینی در مجموعه روایت فتح، سوابق انقلابی عکاسی در ۷۵ کشور جهان، تهیه کنندگی، کارگردانی و تصویربرداری ۱۵ سریال مستند و جایزه بهترین کارگردانی فیلم مستند و جنگ در سومین جشنواره فیلم سیما را در کارنامه خود دارد. برجی که از جانبازان شیمیایی دوران دفاع مقدس می باشد، به دلیل طرح انتقاداتی نسبت به صدا و سیما ممنوع التصویر گشته، تا جایی که این رسانه هیچ گزارشی از وضعیت بحرانی او و بستری شدنش در چند ماه گذشته پخش نکرد
سلحشور که خلق سریال های «یوسف پیامبر» و «مردان آنجلس» را در کارنامه خود دارد، علی رغم طرح انتقاداتی نسبت به فضای جامعه سینمایی کشور و حمله بی رحمانه جمعی از این قشر به او، فرصت حضور در برنامه هفت و دفاع از خود را نیافت. او که در یک سال اخیر به جمع منتقدان رسانه ملی پیوسته است، مانند سایر اعضای این جمع، توفیق حضور در رسانه ملی را ندارد.
حجت الاسلام روانبخش، سردبیر هفته نامه پرتو سخن و از شاگردان حضرت علامه مصباح یزدی، در ایام فتنه ۸۸ و قبل و بعد از آن، با شرکت مکرر در مناظرات و سخنرانی ها از فعال ترین نیروهای بصیرت بخش محسوب می گردد که متأسفانه با ممنوعیت آنتن صدا و سیما مواجه است. مناظرات او با تاج زاده، محمد رضا خاتمی، مرعشی، زیباکلام و… از مهمترین مناظرات جریان اصولگرایی و اصلاح طلبی است.

و همه ی منتقدان تلویزیون . . .

اما «ممنوع التصویری» تنها مختص به چهره های مطرح فرهنگی و سیاسی نمی باشد و بطور کلی تمامی منتقدین جدی تلویزیون از موهبت آنتن محروم اند. همانطورکه بارها ذکر شده، صدا و سیما هیچ بازتابی از انتقاداتی که نسبت به او طرح می گردد ندارد و هیچ یک از مسئولین و نیروهای او حق مصاحبه ای انتقادی در باب صدا و سیما را ندارند. حتی مسئولین «مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما» نیز از مصاحبه انتقادی در باب صدا و سیما با پایگاه ۵۹۸ امتناع ورزیده و دلیل آن را، تذکر کتبی و شفاهی مدیران ارشد سازمان اعلام نموده اند.

افراد نامبرده ممنوع التصویرهای کنونی صدا و سیما می باشند. اما این ممنوعیت سابقه ای طولانی تر داشته و چهره های مهم دیگری نیز سابقاً از آن بهره مند بودند!

در کمال ناباوری، حجت الاسلام والمسلمین علیرضا پناهیان چند سال قبل به مدت ۲ سال ممنوع التصویر بوده و اجازه حضور در تلویزیون را نداشت. دلیل این امر نیز همان انتقادات او نسبت به این رسانه است.

نیز دکتر حسن عباسی با وجود اتمام دوره ممنوع التصویری که بواسطه شکایت سران دولت اصلاحات از وی روی داده بود، تا سالها در صدا و سیما اجازه حضور نیافت و نهایتاً با تلاش دکتر یامین پور به برنامه «دیروز، امروز، فردا» راه یافت و پس از آن نیز جمعاً ۶ مرتبه به صدا و سیما دعوت شد. از آخرین حضور عباسی در صدا و سیما حدود یک سال می گذرد.

اکثر افراد نامبرده به همراه معدودی دیگر (نظیر استاد رحیم پور ازغدی) که هنوز توفیق ممنوع التصویر بودن را نیافته اند، بدنه اصلی جبهه فکری انقلاب اسلامی را تشکیل داده و نسل امروز انقلابی، با آموزه های ایشان پرورش یافته اند. گفتنی است این حذفها در حالی است که فقدان قدرت ارائه تحلیل های کارشناسی سیاسی و فرهنگی در صدا و سیما حقیقتی است که مکرراً توسط دلسوزان تأکید شده و نیز بر همگان و از جمله خود سازمان عیان است.

نقل از “عبرت

علت کارایی بی بی سی فارسی ” ضعف در مدیریت رسانه ملی”

علت کارایی بی بی سی فارسی ” ضعف در مدیریت رسانه ملی”

در برابر شما سپاه دشمن صف آرایی می کند، شما و سپاهیانتان نیز در برابر آنها چون کوه ایستاده اید. شما با شمشیر و سپر و کلاهخود به میدان رزم می آیید و حریف نیز با همین هیات و شمائل پای به میدان مبارزه می نهد، ضربه ای می زند، با سپر دفع می کنید و ضربه ای را شما می زنید و بدین ترتیب نبرد ادامه می یابد…

این عینا شیوه مبارزه ای است که مثلا صداوسیما ما و صدای آمریکا در پیش گرفته اند…..

ادامه ی مطلب را ببینید . . .

امروزه عرصه جدال و ستیز دولتها از جنگهای نظامی به نبردهای رسانه ای کشیده شده و سپهر و گستره نبرد دیگرگون گشته است. دیرزمانی نیست که پای تلویزیون بی بی سی فارسی به خانه های برخی ایرانیان باز شده و از تاثیر این رسانه نمی توان و نمی باید غافل شد. اکنون این سوال خودنمایی می کند که راز تاثیرگذاری بی بی سی و سرّ تفاوت او از دیگر رسانه ها کدام است؟ برای فهم این تفاوت دو مثال را درنظر بگیرید:

مثال اول:

در برابر شما سپاه دشمن صف آرایی می کند، شما و سپاهیانتان نیز در برابر آنها چون کوه ایستاده اید. شما با شمشیر و سپر و کلاهخود به میدان رزم می آیید و حریف نیز با همین هیات و شمائل پای به میدان مبارزه می نهد، ضربه ای می زند، با سپر دفع می کنید و ضربه ای را شما می زنید و بدین ترتیب نبرد ادامه می یابد…

این عینا شیوه مبارزه ای است که مثلا صداوسیما ما و صدای آمریکا در پیش گرفته اند. بخش قابل ملاحظه ای از اخبار و برنامه ها به بیان قوت خودی و ضعف دشمن اختصاص می یابد و از اغراق و بزرگنمایی در قدرت خود و ضعف دشمن نیز کوتاهی نمی کنند، از همین روست که هر دو یک طرفه اخبار را مخابره می کنند. کافی است به اخبار صداوسیما در باب وضعیت کشورهای اروپایی و آمریکایی توجه کنیم، جرم و جنایت در آنجا بیداد می کند، رسانه هایشان شدیدا سانسور می شوند، مردم ناراضی هستند و تظاهراتهای آنها وحشیانه سرکوب می شود… و دقیقا همین تصویر از ایران در صدای آمریکا عرضه می شود. فقط موضوع خبر عوض شده، اصل خبر یکی است. این شیوه مبارزه گرچه روحیه رزم و ستیز را در سپاه خودی تقویت می کند اما مخاطب خنثی یا مخالفی که پای رسانه می نشیند را قانع نمی سازد، چراکه مخالف با ذهن بسته و سپری آماده در برابر رسانه می نشیند و چه بسا که اصلا رسانه را تحریم کرده و به اخبار و برنامه هایش توجهی ننماید.

مثال دوم:

شما با شمشیر و سپر و کلاهخود به میدان نبرد وارد می شوید، اما با کمال تعجب مشاهده می کنید که حریف بدون ساز و برگ جنگی به میدان آمده و به شما می گوید که بی سلاح آمده و قصد گفتگو دارد، شما چون می بینید که دشمن بی سلاح آمده “سپر را به کناری می نهید” و با او وارد گفتگو می شوید، در خلال گفتگوست که بی آنکه متوجه شوید، سوزن ریزی را به بدن شما می خلاند و فرو می کند. او به هدفش رسیده و با شما تا فردا خداحافظی می کند. فردا دوباره با همین شمائل حاضر می شود و تنها سوزن ریز دیگری را در بدن شما به جای می گذارد. به این ترتیب بی آنکه به درستی بفهمید چرا و چگونه، و با تداوم این گفتگوهاست که بدن شما مملو از سوزنهایی خواهد شد که کار شما را یکسره خواهد کرد. رقیب را بی سروصدا و بدون هیاهو و جنجال از پای درآورده است.

بی بی سی یک رسانه بی طرف است اما بی طرفی ظریف و هوشمندانه! در اکثر گفتگوهای بی بی سی، دو نظر مخالف به چالش مشغولند، در حالی که اکثر گفتگوها و مصاحبه های تلویزیونی بجز ایام نزدیک به انتخابات، یک طرفه است و شرکت کنندگان صرفا به تایید و تحکیم سخن یکدیگر مشغولند، درحالی که گفتگوها و تماسهای تلفنی بی بی سی جنجالی و چالشی است. در پی هر رخدادی صداوسیما تنها نظرهای موافق را پخش می کند حالا این اتفاق می خواهد بحث تقلب در انتخابات باشد یا هدفمندی یارانه ها یا سرشت اعتراضات سوریه یا اعدام قاتل میدان کاج تهران. اما بی بی سی این گونه نیست به طور زنده بینندگان بر روی خط می آیند و موافق و مخالف صحبت می کنند. این شیوه اثر مهمی دارد: مخاطب چون هر دو سوی نزاع را در رسانه حاضر می بیند، سپر خود را کنار می گذارد و راحت فکر و ذهن خود را در برابر آن گشوده می سازد و دقیقا در این لحظه است که بی بی سی سوزن ریز و ظریف خود را در ذهن حریف فرو می کند.

این سوزن از کجا سر بر می آورد؟ از آنکه همواره کفه این بی طرفی بنحو ظریفی به یک طرف سنگین تر است. مثلا در انتخاب دو طرف گفتگو ظرافت به خرج داده می شود، طرفی که مدنظر بی بی سی است قوی تر است از طرفی که چندان مدنظرش نیست، پس طبیعی است که سیر گفتگو بی آنکه بی بی سی مستقیما در پی القای یک فکر یا رای به مخاطب باشد، به سوی خاصی تمایل می یابد و دقیقا همین جاست که سوزن در ذهن مخاطب می خلد بی آنکه خود بفهمد. استمرار به استماع بی بی سی، تعداد این سوزنها را زیاد و زیادتر می سازد تا جایی که کم کم مخاطب کاملا از پای در می آید.

از سوی دیگر بی بی سی خدمت دیگری را هم به حامیانش می رساند. از آن رو که حرفها و نظرات رقیب را تاحدودی انعکاس داده، بستر و زمینه شکل گیری گروه های تندرو و افراطی که معمولا مایه زمین خوردن یک جریان فکری می شوند را نیز کم استعداد کرده و لذا جریانهای میانه رو بر افراطی غلبه می یابند و در درازمدت به نفع جریان مورد نظر بی بی سی تمام خواهد شد.

نقل از” فاطر سبز

یاد سریال‌های دهه ۴۰ می‌افتم

یاد سریال‌های دهه ۴۰ می‌افتم

«جبار آذین» منتقد و مدرس سینما در گفت‌وگو با خبرنگار رادیو و تلویزیون فارس، در مورد سریال تلویزیونی «چمدان» ساخته خسرو ملکان، اظهار داشت: «چمدان» سریالی بسیار ضعیف و پیش پا افتاده است.

وی در ادامه افزود: این سریال کاملاً به لحاظ مضمون، ساختار، فرم، محتوا و روایت از رده خارج است و حرف جدیدی برای گفتن ندارد.

ادامه ی مطلب را ببینید . . .

«جبار آذین» منتقد و مدرس سینما در گفت‌وگو با خبرنگار رادیو و تلویزیون فارس، در مورد سریال تلویزیونی «چمدان» ساخته خسرو ملکان، اظهار داشت: «چمدان» سریالی بسیار ضعیف و پیش پا افتاده است.

وی در ادامه افزود: این سریال کاملاً به لحاظ مضمون، ساختار، فرم، محتوا و روایت از رده خارج است و حرف جدیدی برای گفتن ندارد.

آذین تصریح کرد: چیزی که این مجموعه مدنظر قرار داده است سوژه‌ای به‌شدت تکراری است که صدها بار در تلویزیون ایران و خارج مورد استفاده قرار گرفته است.

این منتقد و روزنامه‌نگار در ادامه به فارس، گفت: سوژه دست به دست شدن یک چمدان هم بسیار سوژه سردستی و ضعیفی است که به صورت کاملاً کلیشه‌ای هم تصویر شده است به طوری که تماشاگر رغبتی برای تماشای حتی یک قسمت از این سریال هم ندارد.

وی در ادامه افزود: «خسرو ملکان» کارگردان این مجموعه هم که سال‌ها از ایران به دور بوده، خیلی آشنا به ساخت آثار سینمایی و تلویزیونی نیست. او به سبب دوری از فضا و جو ایران حالا سریالی به قدری ضعیف در ساختار و محتوا ساخته است که ما را یاد سریال‌های متوسط دهه ۴۰ یا ۵۰ می‌اندازد.

آذین ادامه داد: عوامل پشت و جلوی دوربین این سریال هم خیلی قوی نیستند و این سریال با اینکه از موضوع طنز استفاده بهره می‌برد اما طنز این سریال با شوخی‌های سطحی و سخیف آمیخته شده است، به طوری که این سریال به شعور مخاطب توهین می‌کند و یک صفر بزرگ در کارنامه شبکه دوم سیما محسوب می‌شود.

وی در پایان اظهار داشت: سریال‌های ماه مبارک رمضان من را یاد مجموعه‌های سطحی ایام مناسبتی می‌اندازد. این سریال‌ها به لحاظ محتوا، ساختار و مضمون به مراتب از آثار مناسبتی سال‌های گذشته تلویزیون از کیفیت کمتری برخوردارند و هیچ همخوانی با ماه رمضان ندارند.

نقل از “فارس نیوز

به چه حقی سخن قبلیه‌گرایان درباره مردم پخش می‌شود؟

 به چه حقی سخن قبلیه‌گرایان درباره مردم پخش می‌شود؟

سوال این نیست که مردم شرکت می‌کنند، قطعا مردم شرکت خواهند کرد. بلکه سوال اصلی باید این باشد که برویم به جای جای ایران، از مستضعفین و پابرهنگان و مردم عادی بپرسیم و التماس کنیم تا مسئولین و سیاسیون را دعوت به حضور کنند. من به عنوان یکی از همین مردم می‌گویم:
خیالتان راحت باشد! تنها چیزی که ولی فقیه می‌تواند برای پیشبرد انقلاب بر روی آن حساب کند، همین مردم و غیرت دینی‌شان است. مردم حاضر خواهند شد به صورت دندان شکنی! من به عنوان یکی از همین مردم، مسئولین، نمایندگان مجلس و همه سیاسیون را دعوت می‌کنم به مردم بپیوندید. از برج‌های عاج و خودبرتربینی پایین بیایید.

ادامه ی مطلب را ببینید . . .

باز نویسی به مناسبت نزدیک شدن روز قدس

روزهای گذشته صدا و سیما طبق سنت همیشگی‌اش، با مسئولین و سیاسیون مصاحبه‌هایی می‌کرد که مردم را دعوت می‌کردند برای حضور در راهپیمایی ۲۲ بهمن. با خود مردم هم مصاحبه‌هایی می‌کرد که آیا شرکت خواهند کرد یا نه؟ خیلی هم خوب است. خوب است که مردم یکدیگر را ترغیب کنند به حضور. اما موضع درست‌تر و مناسب‌تر برای شرایط فعلی چیز دیگری است!
چناب صدا و سیما شما اشتباه فهمیدی! شما نفهمیده‌ای اصل ماجرا چیست. چاره‌ای هم نداری. با مدیریان و هنرمندان غیر مردمی شمال شهرنشین غرب‌زده، معلوم است نباید حرف اصلی مردم را بفهمی. همانطور که قوه قضاییه بعد از دو سال از ۹ دی ۸۸ هنوز حرف مردم را نفهمیده است.
سوال این نیست که مردم شرکت می‌کنند، قطعا مردم شرکت خواهند کرد. بلکه سوال اصلی باید این باشد که برویم به جای جای ایران، از مستضعفین و پابرهنگان و مردم عادی بپرسیم و التماس کنیم تا مسئولین و سیاسیون را دعوت به حضور کنند. من به عنوان یکی از همین مردم می‌گویم:
خیالتان راحت باشد! تنها چیزی که ولی فقیه می‌تواند برای پیشبرد انقلاب بر روی آن حساب کند، همین مردم و غیرت دینی‌شان است. مردم حاضر خواهند شد به صورت دندان شکنی! من به عنوان یکی از همین مردم، مسئولین، نمایندگان مجلس و همه سیاسیون را دعوت می‌کنم به مردم بپیوندید. از برج‌های عاج و خودبرتربینی پایین بیایید. حرف‌های واقعی مردم را بفهمید و بگویید! این شمایید که با انقلاب همراه نیستید. این شمائید که با قصورها و تقصیرها و نفسانیت‌ها مانع حرکت سریعتر انقلاب شده‌اید. این شمایید که با دوری از مردم و روحیه انقلابی، چوب لای چرخ انقلاب شده‌اید. مردم همیشه بوده‌اند در سخت‌ترین و مهمترین بزنگاه‌ها، همیشه این مردم بوده‌اند که فتنه‌ها را جمع کرده‌اند با بصیرت و فهم و انقلابی‌گری‌شان. این شمایید که می‌ترسید نفت را بر اروپا ببندید. این شمایید که دنبال قبیله‌گرایی و سهم‌خواهی هستید. این شمایید که در سختی‌ها، انقلاب را رها می‌کنید و به سوراخ موش پناه می‌برید و هنگامه فتح برای جمع کردن غنیمت پیدایتان می‌شود. این شمایید که دنبال احیای خاندان هزار فامیلید. این شمایید که به دنبال احیای مناسبات لیبرالیستی و حزبی کارگزارانی هستید. این شمایید که می‌خواهید آرمان‌های انقلاب را به حاشیه برانید. این شمایید که به جای سخن از آرمان و کلام امام، به نسبت خونی و قبیلگی و نوه و فامیل بودن، تکیه می‌کنید. این شمایید که برای پوشاندن ضعف و محافظه‌کاری‌تان به دنبال احیای جنگ‌های زرگری راست و چپید. این شمایید که با چند بعلاوه چند می‌خواهید باج‌خواهی و اصولگرایی شعاری را به جای اصولگرایی غالب کنید. این شمایید که مرعوب تهدیدات شده‌اید. این شمایید که باید به صف این امت حامی امام مسلمین بپیوندید…
من به صدا و سیما اعتراض دارم. من به همه‌ی رسانه‌هایی اعتراض دارم که هنوز این را نفهمیده‌اند. من با تکیه برا ۳۳ سال حضور همیشگی مردم (در انتخابات‌ها، ۲۲ بهمن‌ها، روز قدس‌ها و…)، با تکیه برا حمایت همیشگی مردم در بدترین فتنه‌ها از انقلاب، با تکیه بر ۳ تیر، با تکیه بر ۲۲ خرداد، با تکیه بر ۹ دی، با صراحت می‌گویم: صدا و سیما غلط کرده است که از آقای هاشمی (قبیله‌گرایانی چون او) مصاحبه می‌گیرد که مردم را دعوت به حضور می‌کند. آقای هاشمی! تو کی هستی که بخواهی مردم را دعوت به حضور کنی؟ تو اگر مرد بودی، اگر شعارهای دروغت درباره مردم را پشیزی قبول داشتی، با همفکرانتان در این سالیان دراز، حقوق مردم را زیر پا نمی‌گذاشتی تا عده‌ای سرمایه‌دار زالو صفت و مرفهان بی‌درد در جامعه توسعه یابند. آقای هاشمی حافظه تاریخی ملت پاک نشده است! تا سالیان دراز با ایجاد خفقان حقوق مردم و انقلاب را به زیر پا می‌گذاشتی و بعد از ۳ تیر و به ویژه فتنه ۸۸ با بی‌آبرویی تمام رای و سخن مردم را هم زیر پا نهادی و هم با تمام خاندانات علیه آن به پا خواستی. آقای هاشمی! سخن از مردم به شما نمی‌آید. نگاهی به شعارها و پلاکاردهای ۹ دی بیندازید…

نقل از “تاربلاگ ایلیا”

پاسخی کوتاه به سیاسی‌بازی‌های یک برنامه‌ی سینمایی

پاسخی کوتاه به سیاسی‌بازی‌های یک برنامه‌ی سینمایی

صورت مسئله‌ی درستی که جناب جیرانی به عمد از گفتن آن طفره می‌روند این است که دو طیف موجود در سینما یکی طیف معتقدان به گفتمان انقلاب اسلامی هستند که خواستار تبدیل شدن سینما به رسانه‌ای برای ترویج آرمان‌های این انقلاب بزرگ و الهی هستند و یکی دیگر طیف اقلیت شبه‌روشنفکرانی که علاوه بر اینکه اصولا اعتقاد خاصی به آرمان‎های انقلاب اسلامی ندارند، از بیش‌ترین رانت دولتی بهره می‌برند و حتی چشم دیدن تولید یک فیلم انقلابی یا بازی یک بازیگر در اینچنین فیلم‎هایی را هم ندارند. مسئله این است که اگر دو تفکر هم در دو طرف این درگیری باشند این دو تفکرند، نه دو گروه جعلی طرفداران سینمای دولتی و مخالفان سینمای دولتی.

نکته‌ی دیگر اما این است که جماعت شبه‌روشنفکر و فریدون جیرانی به عنوان نماینده‌ی این طیف در «هفت» در حالی دم از سینمای غیردولتی و سینمای خصوصی می‌زنند که اساسا چنین مفهومی در سینمای تماما وابسته به بیت‌المال ایران معنایی ندارد. تمام فیلم‌هایی که کاگردانان‌شان در رسانه‌ها دم از شخصی بودنشان می‌زنند تمام بودجه‌شان را از بیت‌المال دریافت کرده‌اند، حالا اگر از فارابی دریافت نکرده باشند از مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی گرفته‌اند و اگر از آنجا نگرفته باشند از شهرداری، حوزه هنری، سازمان ملی جوانان، و یا هزار و یک جای دیگری که همگی به پول “دولت” متصل‌اند.

جالب تر آنکه دوستان برنامه هفت شدیدترین انتقادات را نثار سینمای دولتی و در کل فرهنگ دولتی می‌کنند در حالیکه خودشان از دولتی‌ترین تریبون جمهوری اسلامی یعنی صدا و سیما با مردم صحبت می‌کنند تریبونی که تا این سطح در اختیار هیچ طیف سینمایی در ایران قرار نگرفته است. به نظرم فریدون جیرانی و همکارانش یکبار برای همیشه این تناقض را برای خودشان و بینندگان حل کنند. اگر وابستگی به دولت و حکومت بد است پس خودشان در یک تریبون صددرصد دولتی چه می‌کنند و اگر خوب است پس این‌همه انتقاد چیست؟

ادامه ی مطلب را ببینید . . .

رجا نیوز:

پاسخی کوتاه به سیاسی‌بازی‌های یک برنامه‌ی سینمایی

حاشیه‎های نوروز پرحاشیه و بی‌سابقه‌ی سینمای ایران هر چند تا مدت‌ها به بحث داغ رسانه‌های کشور تبدیل شد، اما یک ثمره دیگر هم داشت و آن این نکته که سرانجام دست‌اندرکاران برنامه «هفت»- علی الخصوص شخص فریدون جیرانی به عنوان مغز متفکر این برنامه- را وادار کند تا پس از دو سال دست به عصا حرکت کردن، دست از محافظه‌کاری برداشته و با بیان برخی مواضع و مطالبات، تکلیف خود را با طیف مخالف با شبه روشنفکران امروز سینمایی ایران روشن کند. موضع‌گیری‌ها و مطالباتی که شاید از روز اول نیز انتظارش را از برنامه هفت داشتیم.

بعد از برنامه دوهفته‌ی قبل و مناظره‌ی علی معلم و محمدصادق کوشکی، که به وضوح نشان داد برنامه «هفت» دست از سیاست‌های گذشته‌اش برداشته و قرار است به صورت صریح و علنی به عنوان حامی رویکردی خاص در سینمای ایران شناخته شود، آخرین قسمت از این برنامه‌ را باید مهم‌ترین قسمت “هفت” تا به امروز به حساب بیاوریم. برنامه‌ای که بصورتی کاملا واضح و مشخص به گونه‎ای ترتیب داده شده بود تا بدون حضور منتقدی جدی به جریان شبه روشنفکر، به شبهات جدی و اساسی پاسخ داده شود که در برنامه دو هفته قبل توسط کوشکی مطرح شده بود و علی معلم و فریدون جیرانی در همان زمان نتوانسته بودند جواب‌های منطقی و محکمی در برابر آن‌ها ارائه نمایند.

اما سخنان فریدون جریانی در برنامه‌ی این هفته‌ی «هفت» متفاوت‎ترین سخنانی بود که از او در این سال‎ها شنیده شد. سخنانی که وی این بار نه در مقام مجری بی طرف برنامه سینمایی هفت که در جایگاه نماینده‌ی طیف شبه‌روشنفکر سینمای ایران بیان می‌کرد:

جیرانی برنامه‎اش را با قرائت متنی بیانیه‌مانند که شاید بد نباشد آن را مانیفست این برنامه بدانیم، اینگوه شروع کرد:

«سینمای ایران الان گرفتار جناح‌بندی و دعواهای داخلی شده است که البته این دعوا ریشه در دعوای بزرگتری دارد که آن دعوای دو تفکر است. تفکری که منتسب به دولت است و در کنار دولت. تفکری که حالا معلوم شده از دولتی شدن سینما در تولید و پخش کاملا حمایت می‌کند و دنبال بازگشت به شیوه‌ی نظارت و ممیزی دهه‌ی شصت است. و تفکری که در مقابل این تفکر است. تفکری که با دولتی شدن تولید، پخش، اندیشه و بازگشت به دهه‌ی شصت مخالف است و اصلا خواهان کاهش تصدی‌گری دولت در عرصه‌ی سینماست، و واگذاری اداره‌ی سینما به صنوف واقعی نه صنوف جعلی. در چند ماه اخیر هفت بطور مشخص و روشن تفکر دوم را دنبال می‌کند و از این تفکر حمایت می‌کند، واین کار را برای خوشامد هیچ جریانی انجام نمی‌دهد جز صلاح سینما.»

و این در حالی است که اساسا صورت مسئله‌ای که عوامل برنامه هفت به دنبال جا انداختن آن بود، صورت مسئله‌ی غلطی‌ست. این‌که دعواهای روزهای اخیر در سینما و اعتراض متدینین و علما به سیاست‌های مدیریت سینمایی کشور و همچنین برخی از فیلم‌های روی پرده، درگیری و دعوای دو تفکر است شاید درست باشد، اما چه کسی گفته است که یک طرف ماجرا طرفداران سینمای دولتی‌اند و طرف دیگر طرفداران سینمای غیردولتی.

این چیزی‌ست که اصلا دربرنامه‌های گذشته‌ی هفت عکسش مطرح شده، چرا که طیف منتقد این روزها اساسا گروهی هستند که به محصولات برآمده از دولت معترضند. پس قطعا نمی‌توان این گروه را طیفی نامید که طرفدار دولت و دولتی شدن سینما هستند. به این نکته دقت کنیم که دو فیلم «خصوصی» و «گشت ارشاد» به عنوان دو نمونه از تعداد زیادی فیلم مورد اعتراض، در حالی مورد انتقاد شدید طیف ارزشی و انقلابی قرار گرفته اند که با حمایت ویژه‌ی دولت ساخته شده‌ و با حمایت همین مدیران دولتی در بهترین دوره‌ی اکران به روی پرده رفته‌اند.

صورت مسئله‌ی درستی که جناب جیرانی به عمد از گفتن آن طفره می‌روند این است که دو طیف موجود در سینما یکی طیف معتقدان به گفتمان انقلاب اسلامی هستند که خواستار تبدیل شدن سینما به رسانه‌ای برای ترویج آرمان‌های این انقلاب بزرگ و الهی هستند و یکی دیگر طیف اقلیت شبه‌روشنفکرانی که علاوه بر اینکه اصولا اعتقاد خاصی به آرمان‎های انقلاب اسلامی ندارند، از بیش‌ترین رانت دولتی بهره می‌برند و حتی چشم دیدن تولید یک فیلم انقلابی یا بازی یک بازیگر در اینچنین فیلم‎هایی را هم ندارند. مسئله این است که اگر دو تفکر هم در دو طرف این درگیری باشند این دو تفکرند، نه دو گروه جعلی طرفداران سینمای دولتی و مخالفان سینمای دولتی.

نکته‌ی دیگر اما این است که جماعت شبه‌روشنفکر و فریدون جیرانی به عنوان نماینده‌ی این طیف در «هفت» در حالی دم از سینمای غیردولتی و سینمای خصوصی می‌زنند که اساسا چنین مفهومی در سینمای تماما وابسته به بیت‌المال ایران معنایی ندارد. تمام فیلم‌هایی که کاگردانان‌شان در رسانه‌ها دم از شخصی بودنشان می‌زنند تمام بودجه‌شان را از بیت‌المال دریافت کرده‌اند، حالا اگر از فارابی دریافت نکرده باشند از مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی گرفته‌اند و اگر از آنجا نگرفته باشند از شهرداری، حوزه هنری، سازمان ملی جوانان، و یا هزار و یک جای دیگری که همگی به پول “دولت” متصل‌اند.

فریدون جیرانی که در این دو سالی که از آغاز «هفت» می‌گذرد بارها بر ضد سینمای سفارشی و سینمای وابسته به دولت سخنرانی کرده ظاهرا فراموش کرده است که «آب و آتش» را با هزینه‌ی حوزه‌ی هنری ساخته است و آخرین فیلم اکران شده‌اش «قصه‌ی پریا» را با بودجه و سفارش ستاد مبارزه با مواد مخدر. پس یا ایشان پول حوزه‌ی هنری و ستاد مبارزه با مواد مخدر را پول دولتی نمی‌دانند، یا علاقه‌ای به یادآوری این سوابق ندارند.

جریان شبه روشنفکر ایران در حالی مدت‌هاست سینمای دولتی را نشانه گرفته‌اند که اساسا در جمهوری اسلامی دولت نماینده‌ی اکثریت ملت است و پیگیر و مجری خواسته‌های ملت، پس قطعا تن دادن به نظارت دولت واجب است و لازم. تن ندادن به نظارت‌ها و سیاست‌های دولت- چیزی که تا به حال در عمل وجود نداشته- نتیجه‌اش چیزی نیست جز بلایی که همین الان بر سر سینمای ایران آمده است، یعنی محدود شدن سینما به دغدغه‌ها و تفکرات یک گروه اقلیت تهران‌نشین و قهر کردن قاطبه‌ی مردم با سینما. اصلا وقتی چیزی نزدیک به صددرصد بودجه‌ی این سینما از دولت و یا زیرشاخه‌های وابسته‌اش تامین می‌شود، خب چرا نباید نظارت دولت وجود داشته باشد؟ در کجای دنیا چنین قانون بدیهی و واضحی را زیرپا می‌گذراند که در اینجا بگذارند.

دست‌اندرکاران برنامه هفت و مشاوران‌ش کاش لااقل مثال بهتری را برای نشان دادن ناکارآمدی سینمای دولتی و نظارت و ممیزی دولت پیدا می‌کردند چرا که بر اساس اعداد و ارقامی که خود این دوستان در نشریات‌شان منتشر کرده‌اند دهه شصت که از آن به عنوان دولتی‌ترین دوره‌ی سینما یاد می‌شود چه از نظر میزان اقبال مردمی و چه از نظر تعداد فیلم‌های باکیفیت بهترین دهه‌ی بعد از پیروزی انقلاب است. حتی به اعتراف خود این دوستان و اعداد و ارقام موجود بعد از روی کار آمدن اصلاحات و ازبین رفتن بسیاری از خطوط قرمز و کاهش شدید نظارت و ممیزی به همین میزان از مخاطب سینما کاسته شد و همچنین تعداد فیلم‌های با کیفیت ماندگار به شدت کاهش یافت.

جناب جیرانی و تمامی طرفداران خانه سینما درحالی دم از اداره سینما به دست صنوف واقعی می‌زنند که تا وقتی خانه سینما دایر بود اساسنامه‌ی این خانه را بصورت غیرقانونی طوری تغییر داده بودند که حتی برای انتخاب هیئت رئیسه نیازی به حضور اعضای صنوف(یعنی مجمع عمومی خانه سینما) نباشد و بدین صورت قدرت همواره دست طیف سیاسی خاصی باشد که وجود بند التزام به قانون اساسی کشور را حتی بصورت ظاهری در اساسنامه برنمی‌تابند. معنای کار صنفی واقعی از نظر دوستان همین است که در خانه سینما اجرا می‌شد؟ اعضای صنوف کجای معادلات این خانه قرار داشتند؟ چه نقشی در اداره‌ی این خانه داشتند وقتی حتی اجازه رای دادن برای انتخاب مدیرعامل را نداشتند؟ مدیران این خانه در تمام این چند سال چه قدمی در راه ارتقای وضعیت صنفی شاغلین سینما انجام دادند؟

و جالب تر آنکه دوستان برنامه هفت شدیدترین انتقادات را نثار سینمای دولتی و در کل فرهنگ دولتی می‌کنند در حالیکه خودشان از دولتی‌ترین تریبون جمهوری اسلامی یعنی صدا و سیما با مردم صحبت می‌کنند تریبونی که تا این سطح در اختیار هیچ طیف سینمایی در ایران قرار نگرفته است. به نظرم فریدون جیرانی و همکارانش یکبار برای همیشه این تناقض را برای خودشان و بینندگان حل کنند. اگر وابستگی به دولت و حکومت بد است پس خودشان در یک تریبون صددرصد دولتی چه می‌کنند و اگر خوب است پس این‌همه انتقاد چیست؟

دعوت از ده‌نمکی برای فرار از انتقادات دو هفته‌ی قبل کوشکی

اما به جز بیانیه‌ی ابتدایی برنامه که اشاره‌ای کوتاه به آن کردیم جنجالی‌ترین قسمت برنامه زمانی بود که فریدون جیرانی به عنوان حامی و نماینده‌ی طیف مدرن نوظهور جامعه به یک گفت‌و‌گوی صریح و چالشی با مسعود ده‌نمکی پرداخت و سعی کرد، با بیان کردن سوالات و شبهات فراوان در مورد قشر متدین جامعه به هر ترتیب شده جوابی برای انتقادات جدی مطرح شده توسط کوشکی در برنامه قبلی خودش دست‌و‌پا کند.

جیرانی در همان ابتدای بحث در یک مغالطه‌ی آشکار عنوان کرد: « در تمام تظاهرات صحبت از متدینینه، این درصد متدینین دغدغه‌مندی که همیشه معترضند چند درصد هستند؟ به ما بگویید این متدینین چه کسانی هستند. الان «سیب و سلما» در حال اکران است، هفتاد هزار تومان، سی هزار تومان، بیست هزار تومان فروش این فیلم است. خب این فیلمی است که مطابق با آرمان‌های دوستان است. خب چرا متدینین نمیروند؟ این متدینین کجا هستند؟»

جیرانی در حالی در یک مغالطه و فرار به جلوی آگاهانه سعی در کم جلوه دادن قشر معترض به فضای روشنفکری سینما دارد که رقم پرفروش‌ترین فیلم تاریخ سینمای ایران در اختیار فیلمی‌ست که اساسا جریان شبه روشنفکر برای کاهش فروش آن، علاوه بر تحریم اقدام به قاچاق آن نیز کرد، پس طبعا حضور همین قشر متدین بود که چنین رقم فروشی را به وجود آورد. جز این هم اما جالب است که فریدون جیرانی در حالی از فروش کم «سیب و سلما» به عنوان ابزاری برای کم جلوه دادن متدینین استفاده می‌کند که همزمان با این فیلم «قلاده‌های طلا» رقم نزدیک به سه میلیارد فروش را در اختیار دارد، فیلمی که دوستان و همراهان جناب جیرانی دست برای بایکوتش از هیچ اقدامی فروگذار نکردند و قطعا نمی‌توان کتمان کرد که فیلمی متعلق به جریان انقلابی و متدین به حساب می‌آید و فروشش هم قطعا به دلیل استقبال همین قشر است.

و نکته‌ی جالب‌تر هم اینکه فیلم برگترین استاد! جریان روشنفکری با کلی تبلیغات در همین برنامه هفت رقم فروشش دورقمی هم نمی‌شود و بسیاری از همین تماشاگران هم بعد از گذشت چند دقیقه از فیلم خواستار بازگشت پولشان.

از این موارد البته بسیار می‌توان مثال زد اما اصلا بحث اصلی معترضین به سینمای فعلی ایران همین است که قشر متدینی که اکثریت مطلق جامعه ایران را تشکیل می‌دهند با سینما قهر کرده‌اند و بسیاری از آنها شاید سال‌ها باشد که به سینما نرفته‌اند. این البته به معنای مخالفت این قشر با سینما نیست بلکه به دلیل سلب اعتماد این گروه از وضعیت موجود سینماست. اخراجی‌ها به این دلیل به یک فروش تاریخی و ماندگار در سینمای ایران دست یافت که توانست درصد بسیار کوچکی از این قشر عظیم را دوباره با سینما آشتی دهد. جناب جیرانی و باقی دوستانشان اگر واقعا می‌خواهند وزن قشر انقلابی و متدین دست‌شان بیاید لطف کنند و در روزهایی مثل ۲۲بهمن سری به خیابان‌های تهران و یا باقی شهرهای ایران بزنند، و یا در روزهای عزاداری نیم‌نگاهی هم به هیئت‌ها و حسینیه‌ها و مساجد داشته باشند. این همان جمعیتی‌ست که اگر دوباره اعتمادشان به سینما جلب شود قطعا انقلابی تاریخی در سینمای ایران رخ خواهد داد.

در ادامه اما بحث جالبی در همین رابطه بین جیرانی و ده‌نمکی انجام می‌شود که خواندن آن خالی از لطف نیست:

«ده‌نمکی: ببینید پرمخاطب‌ترین آثار سینمای ما آثار مربوط به دفاع مقدسه/ جیرانی: تو داری فیلم خودت رو می‌گی/ ده‌نمکی: نه فیلم خودم را نمی‌گم. آژانس شیشه‌ای را می‌گم، لیلی با من است را می‌گم، اخراجی‌ها را می‌گم، کانی‌مانگا را می‌گم، عقاب‌ها را می‌گم/ جیرانی: همه‌ی این فیلم‌ها در زمان خودشون، منهای عقاب‌ها و کانی‌مانگا که فیلم های قهرمان‌پردازانه هستند، فیلم‌های انتقادی هستند/ ده‌نمکی: باز منتسب به گفتمان اخلاق‌مدار و ارزشی هستند» ببینید دوستان شبه‌روشنفکر برای اینکه زیر بار فروش بالاتر آثار دفاع مقدس و آثار متعلق به گفتمان ارزشی و اخلاق‌مدار نروند و واقعیت را بصورت قلب برای مخاطب‌شان جلوه دهند چطور به هر بهانه‌ای چنگ می‌زنند. دوست مجری پیشکسوت که مثلا جزو سینماشناس‌ترین روشنفکران این مملکت هم هست در جواب اینکه پرفروش‌ترین آثار ما آثار دفاع مقدس‌اند می‌گوید آنها قهرمان‌پرورند، و یا انتقادی‌اند. خب این‌ها چه ربطی به هم دارند. یعنی یک فیلم برای اینکه دفاع مقدس باشد و جزو فیلم‌های ارزشی به حساب بیاید لزوما نباید قهرمان داشته باشد؟ یا مثلا «آزانس شیشه‌ای» متعلق به فیلم‌های قشر متدین و ارزشی نیست چون انتقادی‌ست؟ اصلا انتقادات «آژانس..» از کیست؟ یعنی در اینصورت «اخراجی‌ها» هم جزو فیلم‌های جریان انقلابی نیست؟ پس دوستان روشنفکر چرا دیدنش را تحریم کردند؟ چرا نسخه‌ی قاچاقش را توزیع کردند که از رقم فروشش کاسته شود؟ دوستان سواد سینمایی‌شان ته‌کشیده یا غرض دیگری در کار است؟

جیرانی در ادامه در مورد طیف‌های موجود در جامعه ایران می‌گوید: «ببین یک طبقه‌ی جدید شکل گرفته، که اصلا هم معتقد نیستم بی‌اخلاقه، و طبقه‌ی سنتی. وسط این‌ها مردم عادی هم هستند که در واقع زندگی طبیعی خودشان را دارند. این دو طبقه وجود دارند و یک تقابل فکری بین این دو طبقه است. این طبقه سنتی طبقه‌ی جدید را به رسمیت نمیشناسه….طبقه‌ی جدید خواسته‌هایی داره….». به این نکته دقت کنید که جیرانی در ادامه‌ی همان استراتژی قبلی با یک مغالطه‌ی آشکار سعی دارد از وزن قشر حزب‌الهی بکاهد و آن‌ها را برابر قشر مدرن تهران‌نشین قرار دهد. چه کسی گفته است که در جامعه‌ی ایران(و نه تهران) یک قشر مدرن و یک قشر سنتی قرار دارند و در این بین هم مردم عادی زندگی طبیعی خودشان را دارند؟ این مردم عادی یعنی چه، یعنی کسانی که نه مذهبی و متدینند و نه مدرن، کسانی که کلا به هیچ پدیده و اتفاق اجتماعی واکنش نشان نمی‌دهند؟ اصلا میزان متدین بودن و نبودن و اینکه چند درصد مردم به کدام قشر تعلق دارند را چه معیار و میزانی تعیین می‌کند؟ اگر معیار انقلابی بودن را مثلا دفاع از آرمان‌های انقلاب بوسیله شرکت در راهپیمایی‌های مثل ۹دی و ۲۲ بهمن فرض کنیم که به این نتیجه می‌رسیم که اکثریت قالب جامعه جزو قشر انقلابیند. و همچنین اگر معیار تدین و مذهب را شرکت در مراسم‌های مذهبی و هیئت‌ها و نمازهای جمعه و اعتکاف ها و … بگیریم باز به نتیجه‌ای جز معادله‌ای که جناب جیرانی مطرح کردند خواهیم رسید. پس بهتر است جیرانی عزیز به این سوال پاسخ دهند که این طبقه‌بندی اجتماعی را اساسا با چه متر و معیاری استخراج کرده‌اند و این گروه میانه‌ی بلاتکلیف که ایشان مدعی حضورشان هستند، اگر همین مردم انقلابی و متدین مورد ادعای ما نیستند پس اساسا چه کسانی هستند؟

کلام آخر:

بحث البته در مورد این برنامه «هفت» بسیار است. از زیرسوال بردن جنبش وا‌ل‌استریت بگیرید تا بحث تک جناحی بودن شورای عالی سینما و…. اما نکته‌ای که در اینجا باید به آن اشاره کرد این است که برنامه‌ی «هفت» بصورت کاملا واضح و مشخصی طبق یک استراتژی هدفمند و هماهنگ‌شده توسط جماعت شبه‌روشنفکر در حال جهت‌دهی به سینمای مطلوب شبه‌روشنفکران و همچنین استفاده‌ی سیاسی از یک تریبون سینمایی‌ست و در این بین مدیران رسانه‌ی ملی نه‌تنها هیچ نظارتی بر مجموعه‌ی تحت مدیریت خود ندارند بلکه به افرادی مثل جیرانی اختیار تام داده‌اند تا از رسانه‌ی رسمی جمهوری اسلامی بر علیه ارزش های خودش استفاده کنند و علاوه بر جهت‌دهی به سینمای کشور، دست به چهره‌سازی از کسانی بزنند که در دشمنی‌شان با آرمان های نظام و انقلاب هیچ شکی وجود ندارد.

نقل از“رجانیوز”

انتقادات شدید یک بلاگر حزب‌اللهی: گویا صداوسیما مردم را گوسفند فرض کرده است

سید احمد موسوی در وبلاگ «روزنوشت» نوشت:

در برابر انسانها، صداقت و سلامت مهمترین عاملی است که عامل باور خبری تازه می‌شود. تمام تلاش بی‌بی‌سی بعنوان خدمتگزاری درخور برای ملکه، بر این است که خود را در نگاه مردم دوست و صادق نشان بدهد، و سخنش را در لفافۀ انسانیت، صداقت و شفافیت به خورد مخاطب بدهد. حال این که ملکه و حکومت و دولتش چه نوع جنایتکار و متجاوزی هستند و تطهیر آنان به‌واسطۀ این راست نمایی خود یک جنایت است، بحث این گفتار نیست، اما تلاش رسانه اصولا بر این است که حتی اگر ملکه‌اش غارتگر و تجاوزگر است، لااقل دستهای خود را آرد بزند، به در خانۀ شنگول و منگول و حبۀ انگور برود و بگوید "منم منم مامان‌تون، غذا آوردم براتون”.

خصلت دیگری که برای بشر در تغذیۀ خبری دارای اهمیت خاص است، این است که بداند گویندۀ خبر از آگاهی کافی نسبت به موضوع خبر برخوردار است، آگاهی می‌رساند و برای کسب آگاهی تلاش می‌کند.

با تاسف بسیار اما، صدا و سیمای جمهوری اسلامی در بخش سیاسی فارسی و در نقطۀ حساس، که باید منادی حقانیت و سلامت سیاستهای جمهوری اسلامی باشد، درست بر عکس بی‌بی‌سی عمل می کند و به جای آنکه سیاه را سفید نشان بدهد، سفید را سیاه می‌کند، و نه تنها نشانه‌ای پررنگ از تلاش برای آگاهی رسانی و کسب آگاهی از خود بروز نمی‌دهد، که ابائی از تظاهر به دروغ در روز روشن هم ندارد، و گویا مردم را گوسفندانی فرض کرده که صرفا از منبع آن، علوفه تغذیه می‌کنند. بدون اینکه کمتر تعلق و احترامی برای تعریف رسالت انقلابی خود که امام (ره) آن را "دانشگاه” خواندند، داشته باشد.

از نقطۀ روشن رسالتی که از آن انتظار می‌رود به حلاجی و موشکافی و آموزش موضوعات برای مردم بپردازد، فقط یک ادارۀ حقوق بگیر مانده که برای شانه خالی کردن از مسئولیت گسترش آگاهی و دانش، حتی حاضر است سخنرانی زندۀ شخص ثالثی را با تبحری خاص جعل بکند و اصلا اهمیتی ندهد که ممکن است مثلا خبرگزاری مهر یا ایسنا اخبار درست را منتقل کنند، یا عده‌ای از اتباع این کشور، به زبان‌‌های خارجی آشنایی داشته باشند و حتی مشغول مشاهدۀ العالم یا پرس‌تی‌وی باشد که از شبکۀ دیجیتال این سازمان پخش می‌شود. به راستی چرا صدا و سیما بعنوان مهم‌ترین بازوی رسانه‌ای جمهوری اسلامی به این نقطۀ سیاه رسیده است که به شکل منحصر به فردی که در کمتر رسانه‌ای در دنیا می‌توان چنین یافت، حتی از جرأت ترجمۀ صحیح همزمان در میان فارسی زبانان بهره نبرده باشد؟ چه چیز به یک مترجم یا کارگردان برنامۀ ترجمۀ زنده این اجازه را می‌دهد که در اعتماد مردم خیانت کند و در ترجمۀ درست یک سخنرانی دخل و تصرف کند؟ آیا چنین چیزی در بی‌بی‌سی‌ شیطان دیده‌ می‌شود که در صدا و سیمای اسلام دیده شود؟ چنین چیزی را می‌توانید در هاآرتص اسرائیلی سردمدار برنامه‌های شیطان، پیدا کنید؟ که با کمال تأسف آن را در صدا و سیمای جمهوری اسلامی، ملاحظه می‌کنید و رئیس صدا و سیما آخ هم نمی‌گوید که چه سقوطی در رسانۀ تحت اشراف و مدیریت وی رخ داده است؟ جای عذرخواهی و عزل چنین مترجم و کارگردان و تهیه کننده ای وجود ندارد؟ همه چیز آرام است و صدا و سیما چقدر خوشبخت است!

چه چیز در کارنامۀ صدا و سیما کم بوده، که جرأت ندارد سخنرانی محمّد مرسی رئیس جمهور مصر را در افتتاحیۀ اجلاس عدم تعهد، برای مخاطب فارسی زبان درست ترجمه کند و واقعا چه ترسی از پخش درست این سخنرانی در میان مردم ایران است ؟ آیا جمهوری اسلامی گناهی کرده؟ آیا دست اندرکاران پخش زندۀ افتتاحیۀ اجلاس عدم تعهد در تهران، از ترجمۀ صحیح سخنان مرسی و اینکه پس از او در ذهن مردم سوال ایجاد شود شرم دارند؟ یا از اینکه به سوالات مردم جواب بدهند عاجزند؟ یا خودشان را آنقدر زحمت نداده اند که خود از حقیقت توطئه علیه سوریه آگاه باشند و توان پاسخ و تحلیل را در خود نمی بینند. به خدا مسالۀ سوریه آنقدر پیچیده نیست که با یک سخنرانی محمّد مرسی صدا و سیمای جمهوری اسلامی را بعنوان بزرگترین بازوی رسانه‌ای اینگونه بلرزاند و به سقوط بکشاند و مضحکۀ عام و خاص بکند، جز آنکه از دانش و درک محیط عاجز است و استثنائی است.

چرا صدا و سیمای جمهوری اسلامی در بخش برون مرزی جرأت ندارد چنین جعلی بکند؟ آیا این خیانت به مردم فارسی زبان و اتباع ایرانی نیست که آنان را در جهل نگاه داریم برای این که خود از افتادن از تندباد اذهان در امان بمانیم؟ به نظرم هیچ چیز برای امنیت ملی خطرناک‌تر از این نیست که صدا و سیمای یک کشور اینگونه فلج و ناقص باشد، و فلجی و ناقصی پیش‌کش … وقتی که حرکت می‌کند هم اینچنین دست به جعل می‌زند که سیاه تر از این نمی‌شود.

هیچ کس در این کشور نیست که بررسی کند چرا صدا و سیمای فارسی به مردم کشور جهل و نادانی تزریق می‌کند و خالی از برنامه‌هائی است که بتواند حقیقت را با شفافیت به مردم نشان بدهند؟ چگونه است که حکومت جمهوری اسلامی توقع دارد که با این جعل، دیگر اطمینانی به صحت اخبار صدا و سیما وجود داشته باشد و مردم گرفتار درندگان انگلیسی و آمریکائی نشوند؟ در حالی که نسبت به این فاجعۀ رسانه‌آی در ذیل خود بی‌تفاوت است؟ و آیا در این میان برای جمهوری اسلامی آبروئی برای جنگ نرم خواهد ماند؟ چگونه توقع خواهد بود که مردم به آغوش دستان آرد زدۀ بی‌بی‌سی نروند که بر خلاف صدا و سیما، صبح و شب تلاش می‌کند خود را خاله‌ای راستگو و مهربان جا بزند؟

تحریف سخنان مرسی در صدا و سیما، در صدر اخبار الجزیره عربی

تحریف سخنان مرسی در صدا و سیما، در صدر اخبار الجزیره عربی

البته می دانم، از صدا و سیمائی که آنقدر ساده لوح است که تمسخر عریان بعنوان یک حرام الهی در خنده‌بازارش بعنوان یک برنامۀ جذبی که به قیمت این حرام در میانه‌اش کنایه‌های سیاسی می‌زند بعنوان یک مزیت تلقی می‌شود، از صدا و سیمائی که توقع است اسلامی باشد ، اما در اوج نیاز تعاریف توحیدی و اسلامی به عرق ناسیونالیستی می‌پردازد، فهم موضوع سوریه و همگامی با سیاستهای عمومی حکومت و سپاه و وزارت خارجه و غیره بسیار سخت است. گویا حقوق و منصب و کرسی از تکالیف و رسالتهای این سازمان، مهم‌تر است و بی تفاوتی در حق مسئولیت امری عادی.

از لحظات ابتدائی تغییر و جعل در ترجمۀ سخنان مرسی که از صدا و سیما (رادیو و تلویزیون) پخش شد، ده‌ها رسانۀ داخلی و خارجی به تغییر در ترجمۀ همزمان سخنان مرسی اشاره و اعتراض کردند، اما کک صدا و سیما هم نگزید، خبر به رسانه‌های عربی رسید و ایران به جعل و تزویر متهم شد، اما هنوز هم کک هیچ کس در این کشور نگزیده که به واسطۀ این بی‌تدبیری بخشی از تلاش پرخرج ایران در نم را سوزانده و در روند کلان سیاستهای کشور اختلالی گران ایجاد کرده است. ایکاش این سازمان به کل منحل می‌شد یا از دخالت در فرهنگ و سیاست دور نگاه داشته می شد تا شگفتی این "تف سربالا” بر علیه سیاستهای جمهوری اسلامی ما را سرافکنده نمی‌کرد.