حقوق میلیونی مداحان از شایعه تا واقعیت

با آغاز ماه محرم این دغدغه وجود دارد که برخی آسیب‌ها به آیین‌های این ماه موجب شد تا به این امر برسیم که باید پیشگام‌تر از وارد کردن برخی رفتارها به باورهای محرم همچنان سنت‌ها و حرمت‌های این ماه را حفظ کرد.

به گزارش بواتن نیوز به نقل از فارس، هنوز یادمان نرفته که با نزدیک شدن به ایام محرم کمتر کسی بود که لباس روشن بر تن کند یا تا پایان سه دهه محرم رنگ و روی اصلاح را به خود ببیند.

یادمان نرفته که پشت دسته‌های عزاداری چگونه زنان و مردان با کودکانشان و با پای برهنه مویه کرده و برای اباعبدالله عزاداری می‌کردند.

کمتر خانه‌ای بود که در این روزها بوی نذری و خیرات از آن برنخیزد و کمتر مومنی بود که منزلش به یکی از روضه‌های اهل بیت امام حسین(ع) عطر ارادت نگیرد.

این آیین‌ها و سنت و در کنار آن این باور و حرمت‌گذاردن در سال‌های اخیر با روی کار آمدن بسیاری روش‌های نادرست از میان رفته و یا کمرنگ شده است.

برخی از این آسیب‌ها مانند واردکردن شعر، آهنگ و آلات موسیقی غربی و آرایش‌های آنچنانی برای بانوان در دسته‌های عزاداری عواملی وارداتی هستند و دست‌های پشت پرده آن به خوبی احساس می‌شود.

بخش دیگری از این آسیب‌ها نیز ناشی از عدم آگاهی است که لزوم شناسایی و برنامه‌ریزی در این زمینه را نشان می‌دهد.

ورود نسل جوان و افزایش رغبت آنها به این آیین‌های ماه محرم اگرچه امری خوشایند و قابل احترام است اما برخی از این روند سوءاستفاده کرده و بسیاری از سنت‌ها و حرمت‌های این ماه را نادیده می‌گیرند.

ترانه‌سرایی و هم‌آوایی به جای نوای سوزناک مداحی و روضه‌‌خوانی روشی است که در همان سال ورود مورد شماتت بسیاری از بزرگان دینی قرار گرفت.

رفتارهایی که اگرچه برخی وارداتی است و برخی نیز از روی ناآگاهی در ابراز ارادت صورت می‌گیرد اما شکل و ظاهر این آیین دینی و مذهبی را به شکل نامناسبی جلوه می‌کند.

یکی از آسیب‌هایی که به ماه محرم وارد می‌شود، این است که در برخی مجالس متولیان یا بزرگان مجلس از مداح و مبلغ می‌خواهند که درباره مسائل فرهنگی و سیاسی صحبت نکند و تنها روضه بخواند و بیان می‌کنند که محرم یک مساله دینی و مذهبی است.

این باور که می‌توان عاشورا را سیاسی ندانست و تنها به گریه و اهدای نذری بسنده کرد همان فرهنگ وارداتی است که تلاش می‌کند جلوه اصلی محرم را از بین ببرد.

محرم فقط نوحه‌سرایی و سینه‌زنی نیست

مدیرکل تبلیغات اسلامی مازندران در این باره معتقد است: این حرف صحیح نیست اما برخی می‌گویند مداح و مبلغی بیاید که درباره مسائل کشور و نظام چیزی نگوید و روضه‌اش را بخواند و برود و این خیلی آسیب خطرناکی به شمار می‌رود که همان جدایی دین از سیاست است.

حجت‌الاسلام ناصر شکریان می‌افزاید: این امر باعث شد که عذر برخی از مداحان ما را خواستند و این دغدغه است و در این امر لازم است همه مسئولان دست به دست هم بدهند که امری که امام راحل برایش تلاش کردند و خون‌های زیادی ریخته شده دشمن از راه دیگری به آن نفوذ نکنند.

وی با تاکید بر اینکه آنچه اهمیت دارد این است که مبلغ ما باید پیام‌های عاشورا را دریافت کرده و پیام‌ها را انتقال دهند، می‌گوید: مسائل ارزشی، اعتقادی و سیاسی مجموعه اینها را اگر مبلغی با قدرت تطبیقی که دارد به مردم انتقال دهد موفق خواهد بود از سویی مبلغ باید بتواند جریان سال ۶۲ هجری را با امروز تطبیق داده و برای مردم بیان کرد اما این به معنای این نیست که تمام مسائل بیان شده باید سیاسی باشد بلکه باید مسائل اخلاقی، اجتماعی و مسائل اخلاقی که باید در جامعه باشد نیز از سوی مبلغان گنجانده شود.

«خانم جلسه‌ای‌ها» یکی از آسیب‌های ماه محرم

در ایام ماه محرم در کنار مجالس رسمی که از سوی مساجد و هیئت‌ها برگزار می‌شود، مجالسی نیز توسط خانم‌ها در منازل یا تکایا صورت می‌گیرد که چندان نظارت شده نیست، این امر زمانی دغدغه می‌شود که برخی مسائل از روی ناآگاهی از سوی مبلغان بیان شود که تاثیر خوبی در این جلسات نداشته باشد.

شکریان در این باره اظهار می‌کند: بخشی از آسیب‌ها از این است که در جلسات از مبلغ استفاده نمی‌کنند و تنها به بیان احساسات و عواطف می‌پردازند.

وی تصریح می‌کند: یکی از سیاست‌هایی که ما دنبال می‌کنیم این است که تشکیلات هیئت‌های مذهبی را راه‌اندازی کردیم به صورتی که هم اکنون شورای هیئت‌های مذهبی استانی و شهرستانی داریم که به صورت انتخاباتی برگزار می‌شود و یکی از وظایفی که به این بخش دادیم این بود که برخی از هیئت‌هایی که از مبلغ استفاده نمی‌کنند بیشتر در معرض آسیب است و تلاش شد که بیشتر در این بخش اعتبار هزینه شود.

مدیرکل تبلیغات اسلامی مازندران با اشاره به اینکه بخش از آسیب‌های ما مربوط به جلسات خانگی و مبلغات سنتی است یعنی «خانم جلسه‌ای» داریم که در محلات حضور دارند و زیر پوشش هیچ ارگانی نیست که این قشر را که مبلغات سنتی می‌نامیم را از سال گذشته ساماندهی کردیم به این صورت که بخشی که در سطح جامعه‌الزهرا تحصیل کرده که تکلیفش مشخص است و نگرانی ندارد بخش دیگر که صرفا از باب علاقه به این سمت گرایش پیدا کرده‌اند نیاز به ساماندهی دارند چون بعضا برخی مسائل و مطالب گفته می‌شود که در دین وجود ندارد.

وی ادامه می‌دهد: سال گذشته بیش از ۲۲۰ دوره در زمینه آموزش مبلغات سنتی برگزار کردیم و این آغاز راه بود ولی آسیب‌ها وجود دارد که باید به حداقل برسد و همانگونه که در مداحان برادر آسیب شناسایی شده در بخش بانوان نیز وجود دارد که باید بررسی شود اما نکته مهم‌تر این است که در این زمینه ما یک دستگاه هستیم و زمینه‌ها گسترده است از سوی دیگر مداحان تصور می‌کنند مردمی هستند و زیاد تمایل ندارد که از سوی نهادی نظارتی صورت گیرد.

علامت‌گردانی آری یا نه

یکی از آسیب‌های ماه محرم که در سال‌های اخیر از سوی برخی علما نیز تذاکرانی داده شده است، علم‌گردانی و علامت‌گردانی در سطح شهر است.

این علم‌ها و علامت‌ها که در برخی از آنها شمایل نیز دیده می‌شود با هزینه‌های گزافی تزیین و در شهر گردانده می‌شود.

نخل‌ها و علم‌ها در آیین‌های ماه محرم وجود دارد اما علم ماه محرم که برگرفته از علم حضرت عباس (ع) است علمی ساده است که زرق برق امروزی را نداشت و در گذشته نیز چنین بوده است.

شکریان با اشاره به اینکه به این نکته که وجهه مردمی بودن مراسم‌ها را باید مراعات کنیم و از سوی دیگر نمی‌خواهیم این موارد به تنش و امثال آن کشیده شود، می‌گوید: تلاش می‌کنیم در این امر بیشتر به سمت و سوی فرهنگ ‌سازی برویم.

وی تصریح می‌کند: در زمینه علامت‌ها نظرات علما متفاوت است در علامت‌ها که حضرت آیت‌الله جوادی قطعا می‌گویند درست نیست اما وضعیت بقیه علما و مراجع در آن مشخص نیست و وضعیت روشنی ندارد تا براساس آن اقدام کنیم.

شکریان تاکید می‌کند: آسیب‌هایی که در این قسمت بحث می‌شود بیشتر شمایل‌ها، عکس‌ها و تصویرها است که ابتدا تذکر داده می‌شود و بعد جمع‌آوری می‌شود و علامت‌ها را هم ما نباید مروج نباشیم به صداوسیما هم گفتیم که شما نشان ندهید تا فرهنگ نشود.

وی می‌افزاید: آسیب دیگری هم در آلات موسیقی بود که با وجود اینکه در طبل و دهل مشکلی نداریم ولی آلات موسیقی دیگری استفاده می‌شود که در جلسه‌ای که با نماینده ولی فقیه در استان برگزار کردیم که برای آلات موسیقی ممنوعیت‌هایی اعلام شد.

خیمه‌ها جایی برای عزاداری اما...

درسال‌های اخیر در کنار مساجد و تکایا خیمه‌زنی رواج یافته است. در ماه عزاداری سالار شهیدان اصل بر انسجام گروه‌های عزاداری است اما خیمه‌ها انگار این انسجام را برهم زدند.

مدیرکل تبلیغات اسلامی مازندران در این باره معتقد است: اگر این مساله را ریشه‌یابی کنیم به این می‌رسیم که مسئولان حسینیه‌ها و مساجد نتوانستند با هیئت‌ها کنار بیایند چون طبیعی است مسجد یک برنامه عمومی دارد و این برنامه‌ها هم هیئت‌ها را که اغلب قشر جوان هستند اغنا نمی‌کند طبیعتا جایی جز برپا کردن خیمه‌گاه‌ها ندارند.

وی می‌گوید: در این بخش اگر مسئولان با آنها کنار نیایند چطور جلوی احساسات آنها گرفته شود، طبیعتا این خیمه زدن هزینه دارد اگر مسئولان مساجد با اینها راه می‌آمدند اینگونه نمی‌شد.

شکریان تاکید می‌کند: در این قسمت که مسئولان مساجد و تکایا که وظیفه‌اشان با اوقاف است باید ارزیابی شوند و افرادی که سنشان گذشته و جامعیت و جذابیت ندارند برای حضورشان در هیئت امنای مساجد و تکایا تجدید نظر شود.

وی ادامه می‌دهد: توصیه‌ شده که برپایی خیمه‌ها انجام نشود از باب اینکه هم در پیاده‌روها را اشغال می‌کند و ترافیک را موجب می‌شود هم از اینکه سیاست ما این است که تشویق نمی‌کنیم که خیمه برپا شود اما ممنوعیتی که این امر انجام نشود نداریم چون باید جایی برای این عزاداران تدارک دید اما باید این مساله به صورت ریشه‌ای حل شود.

حقوق میلیونی مداحان از شایعه تا واقعیت

در گذشته مداحان و واعظان بنای عرض ارادت و بندگی به خاندان اهل بیت را داشتند و اینکه سالی بتوانند برای عزای حسین (ع) نوحه‌سرایی کنند آرزو و افتخاری بود.

اگرچه هنوز ارادت‌مندان سالار شهیدان کم نیستند که نام دستمزد را حتی شرم می‌کنند که بر زبان بیاورند اما برخی رفتارها و حکایت‌ها نیز نشان از این دارد که دستمزدهای میلیونی و آنچنانی برای شب‌های عزای حسین طلب می‌کنند.

مدیرکل تبلیغات اسلامی مازندران در این باره می‌گوید: بخشی که گفته می‌شود این رقم‌ها میلیونی است، شایعه است بخشی بسیار اندک هم رخ می‌دهد که این هم از آسیب‌هایی است که وجود دارد.

وی تاکید می‌کند: در این قسمت چون ما پرداخت کننده نیستیم نمی‌توانیم وارد شویم، اگر از ما سوال کنند می‌گوییم نپردازید ولی فردی یا گروهی می‌خواهد بپردازد یا اینکه مداح شرط می‌کند که به ازای این مبلغ برنامه اجرا می‌کند که دیگر در اختیار ما نیست.

شکریان می‌افزاید: توصیه کردیم اصلا افرادی که نرخ می‌گذارند را دعوت نکنند چون گاهی نیز هیئت‌ها چشم و هم‌چشمی وجود دارند که به ریاکاری کشیده می‌شود که واقعا درست نیست در کنار آن ما مبلغان و مداحانی داریم که اصلا به پرداختی توجهی نمی‌کنند که باید این بخش را نیز در نظر گرفت.

آنکه مدرک خبرنگاریش بود فوق دیپلم... آنکه درس معرفت می داد به بزرگان حوزه علمیه قم!!

«تذکره الرجال»فردا
از او کرامات و افاضات و عجایب و غرایب بسیار نقل کرده اند. اعظم کرامات او این بود که همة جریان های سیاسی را به وحدت گرائیده بود و یکپارچه کرده و آشتی داده بود!! چنانچه جریان انحرافی، اصولگرایی، اصلاح طلب و...، همه در این که او از نوادر است هم نظر گشته بودند!!! لیک موافقان، او را نادره دانستند از شدت حمکت و مخالفان او را یگانه دانستند از قلّت بصیرت!!!

سرویس خواندنی های «فردا»: مطلب پیش روی از سری مطالب ستون ویژه "تذکرة الرجال " فردا است. "رفیق بی کلک" و "پ.خالتور" نویسندگان این بخش هستند که با نگاهی متفاوت و طنزگونه به بررسی احوالات چهره های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و .. می پردازند. در این مطلب «پ.خالتور» به سراغ «علی اکبر جوانفکر»رفته‌ است.

*****************************

آن پدر خبرگزاری مادر!، آن که مَراجع را کرده بود مکدّر!!، آن صاحب کرامات نو پدید، آن دارای موی مشکی و ریش سپید، آن مشاور مطبوعاتی رییس جمهور، آن معاف کنندة مجلس از رأس امور!!، آن کارشناس ارشد مدیریت دولتی، آن مفسر به رأی احکام حکومتی، آن مسئول ستون آیینه، آن که جوان بود فکرش در زمان سنگ های پارینه، آن که نیمی از مسئولین از گفته هایش دیده بودند زیان، آن مدیرعامل مؤسسه ایران، آن که مدرک خبرنگاریش بود فوق دیپلم!، آن که درس معرفت می داد به بزرگان حوزه علمیه قم!!، آن که مشایی بود او را رهنما!!، آن مدیرعامل خبرگزاری ایرنا، آن دارای کرامات غیر قابل ذکر، مولانا علی‌اکبر جوانفکر!

از او کرامات و افاضات و عجایب و غرایب بسیار نقل کرده اند. اعظم کرامات او این بود که همة جریان های سیاسی را به وحدت گرائیده بود و یکپارچه کرده و آشتی داده بود!! چنانچه جریان انحرافی، اصولگرایی، اصلاح طلب و...، همه در این که او از نوادر است هم نظر گشته بودند!!! لیک موافقان، او را نادره دانستند از شدت حمکت و مخالفان او را یگانه دانستند از قلّت بصیرت!!!

او را مردی دقیق ذکر کرده بودند، که اهل مسامحه و مصالحه نبود. به آن حد که فرموده بود: «موضوع جریان انحرافی در دولت مسئله­اي کوچک و غیر مهم است!!»

آورده اند که روزی مریدی او را عرض نمود که: «یا شیخ!! شما از همه مشاغل کدام را بیشتر دوست دارید؟!» مولانا جوانفکر گفت: «زراعت و فلاحت!!» مرید به فکرت فرو رفت و به حیرت اوفتاد که این چه عجب است؟!! پس گفت: «پس چرا به کار مطبوعات شاغلید و به زراعت نپردازید؟!!» فرمود: «ما میان این دو آشتی انداختیم، همین اخراج دست جمعی مدیران موسسه ایران و شخم زدن این موسسه!! نمونه بارز آن است از علاقت ما به زراعت است!! و یا گزینه کردن اخبار، و نیمی گفتن و نیمی پنهان داشتن، در واقع هرس کردن آن است دیگر!!! مرید تا این شنیدن پای به فرار گذاشت مبادا که شیخ چیزی به او قلمه زند!!

نقل است روزی مولانا مشایی در جایی نشسته بود مریدان را درس حکمت و معرفت می داد!! که مریدی در باب بی حرمتی مولانا جوانفکر به مراجع تقلید مسئلتی پرسید!! مولانا مشایی تا این شنید ساعتی به فکر فرو رفت و پس ساعتی گریست و بعد از آن جامه چاک کرد و فریاد برآورد که:

نگار من كه به مكتب نرفت و خط ننوشت

به غمزه مساله آموز صد مدرس شد

مرید که از پاسخ ناجوان فکرانه به ستوه آمده بود چشم هایش دیگر جز سیاهی ندید و از مجلس بیرون جهید!!!

نقل است از تملّق و چاپلوسی دوری می­کرد و هیچ سخن در دهان جز به راستی نمی چرخواند. با این حال مورد حسادت مدّاحان و ثناگویان ملوک دیگر بلاد قرار داشت. چنانکه در وصف سفرهای استانی شیخ الرییس کابینه، شعري سپيد گفته بود:

«فرشته ها او را بر بال خود بردند و آوردند! داشت به درّه می افتاد، خدا دستش گرفت! ملائک همه جا حاضر بودند تا کارهای نیکش، خاصّه آنجا که دست امدادش به سوی محرومان و مظلومان دراز می شد، ثبت و ضبط کنند و آن را به حساب پس اندازش بریزند! و از این حیث جزو معدود ثروتمندان عالم است، و شاید هم ثروتمندترین! خدا او را بر قلب­های مردم مسخّر کرده است!»

مردی به غایت کم حاشیه بود و سرش در کار خودش بود!! چنانکه در مجلس نیز 192 نفر علیه وی بیانیه امضا نکرده بودند!! و به دلیل چاپ مطالب خلاف موازین اسلامی به ۶ ماه زندان محکوم نشده بود و برای انتشار تصاویر خلاف عفت عمومی به ۶ ماه دیگر زندان محکوم نشده بود و به سه سال محرومیت از فعالیت های مطبوعاتی محکوم نشده بود و به احکام حکومتی اعتراض نکرده بود!! و از اعضای جریان انحرافی دوری گزیده بود!!

نقل است مولانا شریعتمداری را گفتند: «آیا شما را هیچ از مولانا جوانفکر یاد آید؟!» پس به ناگاه روی ترش کرد و چهره بر افروخت!! پس مریدی از برای او دم کرده­ي گل گاوزبان آورد و دیگری سنبل طیب برآن افزود تا حرارت شیخ کمی فرو نشست و حالش به جای آمد و فرمود: «آری آن­گاه که خدای را فراموش کنم. او را بیاد آورم!» و این دو مرد رسانه تا به این حد دوستی داشتند!

پ. خالتور

شاهین نجفی و سیستم امنیت فرهنگی ما

شاهین نجفی و سیستم امنیت فرهنگی ما

محسن دنیوی
به گزارش شیعه آنلاین به نقل از 598، چند روزی از ماجرای جسارت خواننده رپ به امام هادی (ع) میگذرد. شاید نوشتن یادداشت بعد از اینکه موضوع از تب و تاب افتاده است بی فایده به نظر برسد. اما برخی از نکات در ارتباط با یک پدیده را نمی توان و نباید هنگام وقوع آن مطرح نمود. چون هیجان محیط و شرایط اجازه نمی دهد که در آن نکات تامل کنیم.

این نوشتار مختص به موضوع هتاکی شاهین نجفی نیست بلکه این اتفاق را بهانه ای قرار داده است تا چند نکته را در ارتباط با موضوع مهتری با عنوان "ضعف‌های سیستم امنیت فرهنگی" مرور نماید؛

1) سیستم امنیت فرهنگی ما ضعیف است. به این معنی که اساساً تلاشهای ما در زمینه امنیت عموما معطوف به لایه سیاسی و نظامی است و در رتبه بعدی به اقتصاد و بعد به لایه اجتماعی می رسد و حال خودتان محاسبه کنید که آیا در این اولولیت بندی دیگر جایی برای امنیت فرهنگی باقی می ماند. درحالیکه تهدیدات و ضرباتی که در لایه فرهنگ و هنر به پیکیره نظام و مردم وارد می شود دارای تاثیرات بلندمدت بوده و هرچند آثار آن خیلی زود بروز نمی کند اما در طولانی مدت به ریشه ها رسیده و خطرات مهلکی ایجاد می کند. به عنوان نمونه همین ماجرای خواننده هتاک را مورد توجه قرار دهید.

2) شاهین نجفی در مستندی که بی بی سی یکسال و اندی قبل راجع به او ساخته بود به صراحت و در قالب یکی از آهنگهایش اعلام کرد که منتظر صدور حکم قتل خود از طرف روحانیت و به خصوص رهبری ایران است. اگر سیستم امنیت فرهنگی کمی زمان روی مطالعه رفتارها و روندی که نجفی در این سالها طی کرده بود می گذاشت بسیار بهتر از این عمل میکرد و به این راحتی در زمین دشمن بازی نمی کرد.

3) شاهین نجفی چند ویژگی خاص خود داشت. او برخلاف بسیار از خوانندگان از طبقه مرفه نبود و با سختی زندگی کرده بود و همین پتانسیل سبب شد تا شعرهای او در ارتباط با معضلات اجتماعی ایران واقع پذیر تر از دیگرانی باشد که در پر قو زندگی کرده بودند و حالا برای مردم حلبی آبادهای اطراف تهران غصه می سرودند.

4) شاهین نجفی با این پیش زمینه و به قولش با جان کندن به آلمان رفت تا در شهری زندگی کند که فریدون فرخزاد در آن زندگی میکرده است. شناخت فرخزاد و ماجرای کشته شدن او در پرونده قتلهای زنجیره ای باز هم به ما کمک میکند تا پروژه نجفی را بهتر تحلیل کنیم.

5) سومین ویژگی نجفی این است که شعرهایش را خودش می گوید و این قدرت را دارد که با مرور هنرمندانه معضلات قابل مشاهده در جامعه، انگشت اتهام را به سمت نظام، روحانیت و دین بگرداند. این بن مایه کارهای اوست. به گونه ای که در یکی از آثارش که به اعتیاد برادر خود می پردازد توصیه میکند که از چنگال اعتیاد رها شود چرا که حکومت دوست دارد که جوانان معترض معتاد باشند و جوانان معتاد توان اعتراض ندارد!!!

6) از نکات جالب دیگری که در پروژه نجفی باید به آن دقت نمود این است که او از طرفی با جمهوری اسلامی می جنگد و درست به همان میزان و با همان خشونت نیز بر علیه کسانی می جنگد که به تعبیر او لس آنجلس نشینند و اهل خوشی و طرب اند و مسیر مبارزه را دچار نابودی کرده اند.
نجفی اینگونه مبارزه کردن معترضان لس آنجلسی که در میانه خمر و قمار حرف از آزاد سازی ایران می زنند را به سخره میگیرد و به شدت مورد لعن و نفرین قرار میدهد.

7) نقش شاهین نجفی با فتنه 88 پررنگ تر می شود و با چند اثر نام خود را بر سر زبانها می اندازد. آثاری که به موضوع ندا آقا سلطان، ماجرای دروغین ترانه موسوی و ... می پردازد. این آثار با توجه به ویژگی خاص صدای نجفی در اجزای آهنگهای رپ و شعر تاثیرگذار و سرشار از عبارات چندش آور و تحریک کننده این قدرت را داشت که نوجوانان و جوانان را دچار هیجانات آنی نماید. هیجاناتی که بخشی از آن را در کف خیابانهای تهران می توانستیم ببینیم.

8) فتنه 88 برای نجفی پایان راه نبود و او در ادامه و به مانند گذشته تلاش کرد که ریشه همه مشکلات را دین، روحانیت و جمهوری اسلامی معرفی کند.نجفی چندی پیش هم اثری با عنوان "مهدی بیا" خوانده بود که باورهای مردم نسبت به مهدویت را به سخره میگرفت و عنوان میکرد که مساله مهدویت تنها دست آویزی برای حاکمیت است تا مردم را در برابر بی عدالتی ها آرام نگه داشته و چشم انتظار آینده کند. هر چند در این اثری نشانه هایی از بی ادبی نسبت به ساحت امام زمان (عج) نیز وجود دارد اما هدف اصلی باورهای مردم است که با بیان معضلات اجتماعی قصد باورپذیر نمودن نتایج مورد نظر خواننده را دارد.

همه آنچه بیان شد نکاتی بود که با مطالعه ای کوتاه و سطحی و به صورت فردی در مورد شاهین نجفی به دست آمده بود. حال آیا لازم نبود که دستگاههای عریض و طویل که مسئول حفظ امنیت فرهنگی هستند به رصد و مطالعه این موارد بپردازند؟ آیا همچنان می خواهیم از اقدامات نجفی ها، فراهانی ها، لاکانی ها، عقیلی ها، حسینی ها و ... دچار سردرگمی شویم؟ اگر ما فرایند حرکت نجفی و امثال او را بررسی کرده بودیم، زودتر به فکر راه حل نمی افتادیم؟ آیا راه حل های شتاب زده مثل حکم ارتداد و تعیین جایزه نتیجه همین ضعف سیستم امنیت فرهنگی ما نیست؟

از آنجا که رهبری قبلا نظر خود را در زمینه صدور حکم ارتداد در زمان وجود حکومت اسلامی بیان داشته اند این اتفاق و احکام صادره و جوایز تعیین شده چه ثمره ای جز تشدید شکاف ولایت فقیه و مرجعیت داشت؟ آیا راه پاسخگویی به چنین تحرکاتی صرفا برگزاری صدها جشن به نام امام هادی (ع) است درحالی که در سالهای گذشته اینگونه نبوده است. در همین چند روز بارها از زبانهای مختلف شنده ایم که عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد. واقعا گمان میکنیم که هدف نجفی برای جلب توجه بیشتر ما به امام هادی (ع) بوده است؟

نتیجه ضعف سیستم امنیت فرهنگی همین است که این همه سوال بی جواب پیش روی ما قرار خواهد گرفت. حتی نمی توانیم حدس بزنیم که چرا امام هادی (ع) مورد هتاکی قرار گرفته اند. حتی نمی دانیم که توهین به ایشان نه فقط توسط نجفی و نه در همین چند هفته پیش بلکه از چندی قبل و در شبکه های اجتماعی آغاز شده بود و بعضا رگه های آن را می شد مشاهده نمود.

همه نکات بیان شده تنها بررسی یک پدیده بود برای رسیدن به مقصودی مهمتر و آن هم ضعف های سیستم امنیت فرهنگی ما.

تصویر دردسرساز زن آلمانی در یورو

تصویر دردسرساز زن آلمانی در یورو
این زن گفته است که اشک‌های او مربوط به ابتدای بازی و زمانی بوده است که تیم آلمان وارد زمین شده است.
به گزارش مشرق، شبکه تلویزیون آلمان اعلام کرده است که به دلیل پخش تصاویر غیر زنده در زمان پخش زنده مسابقه آلمان و ایتالیا در مرحله نیمه نهایی جام ملت‌های اروپا ۲۰۱۲ به یوفا شکایت خواهد کرد.

زمانی که دومین گل ایتالیا وارد دروازه آلمان شد، تصویری از چهره زنی در میان تماشاچیان پخش شد که روی صورتش علامت پرچم آلمان را نقاشی کرده بود و اشک می‌ریخت.



این زن گفته است که اشک‌های او مربوط به ابتدای بازی و زمانی بوده است که تیم آلمان وارد زمین شده است.

سخنگوی تلویزیون آلمان از اینکه تصویرهای پخش شده توسط اتحادیه فوتبال اروپا، یوفا، تصاویر زنده مربوط به آن لحظه نبوده، انتقاد کرد و این موضوع را "غیر قابل قبول" دانست.

روز پنجشنبه ۸ تیرماه تیم فوتبال ایتالیا در مقابل آلمان با نتیجه ۲ بر ۱ پیروز شد و به فینال جام ملت‌های اروپا راه یافت تا بر سر عنوان قهرمانی با اسپانیا مبارزه کند.

درشهر چه خبر؟محدوده غیرمجاز

درشهر چه خبر؟

محدوده غیرمجاز

محدوده غیرمجاز
اجتماع > رفتارها - به حق خود راضی بودن هم خوب چیزی است اما عده‌ای بی‌توجه به این اصل، پا را از گلیم خود درازتر می‌کنند و به این طریق موجبات دردسر و آزار دیگران را فراهم می‌آورند.

این افراد همیشه یک اصل خودساخته دارند: گلیم خودت را از آب بیرون بکش و با بقیه کاری نداشته باش! اما راستی اگر همه اینگونه فکر کنند و به حق دیگران بی‌توجه بمانند، آیا دیگر سنگ روی سنگ بند خواهد شد و می‌توان از امنیت و رفاه یک شهر سخن گفت؟ عکسی که حسین زین‌الدین فرستاده، نمونه‌ای است از این اصول خودساخته فردی یا بهتر است بگوییم قانون‌شکنی.

همانگونه که می‌بینید، راننده این کامیون ظاهرا خیلی عجله دارد و به همین دلیل از محدوده مجاز خود در این خیابان تجاوز کرده و به محدوده‌ای (خط سرعت) که مجاز به رفتن در آن نیست، وارد شده است. ظاهرا سرعت این کامیون آنقدر زیاد است که در حال پشت سر گذاشتن همه ماشین‌های این محدوده است. رانندگان دیگر خودروها هم از ترس برخورد با این کامیون ترجیح می‌دهند که میدان را خالی کنند یا اگر بخواهند خیلی سماجت به‌خرج دهند و به سرعت مجاز خود بسنده کنند، با بوق و چراغ زدن‌های پی‌درپی راننده کامیون، ترجیح می‌دهند میدان را به او واگذار کنند.

با این همه آیا عجله دلیل موجهی برای این رفتار می‌تواند باشد؟ رفتاری که ارمغانی جز خطر برای همه نخواهد داشت. درمورد این راننده اگر بگوییم گول هیکلش را خورده پر‌بیراه نگفته‌‌ایم. در حالی که این نوع گول‌خوردن بومرنگی است که پس از چند چرخ زدن در هوا باز می‌گردد و سر خودمان را هدف قرار می‌دهد. برای نمونه تجربه نشان می‌دهد بسیاری از راننده‌های خودرو های سنگینی که وارد خط سرعت شده‌اند برای کنترل خودرو به زحمت افتاده و در نهایت تصادف کرده‌اند. راننده‌های دیگر نیز بهتر است چنانچه راننده‌ خودروی سنگینی را مشاهده کردند که در خط سرعت می‌تازد بیش از پیش فاصله ایمنی خود را حفظ کنند.

آنچه باعث می‌شود همسایه شرقی کتاب‌های ما را بپسندد

با نگاه به «در پایتخت فراموشی»
آنچه باعث می‌شود همسایه شرقی کتاب‌های ما را بپسندد
در یکی ـ دو سال اخیر، کتاب‌های ایرانی در افغانستان با استقبال زایدالوصفی روبرو شده‌اند و انتشار آثاری مانند «جانستان کابلستان» نوشته رضا امیرخانی و «در پایتخت فراموشی» نوشته محمدحسین جعفریان، این استقبال را افزون کرده است.

خبرگزاری مهر ـ گروه فرهنگ و ادب: چندی قبل محمدابراهیم شریعتی، مدیر انتشارات و کتابفروشی «عرفان» که در انجمن‌ها و تعاونی‌های حوزه نشر و کتابفروشی افغانستان نیز فعالیت می‌کند، گفته بود که رمان‌های ایرانی در افغانستان طرفدار زیادی دارد و خیلی جالب است که ذائقه کتابخوان‌های افغانستان از ایران خیلی فاصله ندارد و وقتی برخی آثار در ایران مطرح می‌شوند در کشور ما هم پرطرفدار هستند.

همچنین اینکه جمعی از ناشران افغان در دیدار با رئیس موسسه انتشارات بین‌المللی الهدی خواستار تشکیل سندیکای مشترک ناشران ایران و افغانستان شدند و به جز آن از دولت جمهوری اسلامی ایران خواستند در ارائه تسهیلات به منظور خروج و واردات متقابل کتاب بین ایران و افغانستان مساعدت بیشتری کرده و پیشنهاد راه‌اندازی سامانه تبادل الکترونیک محتوای کتب فارسی را ارائه دادند، نشان می‌دهد که اوضاع کتاب‌های ما در جوار شرقی کشور، روزهای درخشانی را سپری می‌کند.

استقبال گسترده از آثار سیمین دانشور، پس از درگذشت این بانوی بزرگ و نامدار داستان‌نویسی ایران را نیز به ماجرای علاقه‌مندی کتابخوانان افغانستان نسبت به آثار ایرانی به خصوص داستان‌ها و رمان‌های کشورمان علاوه کنید. آنگاه خواهید دانست که وقتی یک کتابفروش افغان حدود 3700 عنوان کتاب ایرانی را به وزن 75 تن به کشورش می‌برد، چه مفهومی دارد.

این اتفاق خوشایند را می‌شود به چه قضایایی ربط داد؟ رشد فرهنگی و رواج مطالعه و کتابخوانی در افغانستان پس از جنگ، همزبانی و بی‌نیازی از ترجمه، کیفیت آثار داستانی نویسندگان ایرانی، ارزانی کتاب در ایران یا همه اینها؟!

به گمان من، همه این دلایل می‌تواند به اقبال بیش‌تر کتاب‌های ایرانی منجر شود، اما سهم نویسندگانی که سفرنامه‌هایی از این کشور فارسی‌زبان تهیه کرده و با شمارگان بالا در اختیار مخاطبان قرار داده‌اند، نباید نادیده گرفته شود.

نمایی از کتابفروشی جدید و قدیم موسسه الهدی در کابل

یک سال قبل، سفرنامه افغانستان رضا امیرخانی، نویسنده خوشنام و توانای کشورمان با عنوان «جانستان کابلستان» به نمایشگاه کتاب رسید و به یکی از آثار پرفروش نویسنده و ناشر (افق) تبدیل شد. این سفرنامه، برشی از یک گذر کوتاه تاریخی است که با چشم‌دیدهای نویسنده کتاب انعکاس چاپی پیدا کرده است.

هرچند از زمان کوتاه چند روزه‌ای که نویسنده در اختیار داشته، بیشتر از این نباید از او انتظار داشت، اما جانستان، انعکاس خوبی از حال و روز امروز کشور افغانستان دارد و دایره و وسعت انعکاس آن با توجه به زمان اندک سفر، قابل قبول است.

امیرخانی تلاش کرده تا تأکید ویژه‌ای روی آداب و رسوم بومی و تعامل رفتاری مردم داشته باشد و در این کار، موفق هم بوده است. یعنی آن چیزی را که خودش تجربه و مشاهده کرده، خیلی خوب انعکاس داده است. هرچند که جانستان، تمام افغانستان نیست.

پس از جانستان کابلستان، این «در پایتخت فراموشی» محمدحسین جعفریان، نویسنده، شاعر، روزنامه‌نگار و مستندساز بود که با عقبه‌ای از زیستی محققانه در افغانستان به بازار کتاب آمد. انتشارات سوره مهر که این کتاب را به نمایشگاه کتاب سال جاری رسانده بود، همانجا برای این کتاب یک مراسم رونمایی برگزار کرد که علاوه بر ایرانی‌ها، چند نویسنده و پژوهشگر افغان حاضر بودند و به تمجید و ستایش این اثر پرداختند.

در پایتخت فراموشی، اگر چه به تعبیر بهروز افخمی، سینماگر ایرانی و همسفر نویسنده در سفر به افغانستان، «یک گزارش خوب ژورنالیستی» به شمار می‌رود و کم‌تر در قواره یک سفرنامه ظاهر شده است، منتها به دلیل احاطه و اشراف فوق‌العاده محمدحسین جعفریان به گویش، مناسبات فرهنگی و سیاسی، ارتباطات اجتماعی و حتی نوع مراودات رجالی افغانستان به اثری خواندنی و ارزشمند تبدیل شده که مخاطبان این کتاب در جوار شرقی کشور ما به همین دلایل از آن استقبال می‌کنند.

در پایتخت فراموشی، اثری خوشخوان و آموزنده، نه تنها از حیث آشنایی با اصطلاحات و فرهنگ عامه است، بلکه مخاطبان ایرانی و افغانستانی را با تاریخ سیاسی این کشور در چند دوره از حاکمیت آن، از عصر استقرار طالبان تا روی کار آمدن حامد کرزای و نوع روابط دیپلماتیک این کشور با جمهوری اسلامی ایران آشنا می‌کند.

حضور این دو کتاب، یعنی «جانستان کابلستان» و «در پایتخت فراموشی» در قفسه کتاب‌های ایرانی ارسالی به افغانستان موجب می‌شود تا سایر آثار داستانی کشورمان، چه از این دو نویسنده باشد و چه نباشد، مورد توجه گستره عظیم مخاطبان کتاب‌های فارسی‌زبان در این کشور قرار گیرد. به معنی دیگر، دو سفرنامه از دو نویسنده نام‌آشنای کشورمان به سایر کتاب‌های ایرانی مدد رسانده‌اند تا فرصت بهتر و بیش‌تری برای دیده شدن در کشور همسایه و همزبان ما پیدا کنند.


امانت داری و اخلاق مداری

استفاده از این خبر فقط با ذکر منبع
"خبرگزاری مهر"
مجاز است.

چه‌كسي از زيرزمين‌هاي شهر خبر دارد؟

صدايي از زيرزمين‌هاي شهر به گوش مي‌رسد گاهي آنقدر بلند كه گوش رو زميني‌ها را هم كر مي‌كند.
ايسنا: موسيقي زيرزميني حكايت همان جوجه اردك زشتي است كه در مواجهه فرهنگي ما با روند توسعه و تغييرات رفتاري بارها و بارها در اشكال مختلف بروز كرده است و تجربه نشان داده است كه به زعم اظهارات نخبگان فرهنگي، معمولا مواجهه ما با اين‌گونه پديده‌ها منفعلانه يا دست‌كم به‌دور از دستاورد و نتيجه‌گيري مطلوب بوده است.


كافي است به‌خاطر بياوريم كه اين نوع موسيقي هم شايد در ابتدا براي خيلي‌ها با نگاهي تؤام با انكار، بي‌اهميت جلوه مي‌كرد، اما امروز همان خواننده‌هاي زير زميني در نزد نوجوان‌ها و جوانان كشور شهرت خوانندگان مجاز با فعاليت‌هاي رسمي را دارند.


آنچه در پي مي‌آيد گفت‌وگوي خبرنگار ايسنا،‌ با ۳ خواننده‌ي زيرزميني است براي بررسي و واكاوي شرايط يك واقعيت اجتماعي. اين فعالان موسيقي موسوم به زيرزميني البته معتقدند،‌ به‌كار بردن كلمه «زيرزميني» براي آن‌ها به هيچ وجه مناسب نيست.


ديدار با اين آقايان خواننده‌، شرايط خاص خود را دارد، بعضي از آن‌ها شايد به‌خاطر نوعي احتياط يا حس بدبيني، فقط حضوري گفت‌وگو مي‌كنند و براي بعضي ديگر بايد، يك آشناي مورد اعتقادشان را واسطه قرار دهيم. تازه در اين شرايط هم ساعت و مكان انجام مصاحبه را كه معمولا يا يك استوديوي ضبط موسيقي است يا يك كافي‌شاپ پاتوق فعالان موسيقي، در لحظات آخر مشخص مي‌كنند.


نويد ناينيي،‌ يكي از اين خوانندگان است كه در سبك موسيقي پاپ فعاليت مي‌كند. او در ابتداي گفت‌وگو تاكيد كرد: درست نيست از نام زير زميني براي اين موسيقي استفاده كنيم، چراكه ما به‌راحتي كليپ منتشر مي‌كنيم و فعاليت‌هايمان با خوانندگان مجاز تفاوت چنداني ندارد.


ناينيي معتقد است: خوانندگاني هم كه به‌طور غيرمجاز فعاليت مي‌كنند، آدم‌هاي با تجربه‌اي هستند. چراكه آهنگ شعر و تنظيم، همه به حمايت نياز دارد و هزينه‌بر است و هيچ‌كس هم حاضر نيست با يك خواننده‌ي آماتور همكاري كند.


وقتي از او پرسيديم، كه چرا به‌صورت مجاز در عرصه‌ي موسيقي فعاليت نمي‌كند، پاسخ داد: بيشتر خواننده‌هاي مشهور پاپ، ابتدا به‌صورت زير زميني و غير مجاز فعاليت مي‌كنند و اين شروع خوبي است، چراكه در شهرت بيشتر تاثير دارد.


اين خواننده در پاسخ به سوالي مبني بر اين‌كه چرا خارج از كشور را براي فعاليت‌هاي موسيقي خود انتخاب نمي‌كند، نيز گفت: خارج از كشور سختي‌هاي خاص خود را دارد، از طرفي ما ايراني هستيم و كشورمان را دوست داريم، دليلي وجود ندارد كه از ايران برويم.


ناييني درباره‌ي تفاوت فعاليت‌هاي موسيقي غيرمجاز و مجاز اظهار كرد: خوانندگان غير مجاز مي‌توانند كليپ‌هاي خود را بدون هيچ هزينه‌اي از شبكه‌هاي ماهواره‌اي پخش كنند. تصوير، موضوع مهمي است. مردم خواننده‌ي غير مجاز را مي‌بينند اما آيا از خوانندگان مجاز تصويري پخش مي‌شود؟


او درباره‌ي محل فعاليت‌هاي موسيقي‌اش نيز توضيح داد: ما در جاهاي مختلفي كار مي‌كنيم، همان استوديوهايي كه بسياري از خواننده‌هاي مجاز آنجا آثار خود را ضبط مي‌كند، چراكه كيفيت اثر براي بنده اهميت بسياري دارد.


ناينيي همچنين اظهار تاسف كرد: در كشور ما فقط محدودي خواننده پاپ مجاز حمايت مي‌شوند و بيشترين تيتراژ سريال‌ها را مي‌خوانند.


مهران مستي هم خواننده‌ي ديگري است كه تاكيد مي‌كند،‌ كشورش را دوست دارد، به‌همين دليل فعاليت بدون مجوز در ايران را به هر جاي ديگري ترجيح مي‌دهد.


او مي‌گويد، زماني براي اجرا مجوز داشته‌، اما بعد از مدتي مجوزش لغو شده است و ديگر تحمل اين را كه مدت زيادي براي كسب مجوز صبر كند، ندارد.


مهران مستي اضافه مي‌كند: در حال حاضر تعداد خوانندگان زياد شده و در كنارش هزينه‌ها هم خيلي بالا رفته است.


اين خواننده درباره موسيقي مجاز ايران هم اظهار نظر كرد و گفت: موسيقي ايران مسموم است. گوش مخاطب موسيقي نيز مسموم‌تر شده است اما در عوض هر كس مي‌تواند صداي خواننده‌اي را كه دوست دارد، گوش دهد و اين شرايط ايده‌الي است.


پ. صادقي كه دوست ندارد اسمش در اين گزارش كامل آورده شود، درباره سبك موسيقي‌اش گفت: موسيقي رپ بد نيست و هيچ اشكالي ندارد اما بايد رپ را همانطور كه درست است اجرا كنيم. تكست‌ها (متن‌ها) بايد معقول بوده و چيزي نخوانيم كه مخالف عرف جامعه باشد.


او درباره فعاليت‌هاي زيرزميني‌اش توضيح داد: اگر يك خواننده به‌صورت غير مجاز كار مي‌كند، دليلش اين است كه به‌خاطر تعداد زياد آلبوم‌هاي موجود در بازار و هزينه‌هاي زياد نمي‌تواند به شهرت برسد.


صادقي اضافه كرد: دليل ديگر اين است كه براي يك آلبوم بايد حداقل ۹ قطعه آماده كرد كه حدود ۳۰ ميليون تومان هزينه دربر مي‌گيرد اما وقتي قطعات به‌صورت تك‌آهنگ عرضه مي‌شوند، هزينه‌ها كاهش مي‌يابند.


اين خواننده سخت‌گيري وزارت ارشاد را در مورد ترانه‌ها از ديگر دلايل زيرزميني بودنش عنوان كرد.


او در بخش ديگري از سخنانش خاطرنشان كرد: دوست دارم براي هم‌زبان‌هاي خودم در ايران بخوانم. خواننده‌هايي كه به خارج از كشور مي‌روند اغلب هيچ پولي براي فعاليت‌هاي خود ندارند و حتي گاهي هزينه‌هايي پرداخت مي‌كنند تا به شهرت برسند.


او نبودن قانون كپي‌رايت در كشور را يكي ديگر از مشكلات پيش روي خوانندگان مجاز دانست و تصريح كرد: هزينه‌هاي كلاني كه براي يك آلبوم پرداخت شده، به علت نبود كپي رايت خيلي راحت از بين مي‌رود.


صادقي معتقد است: بسياري از خواننده‌هاي زير زميني اكنون به سطح بالايي رسيده و خيلي وقت‌ها عملكرد و قدرت صدايشان بسيار قابل قبول‌تر از خوانندگان مجاز است.


اين خواننده همچنين اظهار كرد: در كشور كسي براي موسيقي هزينه نمي‌كند،‌ اين در حالي است كه موسيقي‌هاي زير زميني از بهترين شبكه‌هاي ماهواره‌اي كه بسيار پربيننده هستند، پخش مي‌شود.

نقدی بر مفهوم مناقشه انگیز "حق تمسخر"

نقدی بر مفهوم مناقشه انگیز "حق تمسخر"
هومان دوراندیش
عصر ایران - پس از اینکه یکی از چهره های مشهور جریان روشنفکری دینی ایران، نقدی بر هتک حرمت پیشوایان دین اسلام نوشت و لائیک های خارج از کشور را نصیحت کرد که در نقد دین، حرمت پیشوایان دینی را نگه دارند و از تحقیر و تمسخر آنها دست بدارند، بحث های فراوانی درباره حد و مرز آزادی بیان در بین چهره ها و گروه های سیاسی خارج از کشور درگرفت.

در بین آرایی که در دفاع از مجازبودن هتک حرمت پیشوایان دینی مطرح شد، تئوریک ترین رای این بود که انسان ها از حقی به نام " حق تمسخر " بهره مندند و حق تمسخر را باید به رسمیت شناخت. آزادی بیان

مطابق این رای، حق تمسخر مصداقی از آزادی بیان است و از آنجایی که اعلامیه جهانی حقوق بشر، آزادی بیان را برای انسان ها به رسمیت شناخته است، پس آزادی تمسخر همه انسان ها را نیز باید به رسمیت شناخت.

هر چند که در هیچ یک از بندهای اعلامیه جهانی قوق بشر " حق تمسخر " به رسمیت شناخته نشده است، اما اگر بپذیریم که چنین حقی را از دل آزادی بیان می توان استنتاج کرد، آن گاه باید به این سوال اساسی پاسخ دهیم که آیا حق فحاشی و حق دروغگویی را نمی توان مشتقی از مشتقات آزادی بیان دانست؟

اگر منظور از آزادی بیان، آزادی در بیان هر نوع سخنی است که انسان ها امکان بر زبان آوردن آن را دارند، سخن تمسخرآمیز با سخن فحاشانه و سخن دروغ، هر سه سخنانی ممکن الوقوع هستند.

در این جا البته بحث ما ناظر بر ممنوع یا مجاز بودن قانونی دروغگویی و تمسخر و فحاشی نیست؛ بلکه بحث بر سر روایی و ناروایی اخلاقی چنین سخنانی است.

اگر تمسخر دیگران، تمسخر عقاید آنان و یا تمسخر انسان هایی که در دوره های تاریخی پیشین می زیستند اخلاقاً رواست، با این استدلال که سخن تمسخرآمیز نیز به هر حال نوعی سخن است و انسان هادر سخن گفتن آزادند، منطقاً فحاشی به دیگران و یا فحاشی به انسان هایی که در دوره های تاریخی پیشین می زیستند نیز اخلاقاً رواست؛ چرا که سخن فحاشانه هم به هر حال نوعی سخن است و انسان ها در سخن گفتن آزادند.

دست چنین حکمی از دامان دروغگویی هم کوتاه نیست. بدین معنا که دروغ گفتن نیز نوعی از بیان/سخن است و از آنجایی که بنا بر این است که آزادی بیان را در تمامی مصادیق ممکن آن بپذیریم و تمامی این مصادیق را نیز اخلاقاً جایز بدانیم، منطقاً باید بپذیریم که دروغ گفتن نیز اخلاقاً رواست.

در استدلال به سود وجود "حق تمسخر"، بذری نهفته است که از دل آن درختی با شاخ و برگهای گونه گون سر بر می آورد. حق دروغگویی و حق فحاشی، فقط دو نمونه از تبعات پذیرش حق تمسخرند. چه بسا تدقیق بیشتر در این امر، ما را به ورطه پذیرش حقوق نامتعارف دیگری نیز بکشاند.

باید افزود وقتی که از حق تمسخر یا حق فحاشی سخن می گوییم، این ایده به دو معنا به کار می رود. نخست اینکه چنین حقی دال بر اخلاقی بودن چنان کاری است. از این منظر، بین حق و اخلاق نسبت تساوی برقرار است و قول و فعلی که انسان حق بیان یا انجام آن را دارد، قول و فعل اخلاقی است.

دوم اینکه، چنین حقی دال بر اخلاقی بودن چنان کاری نیست اما با این حال، باز هم انسان حق انجام آن کار را دارد. این موضع، برآمده از لیبرالیسم اخلاقی است که حق غیراخلاقی زیستن را، مادامی که به دیگران آسیبی نرساند، برای آدمی به رسمیت می شناسد. به عبارت دیگر، ممکن است مدافعان چنین حقی، استفاده از آن را اخلاقی ندانند ولی با این حال باز هم حق فحاشی یا تمسخر عقاید دیگران را ( قانوناً و نه اخلاقاً ) به رسمیت بشناسند.

به هر حال کسانی که از حق تمسخر دیگران و حق تمسخر عقاید دیگران دفاع می کنند، باید در این باره نیز موضع خود را روشن کنند که آیا بیان سایر سخنان به ظاهر غیراخلاقی را نیز در ذیل آزادی بیان آدمی می گنجانند و فی المثل از حق فحاشی و دروغگویی هم دفاع می کنند یا نه؟

اگر چنین تلازمی را بین حق تمسخر و حق فحاشی بپذیریم و به فلان شخص حق تمسخر عقاید دیگران را عطا کنیم، در واقع حق فحاشی به او را نیز به دیگران عطا کرده ایم و بازار تبادل تمسخر و فحش را قانوناً و بلکه اخلاقاً به رسمیت شناخته و تایید کرده ایم! چنین منطقی، در نهایت ما را به جای دفاع از آزادی بیان، به ورطه دفاع از رذائل اخلاقی می کشاند.

همه باید با نکوهش کلمات و گفتارهای غیراخلاقی، بکوشند که باب فحاشی و تمخسر را بر هر دوسوی نزاع ایمان و الحاد ببندند. بازماندن چنین بابی، فقط به کار دور شدن هر چه بیشتر انسان ها از یکدیگر می آید و بس. در حالی که آزادی بیان قرار بود به گفتگو و مفاهمه ( و نه تمسخر و فحاشی ) بینجامد و ابناء بشر را به یکدیگر نزدیک کند.

صدهزار یورو جریمه برای چند ثانیه نمایش تبلیغ روی شورت

صدهزار یورو جریمه برای چند ثانیه نمایش تبلیغ روی شورت

صدهزار یورو جریمه برای چند ثانیه نمایش تبلیغ روی شورت
ورزش > فوتبال - همشهری آنلاین:
شادی نیکلاس بندنر دانمارکی در بازی مقابل پرتغال برای او گران تمام شد. مهاجم تیم ملی فوتبال دانمارک پس از زدن گل، "تبلیغی" را مقابل دوربین‌های تلویزیونی به نمایش گذاشت که روی نوار بالای شورتش نقش بسته بود.

اتحادیه‌ فوتبال اروپا (یوفا) نیکلاس بندنر، مهاجم ۲۴ ساله‌ تیم ملی فوتبال دانمارک را به دلیل نشان‌دادن حاشیه‌ بالای شورت، یکصد هزار یورو جریمه و از شرکت در یک دیدار رسمی با پیراهن تیم ملی محروم کرد. این جریمه نه به‌خاطر نمایش لباس زیر، بلکه به دلیل نشان‌دادن نام یک شرکت شرط‌‌بندی ایرلندی بر روی نوار شورت در نظر گرفته شده است.

با این حساب نیکلاس بندنر روز هشتم سپتامبر در مسابقه با جمهوری چک غایب خواهد بود. این مصاف در چارچوب رقابت‌های انتخابی جام جهانی ۲۰۱۴ برزیل برگزار خواهد شد. البته این مهاجم سه روز فرصت دارد به حکم صادرشده اعتراض کند.

بندنر که در باشگاه ساندرلند انگلستان توپ می‌زند، از حکم خود هنگامی مطلع شد که در حال بازگشت به کشورش بود. تیم دانمارک در سومین دیدار خود در چارچوب مرحله‌ گروهی جام ملت‌های اروپا 1 بر ۲ مغلوب آلمان شد. در دیداری که بندنر در آن حرکت تبلیغاتی خود را انجام داد هم پرتغال دانمارک را به زحمت ۳ بر ۲ شکست داد. مهاجم ۲۴ ساله دانمارکی نه ‌تنها هر دو گل تیم ملی کشورش در مقابل پرتغال را به ثمر رساند، بلکه پاس گل تساوی دانمارک در بازی با آلمان را هم به هم‌تیمی خود داد.

نیکلاس بندنر پیش از این سعی کرده بود اقدام خود را این‌گونه توجیه کند: «این شورت را از یکی از دوستانم هدیه گرفتم و قرار بود برایم شانس بیاورد». دوستی که بندنر به او اشاره می‌کند از قرار عضو شرکت شرط‌بندی ایرلندی است که نام آن با نمایش کوتاه بندنر به سرعت در سراسر جهان دیده شد.

به گزارش دویچه‌وله، حکم روز دوشنبه‌ (۱۸ ژوئن/ ۲۹ خرداد) یوفا به دلیل زیر پا گذاشتن آئین‌نامه‌ اتحادیه‌ فوتبال اروپا صادر شده است؛ آئین‌نامه‌ای که هرگونه تبلیغ در جریان برگزاری یک مسابقه در چارچوب جام ملت‌های اروپا را ممنوع کرده است. البته تبلیغی که قرارداد آن از سوی یوفا بسته نشده باشد. این حکم سنگین در واقع پیام روشنی‌ است به تمام کسانی که قصد دارند با حقه‌های تبلیغاتی پا به "منطقه‌ ممنوعه‌" اتحادیه‌ فوتبال اروپا بگذارند.

این نهاد از آغاز رقابت‌های جام ملت‌های ۲۰۱۲ در لهستان و اوکراین نشان داده که بیمی از اقامه‌ دعاوی حقوقی و قضایی ندارد. این تنها "حقه‌ تبلیغاتی" نیکلاس بندنر نبوده که نظر کارشناسان حقوقی یوفا را به خود جلب کرده است. سر دادن سرودهای دسته‌جمعی با مضامین نژادپرستانه، نمایش پرچم‌های ممنوع در سکوهای تماشاگران، استفاده از بمب‌های دودزا و مواد آتش‌زا در ورزشگاه‌ها یا پرتاب آنها به زمین، دستمایه‌ این دعاوی بوده‌اند.

عریانی میوه تمدن جدید است

عریانی میوه تمدن جدید است
میثم مهدیار، 24 خرداد 91
تاریخ انتشار : چهارشنبه ۲۴ خرداد ۱۳۹۱ ساعت ۱۴:۳۰
1- بهانه این یادداشت، مطالبی بود که در یکی دو ماه گذشته در سایت الف درباره حجاب منتشر شده است. این یادداشت نمی خواهد درباره گشت ارشاد و نظر اسلام درباره پوشش و ... حرف بزند که زیاد زده شده است. فقط می خواهد یک نسبت را مشخص کند. نسبتی که توجه کمتر نخبگان ما را به خود جلب کرده است و شاید همین نیاندیشیدن در این نسبت است که علاقمندان به حجاب را اینقدر دچار تشتت و سردرگمی کرده است و اصل و فرع را به جای هم نشانده است. نسبتی که اگر خوب فهم شود نسبت ما با خیلی چیزهای دیگر نیز مشخص می شود.

بی حجابی یک معلول و عارضه اجتماعی است.البته عارضه ای طبیعی! یعنی روال طبیعی جامعه ما به سوی بی حجابی است و اگر کسی هم باحجاب بماند خلاف جهت روال طبیعی جامعه ما شنا کرده است. این به خاطر این است که ما از مومن و غیر مومن، حزب اللهی و غیر حزب اللهی و... همگی چیزی را انتخاب کرده ایم که بی حجابی از لوازم ضروری آن است.منظورم این است که نمی شود آن چیز را پذیرفت و لوازمش را نپذیرفت.همین توجه نکردن ها و ساده اندیشی هاست که گشت های ارشاد را به راه انداخته است.به نظر من گشت ارشاد یعنی پارادوکس حاکمیت. یعنی از سویی مردم با پذیرش برخی امور که حاکمیت اشاعه می دهد آرام آرام و به صورت نرم به سمت بی حجابی رانده می شوند و از سویی با قدرت سخت حاکمیت، جلوی آنها گرفته می شود. اینجاست که بحران اجتماعی رخ می دهد.

بهتر بگویم بی حجابی یک معلول و محصول تمدنی است.تمدنی که ما قبولش کرده ایم و برای گسترشش هم هزینه می کنیم. تمدنی که آن را غایت الغایات سعادت خود و بشر پنداشته ایم و برای رسیدن به آن کورس گذاشته ایم.بی حجابی و بی حیایی روز افزون ما نسبت مستقیم دارد با معماری ما، با صنعت ما، با بروکراسی ما، با ارتباطات جمعی ما،با حمل و نقل عمومی ما و... همه ی اینها به نوعی ما را به سمت عریانی سوق می دهند و جمهوری اسلامی همم برای گسترش و اداره و مدیریت اینها و در نتیجه عریان تر شدن و بی حیایی ما سالانه میلیاردها دلار هزینه می کند.

2- برای روشن تر شدن بحث چند مثال را مطرح می کنم:
مثال اول از معماری و شهر سازی ماست. در واقع دو گونه معماري وجود دارد: معماري برون گرا و معماري درون گرا. در شهرسازي هم دو نگرش مطرح شده است: يکی، شهرسازي برون گرا و ديگری، شهرسازي درون گرا. هر نوع معماری سبک خاصی از رفتارها و تعاملات اجتماعی و سبک زندگی را اقتضا می کند. معماری درون گرا را با معماری سنتی می شناسیم و معماری برون گرا را با معماری مدرن یا لیبرال.

مثلاً در خانه هاي قديمي دو كوبه درب وجود دارد: كوبه زير و كوبه بم؛ يكي برای مردها و ديگری برای زن ها، تا اهل خانه بدانند كسي كه در مي زند مرد است يا زن! در اين معماری، مراعات روابط عفيفانه بين زن و مرد، آسان است و اگر كسي بخواهد عفيف نباشد بايد خيلي زحمت بكشد و ريسك كند و آبروي خود را به خطر بيندازد!

در معماری درونگرا،مدخل خانه با یک راهرو و یک پیچ نود درجه از صحن اصلی خانه جدا شده است. به همین علت از درب خانه ،صحن و اندرونی دیده نمی شوند.میهمان حتی اگر سرزده وارد خانه شود تا به صحن اصلی برسد باید مسافتی را طی کند و در این مدت اهل خانه می توانند خود را به حجاب بیارایند. در این خانه پذیرایی از مطبخ و اندرونی جداست و بانوی خانه بدون دغدغه می تواند به امورات جاری خود مشغول شود.در معماری درونگرا خانه محل امن و آرامش و آسایش است.هیچ خانه ای بر داخل خانه دیگر مشرف نیست.

اما در معماري برون گرا ساختمان را باز (Open) می سازند و حیاط خانه از بیرون پیداست. پنجره ها به گونه اي است كه از بيرون، می توان به آن، اشراف داشت و در درون هم، آشپزخانه، باز (Open) است و در سالن پذيرايي خانه، محرم و نامحرم رفت و آمد مي كنند. در اين حال، زن خانه که مي خواهد عفت خود را حفظ كند تحت فشار قرار دارد؛ لذا مدتي چادر سر مي كند اما به تدريج برای او عادي مي شود كه برادرِ شوهر، نامحرم نيست! دوستِ شوهر هم نامحرم نيست! و مهم نيست كه آستين و يقه او را هم ببينند! خلاصه اين که كم كم اين گونه روابط، آسان مي شود و فرهنگ خانوادگی به سمت بی حجابی و بی حیایی تغيير می کند. معمارى، ظرف زندگى ماست. پس اگر ظرف و مظروف باهم متحد هستند انسان و خانه اش نيز باهم متحد مي شوند. زيستن در خانه اى كه همه چيزش بر صراط مدرن بنا شده، انسانى را در خود مى پروراند كه واجد سبك زندگى مدرن مى شود، چه بخواهد چه نخواهد.

پنجره هاي مدرن(آنگونه كه لوكوربوزيه در مانيفست معماري مدرن مطرح كرد و در ويلا ساواي خود طراحي و اجرا نمود) پنجره هاي عريض و كشيده اي است كه شايد بيرون را بتوان بهتر ديد، اما درون خانه را هم راحت تر از قبل مي شود تماشا كرد، آن سان كه گويا پنجره همسايه پرده سينماست؛ غافل از آنكه پنجره خانه براي ديدن بيرون است نه تماشاي درون.

در معماري برون گرای فوق مدرن که البته هنوز پایش به کشور ما کمتر باز شده است ،خانه ها براي اهل خانه حريمي ايجاد نمي كنند و ديگر خانه ها به آن مشرف هستند و همه چيز عريان است. توالت ها به گونه اي طراحي شده كه گاهي جداره اي وجود ندارد و گاهي جداره ها شيشه اي اند و گاهي هم كه شرم مي كنند، شيشه ها اندكي دودي مي شود و در حين قضاي حاجت از داخل بيرون را مي بيني اما كسي تو را نمي بيند. حمام ها نيز شيشه اي اند و يا يك وان بزرگ در كنار جداره شيشه اي نما كه به همه جا مشرف است، و يا حتي جكوزي های امروزی كه درون بالكن قرار گرفته اند. حالا وقتي كه توالت و حمام اُپن باشد، چرا آشپزخانه اُپن نباشد. خانواده هم آنقدر پايگاه محكمي ندارد كه بخواهند اتاق خواب والدين را در حريمي بسازند كه از كنجكاوي بچه ها به دور باشد و ... .به واقع در درون خانه با سبک معماری مدرن ، اباحه گري موج می زند.

شهرسازی
در شهرسازي هم همين گونه است.تمدن جدید صنایعی ایجاد کرده که به نیروی کار زیادی نیاز دارند و شهر های جدید در کنار صنایع ایجاد می شوند. با تخریب طبیعت به انحاء مختلف شهرهای بزرگ گسترش می یابند و آپارتمانهای قوطی کبریتی سیمانی و آهنی با طبیعت خشن شان که سوهان روحند سر به فلک می کشند.مشغله و حمل و نقل و مهاجرت و ... ارتباطات انسانی حتی با اقوام درجه یک را به کمترین حد می رساند.پس با ساخت پارک باید محیط مصنوعی ای را ایجاد کنند تا عوارض روانی زندگی آپارتمانی کاهش یابد.هر گوشه ای پاركی زده می شود و محل تفريح عمومي و دسته-جمعي خانواده ها و غیر خانواده هایی می شود که محرم و نامحرم ساعاتی را در کنار یکدیگر به استراحت و گردش و ورزش و... می پردازند. طبيعي است كه در اين شهرها، فرهنگ عفاف دستخوش تغيير مي شود.

حمل و نقل و ارتباطات
همین را می شود در بحث حمل و نقل عمومی نیز مشاهده کرد. وقتی جوان امروزی در هجوم درون و بیرون مترو روزانه با صدها نامحرم چشم در چشم یا تنه به تنه می شود؛ وقتی در اتوبوسهای شهری مسافران حوصله سر رفته، وقت خود را با دید زدن محرمان و نامحرمان پر می کنند؛ وقتی در شبکه های اجتماعی مجازی دختران و پسران به راحتی با هم همکلام می شوند و شوخی های آنچنانی و این چنانی می کنند، اولین اتفاقی که در زندگی مردمان می افتد حیازدایی است و از این دست مثالها در زندگی روزمره مان می توانیم به کرات ببینیم.

عریانی میوه تمدن جدید
3- بی حجابی میوه غیر مستقیم تمدن جدید غرب است. ما نمی توانیم بروکراسی،پلیس ، تکنولوژی ،شهرسازی ،معماری و ... غرب مدرن را بپذیریم ولی اقتضائات آن را نپذیریم.ساختارهای اقتصادی، سیاسی،تکنولوژیکی و... تمدن جدید ، فرهنگ خاص خود را طلب می کند.

عریانی میوه تمدن جدید است.تمدنی که از رنسانس در قرون 14و 15 میلادی سر برداشت. تمدنی که در آن بشر دیگر نمی خواست خلیفه خدا و زیر سایه او باشد.تمدنی که در آن بشر با «کشتن خدا» می خواست منقطع از آسمان، خود سعادتش را رقم بزند.تمدن غرب ، جلوه یک زندگی است که در آن دیگر معنویت و قدس اصالت ندارد و انسان موجودی نیست که حامل «روح الهی » باشد و بتواند خلیفه خدا در زمین شود .

در چنین فرهنگی که هیچ فردایی پس از مرگی در انتظار انسان نیست و هیچ بهشتی او را به خود دعوت نمی کند ، انسان چه می تواند کرد ؟ همه فرصتی که او برای بودن دارد همین فاصله کوتاه تولدتامرگ است و او که جز در این فرصت مجال دیگری برای بودن ندارد، ناچار است تا می تواند از هر آنچه در این طیبعت لذت بخش و لذت آور است ، بهره گیری نماید. و یکی از چیزهایی که می تواندبه او لذت ببخشد «تن انسان » است .

از همین روست که ناگهان از زیرتیشه سنگتراشان هنرمند رنسانس ، مجسمه هایی برهنه بیرون می آید که بیش از هرچیز می خواهد این احساس را به بیننده القا کند که انسان همه تن است وهنرمند باید به تن او توجه داشته باشد.
در نقاشی نیز تفاوت آشکاری میان آثار این دوره و آثار قبل ازآن مشهود است بهترین راه برای درک تفاوت دوبینش جدید و قدیم مقایسه صورت هایی است که نقاشان به تخیل خود از مریم مقدس کشیده اند . اکنون در صورت این مریم دنیوی شده آن شرم مقدس گذشته دیده نمی شود . حتی ارزش مریم نیز در این دوران به زیبایی ظاهری اوبستگی دارد.

در اینجا دیگر انسان و مخصوصا زن، «فقط تن» است و ارزش او به اندازه ارزش تن اوست . در چنین فرهنگی لباس وسیله ای برای پوشش تن نیست بلکه برای آرایش آن است و در چنین حال و هوایی که شخصیت زن به نمایش جسم اوست ، لباس اوباید تنگ باشد تا لباس نه خانه ی تن که «پوست دوم » او باشد و لباس به تن می کند تا با کمک آن بعضی ازاندام خود را در «قالب » و بعضی دیگر را در «قاب » بگیرد. آنچه مدل لباس، معماری و... را تعیین می کند روانشناسی جنسی است و در حقیقت مبتکران مدهای تازه همواره در کار تنظیم نسبت میان برهنگی وپوشیدگی هستند تا بتوانند حداکثر جلوه و جاذبه را در این جنس وحد اکثر اشتیاق را در آن جنس دیگر ایجاد نمایند .البته این تنها لباس زن نیست که تابع رابطه «چشم و جسم » است که لباس مردان نیزهست .

4- تفکر، فرهنگ و تکنولوژی رابطه وثیقی با یکدیگر دارند. هر تفکری فرهنگ و تکنولوژی خاص خود را طلب می کند و هر تکنولوژی ای نیز فرهنگ و تفکر خاصی را گسترش می دهد. طرح هایی چون گشت ارشاد نشان داده است که ما در این نسبت ها تفکر نکرده ایم و به جای پرداختن به ریشه ها دلخوش به سمپاشی میوه ها هستیم.

راه سوم
در مصاف با صنعت و تکنولوژی جدید سه راه پیش روی داریم.اولین راه حل که به نوعی پاک کردن صورت مساله هست به بازگشت به گذشته(قبل از مواجهه ما با تجدد و دستاوردهای تکنولوژیکش) تجویز می کند. اما نگارنده خود نیک می داند که ما حتی اگر همگی هم اراده کنیم امکان این را نداریم که صورت مساله را پاک کنیم و حتی به 10 سال پیش بازگردیم.پس دو راه بیشتر پیش رو نداریم. یا تمدن جدید را با همه اقتضائاتش بپذیریم و یا در فکر ایجاد تمدنی دیگر با محصولات و دستاوردهای خاص مورد نظر باشیم.اگر قرار بود بپذیریم از چه رو انقلاب کردیم؟پهلوی اول و دوم که بهتر از جمهوری اسلامی می توانستند ما را مدرن کنند و حمایت همه جانبه آمریکا و اروپا را هم دنبال خود داشتند.آیا خود را با همه دنیا در انداخته ایم که اقتضائات زندگی مدرن (که از بی حیایی آغاز و به نیهیلیسم ختم می شود) را بپذیریم؟

با پیروزی انقلاب اسلامی و تاسیس جمهوری اسلامی تنها ساختار سیاسی تغییر کرد اما جمهوری اسلامی برای ماندن، راهی جزتاسیس ساختارهای اجتماعی،اقتصادی،فرهنگی متناسب با این ساختار سیاسی که سبک زندگی مومنانه را اقتضا کند ندارد.یکی از ویژگی های تمدن اسلامی در قرون 4و5و6 که از شرق تا غرب عالم را فرا گرفته بود ایجاد تکنولوژی هایی بود که ابتدا نسبت آنها با طبیعت،اخلاق و سعادت بشری مشخص شده بود.البته نگارنده تمدن سازی را یک پروژه ده ساله و یا احیانا چند ده ساله نمی داند،همچنانکه فاصله رنسانس تا انقلاب صنعتی بیش از سه سده طول کشید. اما عمومی شدن همین تامل در نسبت میان تفکر، فرهنگ و تکنولوژی می تواند قدم اول باشد و این فاصله را کوتاه تر کند.
در آخر نگارنده باز هم تاکید می کند که قصد این یادداشت تنها دعوت به تامل در نسبت میان تفکر،فرهنگ و تکنولوژی است نه بازگشت به گذشته!

گلشيفته‌فراهاني روي جلد نشريه‌ فرانسوي/ عکس

هرچند بهزاد فراهانی پدر گلشیفته فراهانی پس از انتشار تصاویر قبلی دخترش، صحت آنها را زیر سوال برده بود اما باید منتظر ماند و دید، موضع گیری خانواده فراهانی در قبال انتشار تازه ترین عکس دخترشان چگونه است.
فرهنگ نیوز: پس از آنکه مدتی پیش گل شیفته فراهانی بازیگر فراری ایران عکسی برهنه از خود را در رسانه های آمریکایی منتشر کرده بود، بار دیگر تصویر نیمه برهنه خود را برروی جلد یکی از مجلات کشور فرانسه انتشار داده است. این بازیگر خارج نشین که پس از خروج از ایران اقدام به بازی در فیلم های هالیوودی و انتشار تصاویر برهنه خود در رسانه های غربی کرده است، در تازه ترین اقدام خود عکسی را بر روی جلد یکی از مجلات فرانسه منتشر کرده که در آن لباسی به تن دارد که در دهه 90 یکی از خوانندگان فراماسونری و آمریکایی با آن لباس شهرت داشته است.



هرچند بهزاد فراهانی پدر گلشیفته فراهانی پس از انتشار تصاویر قبلی دخترش، صحت آنها را زیر سوال برده بود اما باید منتظر ماند و دید، موضع گیری خانواده فراهانی در قبال انتشار تازه ترین عکس دخترشان چگونه است.

پیام کشف 4.5 میلیون فیلم مستهجن

کد خبر: ۱۱۸۹۸۷
تاریخ انتشار: ۲۶ خرداد ۱۳۹۱ - ۱۹:۳۵
در گذشته افرادی که به دنبال تماشای فیلم‌های پورنو بودند مجبور بودند از افرادی که به صورت غیرقانونی فیلم کرایه می‌دادند آن را تهیه و در فرصتی مناسب به تماشای آن بپردازند اما امروز با توجه به پیشرفت تکنولوژی و فراگیر شدن اینترنت و گوشی همراه در جامعه، افراد دیگر با چنین مشکلاتی مواجه نیستند و به راحتی می‌توانند نسخه‌ای از آن را تهیه و به تماشای آن بپردازند.
رییس پلیس پایتخت در حاشیه مراسم امحاء فیلم‌ها و بازی‌های مستهجن،‌ از کشف و ضبط بیش از 4.5 میلیون فیلم غیرمجاز و بازی‌های رایانه‌ای مستهجن با اجرای طرح امنیت اخلاقی خبر داده است.

به گزارش خبرنگار قانون،‌ در همین ارتباط چند روز پیش روزنامه جمهوری اسلامی طی گزارشی کوتاه از ارزان شدن فیلم‌های مستهجن در سطح شهر و دسترسی آسان نوجوانان و جوانان به فیلم‌های مستهجن و مبتذل در پیاده‌روها و میادین اصلی پایتخت و به قیمت ۱۵۰۰ تا ۲۵۰۰ تومان ارائه کرده بود.

در گذشته افرادی که به دنبال تماشای فیلم‌های پورنو بودند مجبور بودند از افرادی که به صورت غیرقانونی فیلم کرایه می‌دادند آن را تهیه و در فرصتی مناسب به تماشای آن بپردازند اما امروز با توجه به پیشرفت تکنولوژی و فراگیر شدن اینترنت و گوشی همراه در جامعه، افراد دیگر با چنین مشکلاتی مواجه نیستند و به راحتی می‌توانند نسخه‌ای از آن را تهیه و به تماشای آن بپردازند.

در فضای مجازی افراد با یک جست‌وجو ساده و داشتن فیلتر شکن با دنیای وسیعی از تصاویر و فیلم‌های مستهجن مواجه هستند و کسانی هم که به هر دلیلی از اینترنت برای این کار استفاده نمی‌کنند کافی است پا به ایستگاه‌های مترو گذاشته و بلوتوث خود را روشن کنند و یا حتی با مراجعه به فروشگاه‌های خدمات کامپیوتری محل سکونت خود با قیمتی نهایت 3هزار تومان رم یک گیگ گوشی خود را از این تصاویر و فیلم‌ها پرکنند.

در سطح شهر و میادین اصلی هم که قدم بزنید،‌ افرادی به آرامی و در حال گذر به شما نزدیک شده و دم گوشتان می‌گویند« سی‌دی ... ایرانی و خارجی.»

نکته مهم و البته نگران کننده،‌ کاهش رده سنی استفاده کننده از این اقلام است که به مدارس راهنمایی و دبیرستان‌ها کشیده شده است. دانش‌آموزان این رده سنی که در سن بلوغ قرار دارند برای آشنایی بیشتر با مسائل جنسی و به خاطر شرم و حیایی که برای گرفتن این اطلاعات از والدین خود دارند، به سمت جمع‌های دوستانه و همسالان خود رفته و اطلاعات ناقصی از آن دریافت می‌کنند و بعضا رو به مشاهده فیلم‌های مستهجن می‌آورند که به گفته روانشناسان می‌تواند عامل پرخاشگری نوجوانان باشد. از سوی دیگر تماشای این تصاویر و فیلم‌ها در بلوغ زودرس موثر است و نوجوان که از نظر عقلی آماده پذیرش این شرایط نیست،‌ ممکن است دست به رفتار‌های پرخطر جنسی بزند.

از سوی دیگر استفاده از این اقلام ضد فرهنگی تنها به افراد مجرد و جوان محدود نمی‌شود. در یکی دو سال اخیر که با افزایش طلاق در جامعه مواجه هستیم که به گفته کارشناسان،‌ مسائل جنسی از عوامل اصلی این پدیده محسوب می‌شود. برخی از زوج‌های متاهل که به تماشای فیلم‌های پورنو می‌پردازند، به مرور در روابط زناشویی دچار مشکل شده و در نهایت تصمیم به طلاق می‌گیرند.

به گفته رضوان تدین کارشناس آسیب‌های اجتماعی، تماشای فیلم‌های جنسی با توجه به رفتارهای اغراق آمیز بازیگران کم کم باعث می‌شود زوجین درباره طبیعی بودن عملکرد جنسی خود دچارتردید شوند و خود را بسیار ضعیف‌تر از آنچه هستند، بپندارند و از روابط زناشویی بیش از گذشته فاصله بگیرند. از سوی دیگر جذابیت‌های اغراق‌آمیز و تصنعی چنین فیلم‌هایی گاهی باعث می‌شود جذابیت‌های همسر، کمرنگ شده و با تشدید بی‌میلی جنسی همسر، میزان فعالیت جنسی زوجین از مقدار فعلی نیز کمتر شود.

به نظر می‌رسد می‌توان با آموزش جنسی در مدارس و فرهنگ‌سازی در جامعه،‌ آسیب‌های این مقولات ضد فرهنگی در جامعه را کاهش و به نوعی از بسیاری از آسیب‌های اجتماعی که دانش‌آموزان و جوانان ایرانی را تهدید می‌کند،‌پیشگیری به عمل آورد.

از تولد تا 18 سالگی دانمارکی ها چگونه می گذرد؟

روش های تربیتی در اسکاندیناوی در گفتگو با نادر رستمی
عصر ایران - نادر رستمی مسن یکی از ایرانیان مهاجری است که بیش از 30 سال است تجربه کار با نوجوانان و جوانان را در دانمارک دارد . وی تجربیات خوبی از کشورهای اسکاندیناوی و نظام آموزشی و تربیتی موجود در این کشورها و به ویژه دانمارک اندوخته است . او 18 سال سابقه حضور در باشگاه های اوقات فراغت نوجوانان و جوانان را در دانمارک دارد و 8 سال است که مدیریت این باشگاه ها را عهده دار است.نادر رستمی مسن
دغدغه انتقال تجربیات به ایران نادر رستمی را در سال های گذشته بارها به سفر به ایران واداشته است . وی می گوید در تلاش است تا سیستم باشگاه های اوقات فراغت برای نوجوانان وجوانان را به ایران منتقل کند و برای این کار با مسئولان مربوطه در کشورمان جلساتی را برگزار کرده است.
با او درباره نظام تعلیم و تربیت در کشورهای اسکاندیناوی و تلاش های او در ایران برای انتقال این تجربیات به کشورمان به گفتگو نشستیم.

آقای رستمی! آن طور که از فعالیت های شما پیداست ، شما در زمینه آموزش و تربیت نوجوانان و جوانان کار می کنید و تجربیات زیادی از کشورهای اسکاندیناوی و به ویژه دانمارک دارید . به طور کلی آیا می توانید برای ما شرح دهید که یک نوزاد از بدو تولد در کشورهای اسکاندیناوی چه مراحل تربیتی را طی می کند و نظام تعلیم و تربیت باچه تدابیری شخصیت یک کودک را شکل می دهد؟

در کشورهای اسکاندیناوی به دلیل شاغل بودن والدین ، پس از فارغ شدن مادران ، یک مرخصی با حقوق یکساله به آنها تعلق می گیرد تا مادر بتواند یک سال را در منزل بوده ودر این یک سال اولیه زندگی نوزاد، پیش فرزند خود باشد .

بعد از آن بچه تحویل vuggestue یا degplegej ( دو نوع دولتی و خصوصی شیرخوارگاه) می شود . "ووگستو" متعلق به شهرداری ها بوده و دولتی هستند و معمولا در هر محلی یک یا چند ووگستو وجود دارد که هر کدام از آنان تا حداکثر از 60 نوزاد مراقبت می کنند،

اما "داوپلایه ها" شخصی هستند و معمولا مادرانی که در منزل تنها هستند و شاغل نمی باشند از شهرداری ها تقاضای جواز دایر کردن این گونه مراکز نگهداری نوزادان را می نمایند. پس از این مرحله شهرداری ها تقاضا را بررسی می کنند و در نخستین گام باید خانه متقاضی شرایط استاندارد فیزیکی را دارا باشد.
پس از آن مادر متقاضی را به چند دوره آموزشی می فرستند و تعالیم کودک داری را به او می آموزند . پس از طی این مراحل هیئتی از شهرداری صلاحیت نهایی مادر را تایید و جواز کسب را صادر می کند .

همزمان با صدور این جواز کسب بسیاری از اسباب بازی ها و وسایل تفریح بچه ها به انضمام وسایل بهداشتی به صورت رایگان در اختیار مادر متقاضی قرار می گیرد . شهرداری ها کنترل بیشتری بر روی داوپلایه ها دارند چرا که ووگستو ها متعلق به خودشان است ولی داوپلایه ها شخصی بوده و نیاز به نظارت بیشتری دارند.

در دانمارک پس از فارغ شدن مادر ، شهرداری دکتر اطفال پیش او می فرستد تا در گام نخست طفل معاینه و برای او پرونده سلامت تشکیل شود. در همین زمان پزشکان به مادران اطلاعات جامعی درباره نحوه پرستاری از اطفال را می دهند.

پس از طی تقریبا دو سال از تولد نوزاد ، کودکان به مهد کودک های محلی منتقل می شوند و شهرداری ها موظفند تا برای یکایک اطفال در محل شان در مهد کودک ها جا رزرو کنند و دلیل این مساله در این است که والدین شاغل بوده و فرصت حمل و نقل کودکان خود را تا مهدکودک های دوردست ندارند.

وقتی اطفال وارد مهد کودک می شوند مربیان شروع به بررسی شاخص های سلامت و رشد کودکان می کنند و نهایت تلاش را می کنند تا کودکان همپای یکدیگر رشد کنند.
یکی از اهداف و اصول تربیتی و آموزشی مهدکودک ها و مراکز آموزشی کودکان و نوجوانان در دانمارک ایجاد فضای مناسب برای تمرینات بدنی و فیزیکی به منظور خسته کردن مثبت کودکان و نوجوانان و گرفتن انرژی آنهاست و فلسفه آن این است که هم کودکان در فرایند یادگیری قرار بگیرند و هم اینکه پس از بازگشت به خانه به آرامی استراحت کنند. این مساله در خیلی از موارد مایه راحتی خیال والدین نیز است چرا که می دانند کودکانشان در محیطی مناسب و زیر نظر افراد متخصص انرژی خود را تخلیه کرده اند.



به طور کلی شهرداری ها مسئول تعلیم و تربیت کودکان ، نوجوانان و جوانان می باشند . از این رو شهرداری ها اهمیت خاصی به استفاده از افراد تحصیلکرده می دهند وبا توجه به نیاز متفاوت کودکان در سنین مختلف برنامه های آموزشی خاصی برای آنها ترتیب می دهند.

در هر سه مرکز نگهداری کودکان جشن هایی برگزار می شود ، با این هدف که همکاری پدر و مادران با مرکز آموزشی بیشتر شده و آنان با شناخت والدین دیگر کودکان ،محل را برای خود امن تر حس کنند.
معمولا در این جشن ها انتخابات هیئت امنا نیز برگزار می شود و مایندگان والدین در این جشن ها انتخاب می شوند. در دانمارک مرسوم است که هر محل آموزشی منقل کباب خیلی بزرگی نیز است که در روز جشن پدر و مادرها خود غذاهایشان را می آورند و کباب کرده و به این بهانه با یکدیگر آشنا می شوند.

آیا ارایه این خدمات اجباری است؟

بله ؛ در مواردی که خانواده توان رسیدگی به کودک خود و تضمین رشد کودک را نداشته باشد اجباری می شود و شهرداری مسئول تشخیص این امر است . همچنین برای شهروندان مهاجر خارجی حضور اطفال در مهد کودک ها اجباری است و اصلی ترین دلیل آن همسان سازی فرهنگی و آشنا ساختن کودک با زبان کشور میزبان است .

شیوه کار مهد کودک ها به چه شکلی است ؟

هر مهد کودک یک رییس ، یک معاون و تعدادی مربی تحصیل کرده دارد . تعدادی هم کمک مربی تحصیل نکرده در این مراکز مشغول به کار هستند . هر کسی که در مهد کودک کار می کند باید نامه تایید عدم سوء سابقه در مورد کودک آزاری داشته باشد که از سوی پلیس صادر می شود.
هر مهد کودک یک اساسنامه دارد که در هیئت امنا بررسی و تایید شده و به مهر و امضای رییس رسیده است . این اساسنامه ها که اهداف مهد کودک را مشخص می کنند همه ساله در شهرداری های مختلف بررسی و با تایید آن قابل اجرا می شوند.

مهد کودک ها با والدین ، پزشکان و دندانپزشک اطفال ، کلیسای محل ، کانون سالخوردگان و نیز مدارس محل همکاری تعامل گونه ای دارند و ماهیانه جلسه ای با هیئت امنای مهد کودک تشکیل می دهند.
اعضای هیئت امنا را رییس ، معاون ، یک مربی ارشد ، یک مشاور از شهرداری ، در برخی جاها یک نماینده از کلیسا ( کلیسا ها معمولا وظیفه آموزش سرودهای مذهبی در مهد کودک ها را بر عهده دارند که در دراز مدت هم تلاش دارند کودکان را با داستان های مذهبی آشنا کنند) دو نماینده از والدین ، یک نماینده ناظر بهداشت از شهرداری تشکیل می دهد.

نحوه کار روزانه مهد کودک ها بدین شکل است که تماس دایم و نزدیک با کودکان داشته باشند و با تماس نزدیک شاهد رشد روزانه کودک باشند.
در این رابطه مربیان از همان بدو کار تلاش دارند تا به کودکان کارهای گروهی و احترام به یکدیگر را بیاموزند . مربیان به کودکان می آموزند که خشونت هیچ جایی در مهد کودک ندارد . این همان آموزه ای است که مربیان در مواردی حتی به والدین نیز گوشزد می کنند چرا که به جرات می توان گفت و به تجربه ثابت شده است اطفالی دست به خشونت در مهد کودک ها می زنند که این مساله را در خانواده خود تجربه کرده باشند.



در مهد کودک ها از همان ابتدا تلاش می شود تا به کودکان وظایفی متناسب با سن و سالشان سپرده شود تا حس مسئولیت پذیری در آنها رشد کند که این خود در دراز مدت سبب اعتماد به نفس کودکان می شود.
همچنین در مهد کودک ها احترام به حیوانات و عدم حیوان آزاری و مسایلی از این دست نیز آموزش داده می شود.

آیا والدین نیز درباره مسایل تربیتی فرزندان شان آموزش های خاصی می بینند؟

مسئول رشد هر کودکی پدر و مادر او هستند و تحت هیچ عنوانی نمی توانند از زیر این مهم شانه خالی کنند. در واقع "ووگستو "، "داوپله" و "مهدکودک" ها ابزارهایی در اختیار والدین قرار می دهند تا بر این مهم نایل آیند . علاوه بر این در کشوری چون دانمارک همه کتابخانه ها مجانی بوده و خانواده ها می توانند با گرفتن کمک از مشاوران کتابخانه کتاب های مخصوص تربیتی را دریافت کرده و مطالعه کنند و سطح دانش خود را ارتقا دهند. در کتابخانه ها همچنین هر از چندی برنامه پخش فیلم های آموزشی و سخنرانی هایی درباره تعلیم و تربیت کودکان ترتیب داده می شود.

با این حال وقتی هم مشاهده شود که والدینی فاقد اطلاعات کافی در این زمینه هستند مطلب بلافاصله با شهرداری محل و مشاورین والدین در میان گذاشته می شود و امکانات یادگیری در اختیار والدین قرار داده می شود. این مساله بدان قدر اهمیت دارد که اگر والدین نتوانند از عهده این کار برآیند در آخر کودکان شان را از آنان می گیرند و در محل های دیگری نگهداری می کنند.

البته هیچ شهرداری دوست ندارد هیچ کودکی را از پدر و مادرش جدا کند چون به یقین حاصل شده است که بهترین محل و محیط برای زندگی کودک دقیقا خانواده آن کودک است ولی در مواردی متاسفانه راه دیگری باقی نمی ماند.

دور کردن اطفال از والدین معمولا در دوره های دو ساله صورت می گیرد که در این دو سال والدین دوره های مخصوصی می بینند تا آمادگی لازم را برای نگهداری کودکانشان ببینند و البته طی همین مدت والدین می توانند ماهی یک یا دو بار فرزند خود را ملاقات کنند ، زمان این مساله را مشاوران مشخص می کنند و این به این خاطر است که حقی از بچه ها ضایع نشود.

اما اگر مساله کودک آزاری حاد باشد گاه ممکن است دوران دور کردن فرزندان از والدین تا به سن بلوغ رسیدن فرزندان طول بکشد و طول این محکومیت را دادگاه و هیئتی از انجمن شهر تعیین می کنند.همچنین مواردی از کودک آزاری می تواند مجازات های سنگینی مثل زندان را نیز در پی داشته باشد.

با گذر از مراحل اولیه رشد ، وقتی کودکی به سن 10 سالگی رسید، نظام آموزشی چه برنامه هایی دارد؟

در کشورهای اسکاندیناوی مخصوصا دانمارک همه روزه پس از بسته شدن مدارس، مکان های دیگری باز می شوند به نام " باشگاه های اوقات فراغت نوجوانان و جوانان " .



این باشگاه ها وظیفه دارند نوجوانان و جوانان را از 10 تا 18 سالگی تحت پوشش خود گرفته و اوقات فراغت شان را پر کنند . در این باشگاه ها افراد تحصیل کرده که در رشته " paedagog" (پدگو) درس خوانده اند (این رشته تلفیقی از روان شناسی ، جامعه شناسی ، مردم شناسی ، آداب و رسوم شناسی ، نوجوان و جوان شناسی می باشد) با شناخت کامل به نیازهای روزمره جوانان در کنار آنان بوده و سعی می کنند تا نوجوان و جوان با اعتماد به نفس بیشتری به زندگی خود ادامه داده و راحت تر بر مشکلات روزمره فائق آیند .

این باشگاه ها هر کدام ساختمانی نسبتاً بزرگ دارند که در آن انواع و اقسام فعالیت ها از جمله فوتبال دستی ، پینگ کنگ ، فوتبال گل کوچک ، زمین بسکتبال ، اتاق موزیک ، اتاق کامپیوتر ، کارگاهی برای تعمیرات مختلف برای جوانان و به همراه و کمک خود جوانان ، پرده بزرگ سینما ، سالن بزرگ جلسات ،آشپزخانه بزرگ برای غذا پختن به همراه جوانان و اتاق کمک درسی نوجوانان و جوانان وجود دارد .

هر باشگاهی امکان استفاده از اتوبوس را نیز دارد . ( معمولا هر سه یا چهار باشگاه یک اتوبوس می خرند و به طور مشترک از آن استفاده می کنند.) همچنین این باشگاه ها همکاری خیلی نزدیکی نیز با باشگاه های ورزشی هر محل دارند چون یکی از اهداف هر باشگاه اوقات فراغت ، این است که اعضای نوجوان و جوان آن عضو فعالی از باشگاه ورزشی محل خود نیز باشند.

باشگاه ها همه ساله یک سری از متخصصان و مشاوران حرفه ای را دعوت می کنند تا به سوالات نوجوانان و جوانان در موارد مختلف پاسخ دهند . جوانان باید عضو باشگاه باشند و در همان محل زندگی کنند یا در مدرسه محل تحصیل کنند.
حق عضویت برای کودکان 10 تا 14 ساله ماهیانه 115 کرون (حدود 40 هزار تومان) است و برای جوانان 14 تا 18 سال 20 کرون (حدود 7 هزار تومان) ؛ دلیل این مساله این است که باشگاه های جوانان از ساعت 18 تا 22 باز هستند و برای شهرداری بسیار مهم است که با تخفیف های زیاد جوانان را جذب این مراکز کند.
در مواردی هم که جوان یا خانواده اش فاقد قدرت مالی باشند حق عضویت آن از بودجه شهرداری پرداخت می شود.

باشگاه های اوقات فراغت در تمامی ایام سال ( 365 روز) فعال بوده و تعطیلی ندارند چرا که این باشگاه ها در واقع برای پر کردن اوقات فراغت جوانان و نوجوانان هستند .در باشگاه ها آوردن انواع و اقسام سلاح های سرد و گرم ممنوع است ، مواد مخدر و الکل نیز ممنوع بوده و درگیری و کتک کاری مطلقا ممنوع می باشد . در مواردی که نوجوان یا جوانی از این قوانین تخطی کند بلافاصله با والدین تماس گرفته می شود و ماجرا به اطلاع والدین می رسد.

در این باشگاه ها جوانان و نوجوانان به مسافرت ها و گردش های مختلف برده می شوند و حتی جوانان و نوجوانان به باشگاه های مشابه در کشورهای همسایه نیز برده می شوند تا آنجا را هم ببینند و با نحوه کار و زندگی جوانان در آن کشورها نیز آشنا شوند و تبادل فرهنگی شکل بگیرد.

در صورت بروز جرمی از سوی یک نوجوان یا جوان نحوه رسیدگی به آن چگونه است ؟

اگر جوان زیر 15 سال باشد پلیس اجازه بازجویی از جوان را بدون بودن حضور ناظری از شهرداری ندارد . به طور کلی در چنین مواردی پلیس مسئولیت اصلی را بر عهده دارد . اگر در بازجویی ها جرم نوجوان یا جوان ثابت شد، اگر زیر 15 سال بود نه در زندان بلکه در مکان های مخصوصی مختص جوانان بزهکار زیر 15 سال نگهداری می شود که شدیدا تحت نظارت ناظرانی از باشگاه های اوقات فراغت قرار دارند.

اما اگر سن نوجوان بالای 15 سال باشد پلیس مستقیما اقدام می کند اما باز هم وی را به زندان بزرگ سالان منتقل نمی کنند بلکه در مکان های مخصوص مختص جوانان 15 تا 18 ساله نگهداری می شوند. در این مکان ها نیز ناظرانی از باشگاه های اوقات فراغت حضور دارند. معمولا این ناظران به استخدام این " کانون های اصلاح و تربیت " در می آیند .

برای پیشگیری از بزهکاری جوانان چه اقداماتی صورت می گیرد؟

تمامی باشگاه های اوقات فراغت نوجوانان و جوانان در دانمارک عضو " sspudvalgt" ( گروه کاری متشکل از نمایندگان مشاورهای شهرداری ، مدرسه محل ، پدگو و پلیس محل) هستند . این گروه هر ماه یک جلسه دارد که جلسات آن در محل باشگاه تشکیل می شود و در آن جلسه در مورد شرایط اجتماعی ، خانوادگی ، فیزیکی و روحی هر جوان صحبت می شود . در واقع همه جوان ها در این جلسات بررسی نمی شوند بلکه جوانان و نوجوانانی بررسی می شوند که در لیست " گروه ریسک " قرار دارند و این گروه به جوانان و نوجوانانی گفته می شود که در خطر لغزش و ناهنجاری های اجتماعی قرار داشته و معمولا به قوانین احترام لازم را نمی گذارند و یا به مربیان بی احترامی می کنند .

نگاه نوجوانان و جوانان قرار گرفته در این گروه (ک به طور میانگین 30 درصد نوجوانان و جوانان را شامل می شود) به جوانان خلافکارشناخته شده به عنوان یک الگو معطوف است . لازم به ذکر است که در کشوری چون دانمارک 2 درصد از جوانان در لیست گروه جوانان خلافکار قرار دارند که البته بسیاری از آنان در اثر همکاری ارگان های مسئول بار دیگر به دامان جامعه و زندگی عادی باز می گردند .

یکی از هدف های اصلی باشگاه های اوقات فراغت در واقع سوق دادن نوجوانان و جوانان در گروه ریسک به سمت 68 درصد بدون مشکل است و سعی می شود دیوار حائلی بین گروه 2 درصد با گروه 30 درصد به وجود آید .

معمولا وقتی جوانی مرتکب خلافی می شود در موارد اولیه و در دفعات اول پلیس به دادن یک اخطار شفاهی کفایت می کند اما در جلسات ssp (گروه کاری) جوان شناسایی شده و گروه کاری دست به کار می شود .

اخطار شفاهی پلیس به جوان به این معنا نیست که پلیس با خانواده جوان تماس نخواهد گرفت بلکه به این معنا است که در سابقه جوان قید نخواهد شد. اما قبل از تماس پلیس با جوان پس از آنکه مساله در ssp مطرح شد ، یکسری از همکاران که در قسمتی به نام milioafsnit ( قسمت محیط یا محله که وابسته به شهر داری است ) کار می کنند ، دو نفر از همکاران را به درب منزل جوان می فرستند و این دو بدون قرار قبلی و بدون اینکه وارد منزل شوند ، پدر و مادران را در جریان اولین بزهکاری فرزندشان قرار می دهند. در اکثر موارد والدین شوکه می شوند و عکس العمل های خیلی پرخاشگرایانه از خود نشان می دهند به همین دلیل هم همیشه دو نفر به درب منازل می روند و معمولا یک زن و یک مرد این ماموریت را عهده دار می شوند.

پس از اطلاع به خانواده جوان ، باشگاه اوقات فراغت محل ، جوان خاطی را به یک جلسه دعوت می کند و این مساله را که باشگاه نیز در جریان عمل خلاف جوان قرار دارد به اطلاع وی می رسانند. به جوان گفته می شود :‌" شما در چاله افتاده اید و جزء گروه ریسک شده اید. به خاطر همین و برای کمک به شما ، شما را تحت کنترل بیشتری قرار خواهیم داد ".

مرحله سوم و آخر این است که پلیس به اتفاق مشاور، جوان را به همراه والدینش به یک جلسه دعوت می کنند که در آنجا به صراحت گفته می شود این مورد را جزو سوابق او ذکر نمی کنند اما باید جوان خاطی مراعات کند تا دیگر مرتکب خلافی نشود.

حتی در مواردی پلیس یک سلول خالی از یک زندان را به جوان و والدینش نشان می دهد که تمام این اقدامات باعث می شود بیش از 85 درصد از جوانان خلاف دوم را انجام ندهند.
البته در مواردی مثل قتل یا جرایم سنگین پلیس از همان اول ، خلاف را در سابقه جوان خاطی قید می کند.

باشگاه های اوقات فراغت برای نظارت بر جوانان در بیرون از باشگاه چه برنامه هایی دارند و چگونه عمل می کنند؟

این باشگاه ها همیشه همکارانی دارند که برای کار در بیرون از باشگاه دوره های تخصصی را دیده اند . دو گروه برای کارهای بیرون از باشگاه فعالیت دارند : گروه اول به نام "کاپشن قرمز ها" که در کوچه و خیابان های محل پرسه می زنند و مواظب جوانان عضو و حتی غیر عضو باشگاه می باشند.

" کاپشن سبزها " گروه دیگری هستند که مسئول نظارت بر جشن ها و مراسم مختلفی هستند که جوانان در آن مراسم حضور دارند و کار اصلی این گروه کنترل جوانان به صورت نا محسوس و با فاصله دور است .

همچنین در هر محله و یا در چند محله به صورت مشترک خط های تلفن 24 ساعته وجود دارد که آماده پاسخگویی به سوال و کمک به جوانان می باشند .

همچنین پروژه ای وجود دارد به نام " روان کردن مسیر زندگی جوان " که طی این پروژه جوانانی که در دبیرستان های معمولی به اندازه کافی مستعد یادگیری دروس روزانه نبوده و مثلا فنی یا حرفه ای هستند ، تلاش می شود به مدارس مخصوص فنی و حرفه ای هدایت شوند که این مساله در موارد زیادی کمک می کند تا استعدادهای نهان جوان کشف شده و آینده شغلی بهتری در انتظار او باشد . برای مثال جوانانی هستند که از نظر تحصیلی ضعیف بودند اما هم اکنون رییس یک کارگاه چوب بری موفق هستند .

برای بومی کردن این تجربیات و استفاده از آن در ایران نیز برنامه ای وجود دارد و شما در این زمینه فعالیت هایی داشته اید ؟

شکی نیست که در ایران کارهای مثمر ثمر فراوانی در زمینه تربیت و آموزش نوجوانان و جوانان به انجام رسیده و می رسد ، اما یکی از تفاوت های ایران با کشوری چون دانمارک در این است که در دانمارک تنها 5 میلیون نفر زندگی می کنند در حالی که ایران بیش از 75 میلیون نفر جمعیت دارد . البته مسلم و واضح است که تجربیات و اطلاعات من از شیوه تربیت در کشورهای اسکاندیناوی باید بومی شده و سپس مورد استفاده قرار گیرد.

من در دانمارک بیش از 18 سال سابقه کار و بیش از 8 سال سابقه مدیریت باشگاه اوقات فراغت نوجوانان و جوانان با قریب به 300 عضو را داشته ام . در ایران نیز در همین راستا و با این امید که درآینده در هر محله ای و در کنار هر مسجدی زیر سایه مقامات مذهبی و مسئولان کشور امکان باز کردن چنین باشگاه هایی فراهم شود ، در جلساتی با مسئولان مرتبط کشور که از طریق سفیر محترم جمهوری اسلامی ایران در دانمارک هماهنگ شده بود ، شرکت کرده و به نتایج خیلی مثبتی نیز رسیده ایم . یکی از مواردی که روی آن کار می شود افتتاح رشته تحصیلی " پدگو " در دانشگاه های ایران است که امیدوارم در آینده نزدیک به نتیجه برسد.

من در تمامی جلساتی که شرکت داشته ام با همکاری بی شائبه هر یک از مسئولین مواجه بوده ام و باید به عرض برسانم که این پروژه ان قدر بزرگ است که می باست برای اجرایی شدن زمان کافی طی شود.

همچنین سایتی بدین منظور افتتاح کرده ام با نام " یاور جوان www.yavarjavan.com که در آن بخشی از فعالیت های خودم در این حوزه را شرح داده ام و در اختیار خوانندگان قرار می دهم .

چون من هم در ایران زندگی می کنم و هم در دانمارک و بیش از 30 سال است که در دانمارک مقیم هستم زمان هایی را که در ایران هستم با کمال میل حاضر به ارایه مشاوره به ارگان ها و نهادهای مختلف دولتی و خصوصی درباره تجربیات شخصی خود ،بدون یک ریال چشمداشت اقتصادی هستم .

در آخر به عنوان یک متخصص تربیتی چه توصیه هایی به خوانندگان ایرانی این مصاحبه دارید ؟

به خوانندگان این مصاحبه و همه هم وطنانم توصیه دارم که اجازه دهند تا کودکانشان از کودکی شان لذت ببرند و به اصطلاح کودکی کنند . کودکان را بی دلیل وارد دنیای بزرگ سالان نکنند و فراموش نکنند یک بچه زرنگ 4 ساله نمی تواند و نباید 6 ساله یا 7 ساله رفتار کند. او فقط یک بچه باهوش 4 ساله است که نیازهای فراوان یک کودک 4 ساله را دارد. از کودکان خود به اندازه سن آنها توقع داشته باشید و به کودکان خود سرکوفت نزنید که سرکوفت زدن ها حلال مشکل نیست و چه بسا در دراز مدت خود سبب ایجاد مشکلات بسیار خواهد شد .

دوری و اجتناب از تنبیه فیزیکی و روانی سر لوحه باشد ، اگر می خواهید کودکان خود را تنبیه هم بکنید آنها را یک یا دو ساعت به داخل اتاق هایشان بفرستید و اجازه ندهید از موبایل یا کامپیوتر ، اینترنت ، تلویزیون یا موزیک یا ... استفاده کنند .
اتاق فرستادن برای این است که کودکان با خود فکر کنند که چرا شما آنها را به اتاق فرستاده اید. در مقابل کودکان خود مشاجره نکنید و با کودکانتان در فعالیت های فیزیکی شان سهیم شوید و فعالیت های فیزیکی را به عنوان یک رویه ثابت در برنامه هفتگی خود با کودکانتان قرار دهید.

لطفا مزاحم نشويد!

بخشي از اين موضوع به لزوم فرهنگسازي در جامعه برمي‌گردد اما بخش ديگري از آن هم به اپراتورهاي تلفن مربوط مي‌شود كه بايد از طريق راهكارهاي پيشگيرانه از عواقب اين كار جلوگيري كنند.

از ابتداي ورود تلفن به عرصه ارتباطات، وجود مزاحمت‌هاي تلفني براي افراد يا سازمان‌ها و مراكز فوريتي و امدادرساني مشكل‌ساز بوده و اين مساله با تعطيلي مدارس در فصل تابستان به اوج خود مي‌رسد و تماس‌هاي مزاحمان تلفني با مراكز فوريت‌هاي پزشكي و امدادي تشديد مي‌شود؛ اين مزاحمت‌ها گذشته از آنكه به خستگي بي‌مورد اپراتورهاي اين مراكز و نيروهاي اعزامي آن‌ها منجر مي‌شود گاها به مرگ يا زندگي افراد مربوط مي‌شود و يك لحظه تاخير ممكن است تبعات جبران‌ناپذيري به دنبال داشته باشد.

بخشي از اين موضوع به لزوم فرهنگسازي در جامعه برمي‌گردد اما بخش ديگري از آن هم به اپراتورهاي تلفن مربوط مي‌شود كه بايد از طريق راهكارهاي پيشگيرانه از عواقب اين كار جلوگيري كنند.

به گزارش ايسنا،‌ مراكز فوريتي پزشكي و امدادي همچون 110، 125 و 115در معرض بيشترين آسيب از مزاحمت‌هاي تلفني هستند كه بعضا بدون توجه به اهميت شغل آن‌ها باز هم به اين كار اقدام مي‌كنند و غافل از اينكه هر يك از اين مراكز براي لحظه لحظه‌شان برنامه‌ريزي دارند و در صورت دير رسيدن و نبود نيرو در اين مراكز جان فردي به خطر مي‌افتد.

*49 درصد مزاحمت براي اورژانس تهران!

چندي پيش مديرروابط عمومي اورژانس پايتخت به ايسنا گفت كه بيش از 49 درصد از كل تماس‌هاي دريافتي مركز فوريت‌هاي پزشكي 115 در سال گذشته را مزاحمان تلفني به خود اختصاص داده‌اند كه ميانگين سني مزاحمان تلفني 10 تا 20 سال تخمين‌زده شده است و با تعطيلي مدارس، بيم افزايش مزاحمت‌هاي تلفني وجود دارد.

حسن عباسي با تاكيد بر اينكه روزانه به طور ميانگين 17 هزار تماس در مركز فوريت‌هاي پزشكي 115 تهران به ثبت مي‌رسداز كل تماس‌هاي دريافتي، 66/49 درصد تماس‌ها را مزاحمان تلفني تشكيل مي‌دهند.

*بيشترين مزاحمان تلفني چه كساني‌اند؟

عباسي با اشاره به اينكه 18/9 درصد از تماس‌هاي مزاحمان تلفني اورژانس تهران را مالكان شركت ايرانسل تشكيل مي‌دهند، مدعي شد كه متاسفانه شركت مخابراتي ايرانسل، هيچ كمكي مبني بر قطع يا اخطاريه به مالكان اينگونه خطوط نمي‌كند.

*تلفن‌هاي عمومي ابزار مزاحمت اورژانس تهران شدند

عباسي با بيان اينكه تلفن‌هاي عمومي نصب شده در سطح پايتخت نيز يكي ديگر از ابزارهاي افراد براي ايجاد مزاحمت براي اورژانس تهران است، گفت: تلفن‌هاي عمومي به گونه‌اي طراحي شده كه بدون پرداخت پول يا واردكردن كارت، با فشار يك دكمه به مركز فوريت‌هاي پزشكي تماس گرفت كه گاها ديده مي‌شود، مزاحمان تلفني، از تلفن‌هاي عمومي استفاده مي‌كنند.

وي بيان كرد كه ميانگين سني مزاحمان تلفني اورژانس تهران، نوجوانان 10 تا 20 سال هستند و در مواردي ديده مي‌شود كه نوجوانان با تماس با مركز 115 اعلام وضعيت اضطراري كرده، به‌گونه‌اي كه آمبولانس به محل حادثه اعزام مي شود و اما پس از رسيدن ماموران اورژانس به محل حادثه مشخص مي‌شود كه تعدادي از كودكان با تماس با 115، گزارش غلط اعلام كرده و باعث خارج شدن آمبولانس از آشيانه شده‌اند.

عباسي بيان كرد كه اوج تماس‌هاي مردم با مركز فوريت‌هاي پزشكي از ساعت 12 -14 ظهر، 19 – 17:30 و 20 تا 24 است و معمولا تعداد مزاحمان در اين ساعات زياد مي‌شود.

*افزايش مزاحمان تلفني با تعطيلي مدارس

مديرروابط عمومي اورژانس تهران با بيان اينكه با تعطيل‌شدن مدارس بيم افزايش مزاحمان تلفني نيز وجود دارد، گفت: بيشتر مزاحمين مركز اورژانس تهران را نوجوانان تشكيل مي‌دهند كه پس از خروج از مدرسه و براي تفريح، اقدام به ايجاد مزاحمت براي اورژانس مي‌كنند كه اميد است مسوولان آموزش و پرورش چاره‌اي براي اين مشكل بينديشند.

*برخورد شركت مخابرات با مزاحمان هدفمند اورژانس

مدير روابط عمومي اورژانس با بيان اينكه اورژانس تهران از مزاحمان شكايت خواهد كرد گفت: با هماهنگي‌ شركت مخابرات، همراه اول، مزاحماني را كه به صورت هدفمند براي اين مركز ايجاد مزاحمت مي‌كنند، برخورد مي‌كند.

*98 درصد از تماس‌هاي تلفني با 125 مزاحمان‌اند

رييس مركز فرماندهي 125 با اشاره به تماس روزانه پنج هزار نفر با اين مركز گفت: ميانگين سني مزاحمان تلفني سازمان آتش‌نشاني را نوجوانان و جوانان تشكيل مي‌دهند كه با تعطيلي مدارس در تابستان مزاحمت‌هاي تلفني افزايش مي‌يابد و اين در حالي است كه در ميان اين پنج‌هزار تماس تنها دو درصد از تماس‌ها عملياتي مي‌شود و 98 درصد از تماس‌هاي تلفني غيرمرتبط با فعاليت‌هاي آتش‌نشاني است.

نيكبخت همچنين با انتقاد از عملكرد شركت مخابراتي ايرانسل گفت: از زماني كه شركت مخابراتي ايرانسل در سطح تهران به صورت گسترده فعاليت خود را آغاز كرده است افراد به راحتي مي‌توانند با تماس با اين سامانه مزاحمت ايجاد كنند.

ايرانسل براي كنترل يا قطع ارتباط مزاحمان كمكي نمي‌كند

وي با بيان اينكه مزاحمان اكثرا از تلفن‌هاي همگاني و خطوط ايرانسل تماس مي‌گيرند، گفت: تماس‌هاي تلفني مزاحمان از خطوط ايرانسل بسيار زياد است و شركت ايرانسل نيز براي كنترل يا قطع ارتباط مزاحمان كمكي به اين سازمان نمي‌كند.

نيكبخت با اشاره به نشست مسئولان آتش‌نشاني با مسئولان همراه اول گفت: در اين جلسه مقرر شد كه مسئولان مخابرات استان تهران (همراه اول) با مزاحمان سامانه 125 برخورد كنند. اما شركت مخابراتي ايرانسل بر اين باور است كه در عالم تجارت مشتريان خود را از دست خواهد داد و برهمين اساس كمكي به سازمان آتش‌نشاني نمي‌كند.

معاون عمليات فرماندهي انتظامي تهران بزرگ از برقراري روزانه حدود 2500 تماس مزاحمي با مركز فوريتي پليسي 110 خبرداد و گفت: اداره حقوقي پليس تهران پيگير مسئله مزاحمان تلفني است.

*قطع 220 شماره تلفن مزاحم مركز 110

وي با اشاره به هماهنگي‌هاي انجام‌شده با شركت‌هاي مخابراتي ايران گفت: سال گذشته با همكاري مركز مخابرات ايران (همراه اول) حدود 220 شماره تلفن كه اقدام به ايجاد مزاحمت براي مركز 110 كرده بود قطع شد.

*ايرانسل براي برخورد با مزاحمان به پليس كمك نمي‌كند

كريمي با گلايه از عدم همكاري شركت مخابراتي ايرانسل گفت: بسياري از مزاحمان اين مركز از طريق شماره‌هاي ايرانسل اقدام به ايجاد مزاحمت براي اين شماره فوريتي مي‌كنند و اين در حالي است كه اين شركت براي برخورد يا كنترل مزاحمان كمك اثر بخشي به پليس نمي‌كند.

معاون عمليات پليس پايتخت با اشاره به پيگيري‌هاي موثر اداره حقوقي فرماندهي انتظامي تهران بزرگ گفت: مركز 110 با هماهنگي اداره حقوقي پليس تهران اقدام به طرح شكايت از مزاحمان كرده و با هماهنگي‌هاي انجام شده با مراجع‌قضايي و شركت‌هاي مخابراتي رسيدگي به پرونده مزاحمان تلفني مركز 110 با جديت انجام مي‌گيرد.

پاسخ ايرانسل به ايجاد مزاحمت‌ها

اما روابط عمومي شركت ايرانسل گفت: از آنجایی مشخصات مالکین کلیه سیم کارت‌های فعال در شبکه ایرانسل در سیستم ایرانسل موجود است و هیچ سیم‌کارت فعالی در شبکه ایرانسل وجود ندارد که مشخصات مالک آن ثبت نشده باشد لذا امكان شناسايي مزاحمين تلفنی به مرکز تماس‌های اورژانس، پليس 110، آتش‌نشانی و مراكز امدادی كه احیانا توسط مشتركين ايرانسل انجام شود، با اعلام حقوقی ارگان مورد نظر و بر اساس آئین نامه برخورد با مزاحمت‌های تلفنی ابلاغی از سوی سازمان تنظیم مقررات و ارتباطات رادیویی فراهم است.

آرش كريم بيگي درباره پیگیری مزاحمت‌هايي كه از سوي برخي مشتركين ايرانسل براي مراکز امداد و نجات به وقوع می پیوندد، به خبرنگار ارتباطات ايسنا گفت: در صورتي كه سازمانی نسبت به تماس‌هاي مكرر و ايجاد مزاحمت شماره‌اي از مسیر حقوقی به ایرانسل شكايت كند و اصل مزاحمت براساس آئین نامه برخورد با مزاحمین تلفنی احراز شود، در اين صورت شركت ايرانسل بنابر آيین نامه، با مشترک خاطي برخورد خواهد كرد.

به گفته وی اپراتورها در برخورد با مزاحمین تلفنی به طور قانوني حق برخوردی فراتر از آيین نامه سازمان تنظیم مقررات ندارند و برخورد و پیگیری قانونی بیشتر تنها از طریق مراجع قضایی قابل انجام است.

پیامک های "دکتر شریعتی در..." به کجا ختم خواهد شد؟

پیامک هایی که حاوی طنز و لودگی است، به قدری این روزها افزایش یافته که به مکالمات عمومی افراد در کوچه و بازار هم سرایت کرده و نقل عام و خاص شده است.

"صراط" - پیامک های تخریبی علیه برخی شخصیت های علمی و فرهنگی کشور این روزها صدای تلفن همراه بسیاری را در می آورد که نشان از جریانی خزنده برای تخریب چهره ها دارد.

به گزارش پایگاه خبری صراط، این پیامک ها که حاوی طنز و لودگی است، به قدری افزایش یافته که به مکالمات عمومی افراد در کوچه و بازار هم سرایت کرده و نقل عام و خاص شده است، غافل از آن که گسترش این پیامک ها می تواند در آینده به فروپاشی شخصیت های دیگر علمی و فرهنگی سرزمین کهن ایران منجر شود.

کارشناسان علوم اجتماعی معتقدند در یک جامعه سنتی تابوشکنی فرهنگی می تواند به تزلزل فرهنگ و حتی به فروپاشی فرهنگ آن جامعه منجر شده و بی هویتی را رواج دهد.

بر اساس این گزارش، ابتدای این داستان از ارسال پیامک های بی هویت برای دکتر شریعتی آغاز شده و مشخص نیست شخصیت بعدی این داستان چه کسی است که در برابر هجوم این ابزار ارتباطی کوچک اما تاثیرگذار، شخصیت اش دچار چالش خواهد شد.

لازم به یادآوری است در گذشته هم این نوع پیامک ها در قالبی دیگر همچون جملاتی از زرتشت، کورش و داریوش ردو بدل می شدند که اغلب این جملات انتساب درستی به شخصیت ها نداشتند و منتسب به افراد دیگری بودند.

به گزارش صراط، اگرچه ممکن است، انتقادهایی نسبت به برخی چهره ها وجود داشته باشد اما ساخت و ارسال چنین طنزها و لودگی هایی نه تنها نشانه درست اعتراض نیستند بلکه تنها به فرهنگ عمومی جامعه لطمه خواهد رساند.

چاپ قرآن فارسی ممنوع شد

رسم‌المصحف همه قرائات را در بر می‌گیرد، به عنوان مثال کلمه «مالک» در برخی قرائات «مَلِک» خوانده می‌شود، اگر ما این کلمه را بدون «الف» بنویسیم دو قرائت را در بر می‌گیرد یعنی هم مالک خوانده می‌شود هم ملک.

فارس: مدیر اجرائی و ارتباطات مرکز طبع و نشر قرآن کریم از ممنوعیت چاپ ترجمه صرف قرآن موسوم به قرآن فارسی خبر داد و گفت: سازمان دارالقرآن فقط به قرآن‌های با شیوه رسم‌المصحف مجوز چاپ می‌دهد.

«محمد بابائی» مدیر اجرایی و ارتباطات مرکز طبع و نشر قرآن کریم ضمن بیان حساسیت جهان اسلام به رعایت رسم‌المصحف در نگارش قرآن کریم، گفت: تمام کشورهای اسلامی حساسیت زیادی به رعایت رسم‌المصحف دارند و اگر کشوری از این روش تبعیت نکند آن کشور را تحریف کننده قرآن می‌دانند.

وی در خصوص دلایل مرکز طبع و نشر قرآن کریم مبنی بر الزامی شدن شیوه رسم‌المصحف گفت: موضوع هماهنگی مصحف جمهوری اسلامی با سایر کشورهای اسلامی به جهت وحدت رویه یک دلیل مصلحتی است و دلایل علمی متعددی برای اثبات این موضوع وجود دارد.

*چاپ قرآن‌های فارسی ممنوع است

بابائی از ممنوعیت چاپ قرآن‌هایی موسوم به قرآن فارسی خبر داد و گفت: ترجمه‌های فارسی که بدون متن عربی قرآن باشند و یا ترجمه‌هایی که بزرگ‌تر از خط عربی قرآن باشند به هیچ‌وجه اجازه چاپ و نشر ندارند.

*رسم‌المصحف همه قرائات را در بر می‌گیرد

بابائی در خصوص دلایل علمی معتبر بودن رسم‌المصحف گفت: رسم‌المصحف همه قرائات را در بر می‌گیرد، به عنوان مثال کلمه «مالک» در برخی قرائات «مَلِک» خوانده می‌شود، اگر ما این کلمه را بدون «الف» بنویسیم دو قرائت را در بر می‌گیرد یعنی هم مالک خوانده می‌شود هم ملک.

مدیر اجرائی و ارتباطات مرکز طبع و نشر، قرآن را گوهر گرانبهای دست نخورده عنوان کرد و گفت: گزارش‌هایی از قرون دوم و سوم وجود دارد که شیوه نوشتن و خواندن کلمات را بیان می‌کند، حال اگر ما این کتابت را به هم بریزیم و نگارش قرآن را املایی کنیم در واقع یک گوهر گرانبهای دست نخورده را مخدوش کرده‌ایم و هیچ کشوری حق دست بردن به اصل کتابت قرآن را ندارد.

وی در خصوص منابع مرکز طبع و نشر در جهت کتابت قرآن کریم، گفت: منابع ما کتاب‌های امروزی و حتی یک قرن اخیر نیست؛ بلکه منبع اصلی ما برای تدوین مصحف جمهوری اسلامی دو کتاب‌ از «ابوعمرو دانی» و «ابوداود سلیمان‌بن نجاح» از دانشمندان قرون چهارم و پنجم است، و اختلافات موجود بین رسم‌المصحف و سایر شیوه‌ها با استناد به این دو کتاب استخراج شده است.

*سازمان دارالقرآن فقط به قرآن‌های با شیوه رسم‌المصحف مجوز چاپ می‌دهد

بابائی درباره برخی از سیاست‌های مرکز طبع و نشر که به دستگاه‌های مربوط ابلاغ شده است، به خبرنگار فارس گفت: رعایت شیوه رسم‌المصحف اجباری شده و فقط باید با این شیوه قرآن کریم کتابت شود؛ البته قرآن‌هایی که قبلا نگارش و در دست چاپ است فعلا می‌توانند به انتشار خود ادامه دهند اما باید به مرور و با امکاناتی که ما در اختیار آنان قرار می‌دهیم اصلاح و به سطح استانداردهای رسم‌المصحف برسند؛ همچنین قرآن‌‌های نفیس هم می‌توانند به صورت محدود و با چاپ نفیس منتشر شوند.

مدیر اجرائی و ارتباطات مرکز طبع و نشر در خصوص صدور مجوز چاپ قرآن کریم توسط سازمان دارالقرآن‌الکریم گفت: سازمان دارالقرآن از تاریخ 15 خردادماه 1391 به قرآن‌های نگارش شده با شیوه‌هایی به غیر از رسم‌المصحف مجوز چاپ نمی‌دهد.

*رسم‌المصحف تنها شیوه معتبر در سراسر جهان است

وی رسم‌المصحف را تنها شیوه معتبر در سراسر جهان خواند و گفت: در کشورهای دیگر از جمله عربستان سعودی شیوه‌هایی نظیر رسم‌الاملاء دیگر وجود ندارد و رسم‌المصحف تنها شیوه کتابت و نگارش قرآن کریم است.

بابائی لغات مورد اختلاف بین رسم‌المصحف و رسم‌الاملاء را حدود 6 هزار کلمه عنوان کرد و گفت: 2 هزار کلمه آن توسط مرکز طبع و نشر قرآن کریم به املاء نزدیک شده و بقیه لغات نیز به راحتی قابل آموزش است؛ زیرا اختلاف فقط در چند کلمه است که چندان دشوار نیستند، مثل کلمه خواهر در فارسی که با واو و الف نوشته می‌شود.

*اولویت چاپ قرآن با خط خوشنویسان ایرانی است

وی مراد مرکز طبع و نشر از رسم‌المصحف را خط عثمان‌طه ندانست و گفت: مرکز طبع و نشر قرآن کریم با راه‌اندازی مرکزی به نام «دارالکتابه» حدود 100 نفر از خوشنویسان برجسته کشور را دعوت و با برپایی جلسات هفتگی در حدود 18 استان، سعی به کتابت قرآن با خط خوشنویسان ایرانی دارد، همچنین کتابت برخی خوشنویسان مثل استاد بنی رضی مورد تایید ماست و قرآن آنها هم‌اکنون چاپ می‌شود.

بابائی در پایان ابراز امیدواری کرد روزی برسد که تمامی قرآن‌ها با خط خوشنویسان ایرانی و رعایت استانداردها به چاپ برسد.

مشکلات نشر در گفتگو با بیگدلی می‌گویند ناراحتی کتاب چاپ نکن!

مشکلات نشر در گفتگو با بیگدلی
می‌گویند ناراحتی کتاب چاپ نکن!
گفتگو از حمید نورشمسی
از یک طرف اداره کتاب می‌گوید اگر ناراحتی کتابت را چاپ نکن و از سوی دیگر ناشران هم برخورد درستی ندارند
احمد بیگدلی از نویسندگان پیشکسوت کشورمان که این روزها از وضعیت صدور مجوز و چاپ کتاب‌هایش به شدت گله‌مند است، می‌گوید: از یک طرف اداره کتاب می‌گوید اگر ناراحتی کتابت را چاپ نکن و از سوی دیگر ناشران هم برخورد درستی ندارند.

به گزارش مهر، احمد بیگدلی نویسنده صاحب‌نام عرصه رمان و داستان کوتاه کشورمان همزمان با انتشار تازه‌ترین اثر خود با نام «بی‌تردید سه‌شنبه بود» با حضور در تحریریه خبرگزاری مهر دقایقی را میهمان گروه فرهنگ و ادب بود. هدف این گفتگو بحث روی این داستان بود که در میان آثار او اثری متمایز به شمار می‌رود اما درد دل‌های بیگدلی درباره نوشتن و وضعیت انتشار آثار داستانی در کشور مصاحبه را به سمتی برد که ما نیز در پایان با او هم‌نوا شدیم که «رهایش کنیم دیگر...»!

آقای بیگدلی این اثر در گونه پلیسی نوشته شده است اما مخاطبان شما قلمتان را با نوع دیگری از ادبیات می‌شناسند. ادبیاتی که بیشتر فرم را مد نظر دارد. پس بیراه نیست که بپرسم ماجرا و دلیل نوشتن این رمان چیست؟

از اینجا شروع کنم که سه سال قبل روزی فردی به خانه من آمد و به من پیشنهاد داد که فیلمنامه سریالی با عنوان جرم و جنایت را برای وی بنویسم که حامی مالی ساخت آن هم دادگستری استان اصفهان بود و گویا قرار بود برای تلویزیون ساخته شود. من هم نشستم و بر اساس پرونده‌هایی که او از دادگاه برایم آورده بود این سریال را نوشتم.

9 قسمت سریال را به او تحویل دادم. از قضا پول خوبی هم داد. قرار بود چهار قسمت دیگر هم بنویسم که البته نوشتم ولی دیگر برای تحویل گرفتنش رجوع نکرد.

این را داشته باشید تا بعد. دوستی دارم به نام زاون قوکاسیان که منتقد سینما است. در همان روزها به من ‌گفت: احمد چرا داستان‌هایت را طوری می‌نویسی که همه‌فهم نیست و مخاطب عام از آن سر در نمی‌آورد. مدرن و پست مدرن برای یک سری آدم‌های خاص است بیا و کمی از این فضاها فاصله بگیر.

من هم تصمیم گرفتم کاری بنویسم که حد میان این دو باشد و برای توده عظیم‌تری از مخاطبان در جامعه قابل دسترس باشد و بتوانم با آن، هر دو قشر را راضی نگه دارم. یعنی هم اثری هنری داشته باشم و هم همه‌خوان.
به همین دلیل به سراغ همان سریال رفتم و رمانی را طرح‌ریزی کردم که خمیر‌مایه اولیه آن همان 9 قسمت سریالی بود که قبلا نوشته بودم که در نهایت تنها دو قسمت آن هم به کارم آمد و رمان «بی‌تردید سه‌شنبه بود» اینگونه شکل گرفت؛ یک رمان پلیسی جنایی.

البته من نمی‌خواستم مثل قاضی سعید بنویسم که تنها مولفه‌های داستان‌های جنایی پلیسی در آن باشد یعنی گره و تعلیق و.... می‌خواستم کاری در حیطه ادبیات کرده باشم و همین موضوع من را روی این کار خیلی حساس کرد حتی بر روی اسم این کار هم خیلی کار کردم.

احمد بیگدلی و رمان جنایی؟ واقعا این در شناسنامه کاری شما کار بدیعی است. چرا این ژانر را انتخاب کردید؟

تجربه کردن در این زمینه هم برای من هیجان خوبی به همراه داشت و هم دستاورد خوبی. من در این زمینه کاملا راضی‌ام. این کتاب باعث شد سه رمان در زمینه پلیسی جنایی تا الان بنویسم. یعنی آدم‌های این رمان و همین اسم‌ها را در دومین رمانم از این دست با عنوان «امروز یا فردا» بردم و همه آنها را در سومین رمانم هم برده‌ام که اکنون مشغول نوشتنش هستم.

حقیقتا دوست داشتم توانم را در این حوزه بسنجم و ببینم که چقدر می‌توان خواننده بیشتری را با آن به خود جذب کرد.

یعنی بدون هیچ پیش زمینه‌ای رفتید به سراغ این نوع نوشتن؟

نه این طورها هم نیست. من فیلم پلیسی خیلی می‌بینم و خیلی هم به آن علاقه دارم و در دوران نوجوانی هم خیلی از آثار پلیسی را خوانده‌ام.

پس چرا تازه به صرافت نوشتن آنها افتادید؟

نمی‌دانم. البته داستان‌های کوتاهی را که الان دارم می‌نویسم برخی‌شان پلیسی است. ولی در مورد «بی‌تردید سه‌شنبه بود» باید بگویم که این اثر یک رمان پلیسی جنایی است که البته تنها حول مساله جنایت نمی‌چرخد. در این کتاب قتلی واقع نشده است که کارآگاه در آن دنبال قاتل بگردد و بلکه تمام آدم‌های کتاب در رابطه با یک قتل در این کتاب مورد آنالیز قرار می‌گیرند. یعنی شما بازرس کتاب من را در رابطه با یک قتل می‌شناسید، پسرش را، دختر دانشجویش را و دختر دیگری که در بیمارستان است را نیز همینطور می‌شناسید.

آدم‌های این داستان همگی آدم‌های آرمانی من هستند؛ آدم‌های ایده‌ال من در زندگی که در اول کتاب برای معرفی آنها متنی هم نوشتم که خوشبختانه سانسور نشده که اگر می‌شد من از انتشار این اثر صرف نظر می‌کردم.

شخصیت‌های آرمانی شما یعنی چه کسانی؟

ببینید. زاویه دید آدم‌های آرمانی من زاویه بسته‌ای نیست. کاملا باز است. در عالم تفکر و در حد عمل بر این اصل حرکت می‌کنند که همه بی‌گناهند مگر اینکه خلافش ثابت شود. اگر نگران بزهکاری هستند بلافاصله به یاد فرزند خود هم می‌افتند. می‌ترسند که بزهکاری در اجتماع گسترش پیدا کند.

شنیندم که این رمان برای انتشار با ممیزی فراوانی روبرو شد و نزدیک به دو سال انتشار آن طول کشید. ماجرا چه بود؟

امان از ممیزی های اداره کتاب وزارت ارشاد. بیست و پنج تا سی ماه طول کشید تا تکلیف کتابم روشن شود. شاید بگویید کتاب را دادی به ناشر و دیگر بقیه‌اش با ناشر است و او باید دلسوز باشد اما خب من اینطور آدمی نیستم. دوست دارم اثرم منتشر شود. البته کتاب‌های من هم تاریخ مصرف ندارد لا‌اقل بعد از مجموعه داستان «من ویران شدم» اینگونه بود. ولی خب آدم زحمت می‌کشد و دوست دارد حاصل زحمتش را ببیند. من دو سال بود کتابی نداشتم و دوست داشتم کتابم منتشر شود.

بعد از سی ماه به من گفتند کار مشروط شده و ناشرت نیامده پیگیری کند. به ناشر زنگ می‌زنم که چرا نرفتی؟ می‌گوید کسی به من اطلاع نداد. زنگ می‌زنم به ارشاد، آنها می‌گویند اطلاع دادیم ناشر نیامد. حالا من نویسنده ماندم این وسط چه کسی راست می‌گوید.

حالا کتاب را بعد از ممیزی می‌بینم. دائم گفته شده این کلمه یا این سطر را حذف کنید، در فلان صفحه، 18 خط را حذف کنید. فلان پاراگراف را بردارید. کلمه انگشتر عقیق را حذف کنید و....

من فکر کردم آدم زرنگی هستم می‌نشینم و سطرها را اصلاح می‌کنم. مثلا فکر کردم مشکل آن باتومی است که نوشتم در دست مامور پلیس است. می‌نشینم و آن را بازنویسی می‌کنم تا با جلوگیری از حذف همه متن، کلیدهای کشف ماجرا که در دل متن هست لو نرود.

ماجرا حل شد؟

این کار را کردم ولی گفتند نخیر...باید همه را حذف کنید. می‌گویم کتابم ناقص می‌شود. می‌گویند مجبور نیستی چاپ کنی. همین است که هست. البته اینها را از قول ناشر دارم می‌گویم. من خودم نه کسی را گناهکار می‌دانم و نه بی‌گناه. خیلی به دنبال این هم نیستم. برای مخاطب داستان‌هایم یک شهرستانی‌ام که گوشه یکی از شهرستان‌ها اصفهان نشسته‌ام و می‌نویسم.

بارها گفتم کلمه را که حذف می‌کنید بگذارید چیزی جایش بگذارم. گفتند نه. کتابم را حالا که ورق می‌زنید می‌بینید لا به لای خیلی از سطورش سفید است. میان جملات خالی است.

با این وضعیت که داستان کتاب هم دچار سردرگمی برای خوانش می‌شود.

می‌دانید این باعث چه می‌شود؟ کتاب بعدی‌ام را که بخواهم بنویسم همه‌اش نگرانم. که فلان کلمه را بنویسم یا ننویسم. باتوم را بنویسم یا ننویسم؟ این باتوم بالاخره روزی برای ایجاد نظم باید از کمر مامور بیرون بیاید دیگر! چرا نباید بنویسم و اگر نوشتم چطور می‌شود؟

این مصیبت در ادامه منجر به خودسانسوری من نویسنده می‌شود. خودسانسوری یک بیماری است که نه واکسن دارد و نه راه درمان دارد و نه دارویی دارد. مثل یک خوره می‌افتد به جان نویسنده و او نمی‌داند با آن چه کار کند.

من نویسنده‌ای به شدت اخلاق گرا هستم. به تعهدات اخلاقی و عقیدتی‌ام به شدت پایبند هستم. وارد روابط شخصی آدم‌ها نمی‌شوم. اما وقتی آیا اگر زنی بعد از سال‌ها به همسرش برسد، او را در آغوش نمی‌کشد؟ در سینما که نمی‌شود این حرف‌ها را زد، خب درست است، بازیگران نامحرم هستند. در داستان چطور؟ آنجا هم نامحرم هستند؟ در داستان هم یک زن مثلا نمی‌تواند مقنعه‌اش را بردارد و موهایش را شانه کند؟ اینها را که خواننده نمی‌بیند. اگر تصور این موضوع در خواننده باعث ایجاد انحراف می‌شود تقصیر من است یا خواننده من که با هر کلمه‌ای وسوسه می‌شود؟

حالا با این وضع چه تصمیم برای ادامه کار دارید؟

نتبجه اینکه من دیگر می‌ترسم داستان بنویسم. می‌نویسم اما آن را می‌گذارم در کمد و چاپ نمی‌کنم و خیال هم ندارم که این کار را بکنم.

یک مجموعه داستان دادم به ناشری بعد از چهار ماه زنگ زدم به او که چه شد. گفت: شما دیگر چرا. شما که سی ماه برای قبلی صبر کردی. عجله نکن.

حالا به هر بدبختی کتاب در می‌آید. می‌روی سراغ ناشر. می‌گویی شما ناشر پدر و مادردار این مملکتی. پدر و پدربزرگت هم ناشر بودند. شما نباید کاسب کار و بازاری باشی.

در جوابت شروع می‌کند به اینکه کاغذ گران است، مرکب گران است، مجوز نمی‌دهند، کارهایم روی زمین مانده. داریم ورشکست می‌شویم و.....و من خوش‌خیال رفته بودم بگویم کتابی که پنج سال است درباه آن نقد می‌نویسند چرا هنوز تجدید چاپ نمی‌شود. من هم آخر باید از این کتاب ارتزاق کنم. نانی بخورم. من هم زندگی دارم. عیال‌وارم.

به من می‌گوید اینطوری است. اگر ناراحتی برو پیش فلان ناشر. پیش آن یکی هم می‌روی کمتر از قبلی می‌خواهد بدهد و اعتراض که می‌کنی فکر می‌کنند می‌خواهی بازار گرمی کنی. خبر دارم به بقیه چقدر می‌دهند ولی برای داستان وضع این است....می‌گویند کتابت را اگر ناراحتی به هر کس دیگری می‌خواهی بدهی، ببر و بده، بعد از دو سال این را می‌گویند. بعد از آن همه التماس، که به آنها اثر برای انتشار بدهم. من ولی جنوبی‌ام و می خواهم پای قرارم بیاستم. اما انگار در ماجرای نشر حرف‌های من برای صد سال پیش است و تنها به درد قصه‌ها می‌خورد....رهایش کنیم دیگر.

راه اندازی مجله ی مد برای زنان محجبه

راه اندازی مجله ی مد برای زنان محجبه
دو جوان ترک، مجله ای مدرن، برای زنان مسلمانی که به فکر مدهای جدید هستند، راه اندازی کرده اند.

"ابراهیم بوراک بیرر" ۳۱ ساله، پس از دیدن عکس های مجله ای که در آن افرادی تغییر جنسیت داده بودند، تصمیم به راه اندازی مجله ای در استانبول کرد تا با برهنگی رقابت و مبارزه کند.

وی همراه با دوستش "مهمت ولکان اتای" ۳۲ ساله، مجله ی به نام "الا" را راه اندازی کرده اند که مجله ی مد مدرن برای محجبه ها است.

"الا" که کلمه ای ترکی است و به معنای زیباترین است، تنها مدل هایی را با روسری نشان می دهد و تنها لباس هایی را تبلیغ می کند که با سنت های اسلامی تطابق دارد. 

وی می افزاید: شعار انها این است که برهنگی باعث فروش می شود، اما ما میلیون ها زن در جهان داریم که معقدند که مد می تواند متفاوت شد.

با وجود اینکه تنها ۶ شماره از این مجله منتشر شده است، اما بسیار موفق ظاهر شده و تیراژ آن چندین برابر شده است.

این مجله هم اکنون ۳۰ هزار تیراژ دارد و همچنین ۵۰۰۰ مشترک در خارج از کشور دارد.

۱۵۰۰ نسخه از این ملجه به آلمان فرستاده می شود که نشان دهنده ی محبوبیت این مجله در بین مهاجران ترک در المان است.

به همین دلیل، بیرر و اتای می گویند که فکر می کنند که نسخه ی آلمانی این مجله در اینده منتشر شود.

"بیرر" می گوید: این مجله، مجله ای برای مسلمان نیست بلکه برای تمام زنان است، چراکه مبارزه با برهنگی برای همه زنان از اهمیت زیادی برخوردار است.

مجله ی المانی رادیکال این مجله را مجله ی "وگ" محجبه ها توصیف کرده است.

گفتنی است، این مجله ۹ لیره قیمت دارد.

یک بلاگر حزب اللهی: جدایی نادر از سیمین مقدمه حمله نظامی آمریکا به ایران است

وبلاگ گردباد (حمیدرضا علاقه بند) نوشت:

دولت آمریکا به اصغر فرهادی، کارگردان فیلم جدایی نادر از سیمین برای بردن جایزه گلدن گلوب تبریک گفت. دولت امریکا به هر کسی که برنده گلدون گلاب شود تبریک می‌گوید؟ امریکا یک پیام دی‌کد شده به طرفداران این روزهای اصغر فرهادی فرستاده، اون طبقه‌ای که خودش روشنفکر می‌داند، طرفدار جدایی ملت از حکومت است، هوادار جدایی دین از سیاست است، تماشاچی جدایی نادر از سیمین است، به هیچ دین و آیینی پایبند نیست.

مسلمانان را به دلیل تعصبشان به باد انتقاد می‌گیرد، ولی با تعصب از بهایی‌ها دفاع می‌کند، امریکا را فرشته بزرگ می‌داند، چلچراغ، بالاترین و دیگربان می‌خواند. بی بی سی فارسی و فارسی وان نگاه می‌کند. دلش برای سریال‌های خیانتی روپرت مرداک می‌رود، آزادی برایش شکستن همه عرف‌ها و تابوها است.

از شنیدن خبر ترور دانشمندان اتمی ایران لبخند می‌زند، برای همین است که وقتی تلویزیون صدای امریکا که نظر رسمی دولت امریکا است در زمان مصاحبه با عبدالمالک ریگی در زیر نام او قهرمان ملی ایران را می‌نویسد هیچ اعتراضی به آن نمی‌کند.

تا حالا فکر کرده‌اید چه کسانی دارند منافع اجتماعی (گروه، طبقه و دسته‌شان) را به یک حق تبدیل می‌کنند؟ برای مثال وقتی گروهی سود شخصی‌شان در انتشار مجلات مستهجن است تلاش می‌کنند تا این سود شخصی را با استناد به حقوق مندرج در بندهای اول و دوم منشور حقوق بشر یعنی حق" آزادی بیان" مشروع و معتبر جلوه دهند.

امریکا (انگلیس و اسراییل) سعی می‌کنند همه چیز را مشروع نشان دهند.  شبیهه طعم کوکاکولا. که در هر کشوری بنا بر ذائقه‌ی‌ مردم آن کشور طعمش فرق می‌کند. مزه‌ی کوکاکولا توی آمستردام با مزه‌ی کوکاکولا در تهران خیلی فرق دارد.

اصغر فرهادی در جدایی نادر از سیمین ناهنجاریهای جامعه را طوری به نمایش می گذارد که گویا تمامی مشکلات بشریت در نقطه ای اتفاق افتاده که این فیلم ساخته شده است. جدایی نادر از سیمین یک فیلم اجتماعی است که به صورت افراطی به سیاه نمایی پرداخته است و مشکلات جامعه‌ای که هیچ کس منکر آن نیست را چنان بزرگ کرده که هر کس بدون اطلاع از اوضاع، این فیلم را مشاهده کند مطمئنن چنان دید بدی به ایران و ایرانی و علی الخصوص که گویا هدف فرهادی هم همین بوده است، دید بدی به مذهبی‌ها پیدا می‌کند که دیگر به سختی شاید بتوان این ذهنیت را پاک کرد.

آقای فرهادی، جدایی نادر از سیمین دوباره ما را به یاد فیلم‌هایی می اندازد که فرد مذهبی را یک فرد نابهنجار جامعه معرفی می کند. چرا باید کارکترهای مذهبی در فیلم‌های شما طوری تعریف شوند که در آخر ماجرا همه هیبت آنها فرو بپاشد؟ یک سری با هدف و برنامه بهایی می‌شوند که حساب آنها جداست.

طرف با هدف و برنامه بهایی می‌شود بهایی بودن تبلیغ می‌کند. ولی اون قسمت مردم عادی که چون از آخوندها بدشان می‌آید، می‌آیند آخوند تعمیم می‌دهند به کل اسلام. بعضی‌ها فکر می‌کنند قبل از جمهوری اسلامی اسلام وجود نداشته، همین عوام در دوره ناصری هستند که انگلیس می‌اید برایشان باب می‌آورد: منم همان مهدی (عج) که منتظرش بودید دیگر منتظرش نباشید. شیعه به امید است که زنده است، امید شیعه را بکشید شیعه می‌میرد.

جدایی نادر از سیمین برای این جایزه باران می‌شود که خارجی‌ها فکر می‌کنند امید کش است، یعنی باید امید شیعه را بکشد، امید کسانی را که به اسلام وفادار هستند را خشک کند. همین‌هایی که این روزها دارند سنگ فرهاد صغیری و جدایی ملت از حکومت به سینه می‌زنند و برای گرفتن خرس و خروس از دست لکاته‌های خالی چوبی استتوس افتخار افتخار می‌نویسند همان‌هایی هستند که سر سکانسی که شهاب حسینی خودش را می‌زند خنده سر می‌دهند، این‌ها هنوز فرق درام و کمدی نمی‌‌دانند تازه ایلی پا می‌شوند می‌‌روند آی‌ام‌دی‌بی فیلم مورد علاقه‌شان را بهترین فیلم درام تاریخ سینما بکنند.

اگر جامعه را جسم و فرهنگ را همچون روح در نظر بگیریم به خوبی می‌توانیم پیامدهای به چالش کشیده شدن فرهنگ برای جامعه را در ذهن خویش ترسیم کنیم. در دنیای مدرن همه باید مثل هم فکر کنند. جمهوری اسلامی باید قبل از حمله نظامی فرو بپاشد، ترور دانشمندان اتمی ایران، موج جهانی جدایی نادر از سیمین، دست دادن فرهادی با آنجلینا جولی، برهنه شدن گلشیفته، اولین اسکار تاریخ سینمای ایران.

این‌ها همه آب آسیاب پروپاگاندای ضد ایرانی است تا زمینه را برای حمله‌ی نظامی امریکا به ایران آماده کنند. یک مرحله قبل‌تر از آن هم براندازی بدون خشونت جمهوری اسلامی است. در هر صورت براندازی حکومت ایران هدف اصلی ماجراست. جدایی نادر از سیمین دارد به بهترین فیلم تاریخ سینما و بشریت تبدیل می‌شود.

حسن عباسی:‌ بیش از ۵۰ درصد جوانان ما اسیر سکس فانتزی هستند

این جوانان نمی‌توانند شریک جنسی مناسبی برای همسرشان باشند.
خبرگزاری دانشجو نوشت:

رئیس مرکز بررسی‌های دکترینال گفت: امروز بیش از ۵۰ درصد جوانان ما هم اکنون اسیر سکس فانتزی هستند و در آینده نمی‌توانند شریک جنسی مناسبی برای همسرشان باشند. 

به گزارش خبرنگار «خبرگزاری دانشجو» از بندرعباس، حسن عباسی امروز در کارگاه سه روزه آموزشی و توجیهی مدیران کل تبلیغات اسلامی کشور که در هتل همای بندرعباس درحال برگزاری است، اظهار داشت: یکی از معضلات اصلی افراد ذهن‌گرا، زندگی دوم و جهان موازی است که در فضای سایبر متجلی شده و انسان را از عالم واقعیت دور مي کند و این خطری است که مانع تحقق ظهور می شود. 
 
وی در ادامه با اشاره به افزایش روزافزون حجم رسانه‌ها و اطلاعات بیان داشت: مسئله امروز ما گیرنده پیام است، ما تغییر نسلی را شاهد هستیم و می‌توانیم در مطالعه خود پنج نسل را در سال‌های 1300، 1320، 1340، 1360 و 1380 مدنظر داشته باشیم که این افراد در این سال‌ها در بحث خوراک ذهنی متفاوت هستند.
 
رئیس مرکز بررسی‌های دکترینال امنیت بدون مرز گفت: امروز ظرفیت تعداد واژگان تخصصی که یک نوجوان می داند از 10 هزار واژه فراتر می‌رود و حجم اطلاعاتی که فرد امروز دریافت می‌کند قابل مقایسه با گذشته نیست و اگر کتاب، اینترنت، روزنامه و تلویزیون نباشد احساس تشنگی اطلاعات می‌کنید و این حجم عظیم دنيا که مغز شما ظرفیت آن را دارد در گذشته فراهم نبوده است.
 
عباسي با اشاره به زندگی ذهنی در افراد دهه 80 افزود: در چنین شرایطی زندگی از حالت عینی خارج شده و ذهنی می‌شود و زندگی ذهنی به جهان موازی می‌انجامد که در این جهان موازی شما در ذهن خود زندگی کرده و تخیل کرده و آنچه نمی‌توانید در عالم واقعیت باشید را در عالم تخیل می‌سازید و وقتی به جهان موازی می‌رسید به نسبت این عالم، عالم‌های متعددی برای خود می‌بینید.
 
وی با اشاره به اینکه ما در اسلام جهان موازی را قبول نداریم، یادآور شد: امروز زندگی بیشتر ذهنی است و افراد به دلیل حجم عظیم اطلاعاتی که دارند بیشتر در ذهن زندگی می‌کنند و این فضا را در فضای سایبر متجلی کرده و زندگی دوم به زندگی اول مقدم می‌شود و در واقع انسان از عالم واقعیت دور شده و این از خطراتی است که مانع تحقق ظهور است.
 
اين كارشناس استراتژيك با بیان اینکه ما در مقطعی با افت شدید تحصیلی در دانشگاه ها مواجه بوده ایم، بیان داشت: امروز جوانانی که با کامپیوتر کار می کنند ذخیره واژگانی که بتوانند با کامپیوتر کار کنند چیزی بالای 1000  واژه است؛ درحالی یک استاد علوم انسانی 4000 -  3500 واژه می دانسته است.
 
سرعت اس ام اس رقابت بین سنین نوجوانان ابتدایی
 
رئیس مرکز بررسی‌های دکترینال امنیت بدون مرز سرعت اس ام اس را رقابت بین سنین نوجوانان ابتدایی عنوان کرد و افزود: پس ما یک تغییر و تحولی تکنولوژیکی را می بینیم که بر روی جسم افراد هم تاثیر گذاشته و ظرفیت پذیرش این فرد برای اطلاعات بیشتر شده است.
 
عباسی اضافه کرد: با نگاهی به افراد زیر 30 سال که دائم در سایت ها، اینترنت و ماهواره به دنبال اطلاعات جدید هستند، متوجه مي شويم مشکل امروز ما ظرفیتی است که در ذهن افراد به وجود آمده که به «ذهن پروار» مشهور است و از نشانه های آخر الزمان است.
 
وی با اشاره به اینکه کل حرکت انبیاء بر این بود که عقل بشر ارتقا یابد، گفت: در زمان ظهور حضرت مهدی (عج) به دنبال آن هستند تا قرآن را با حداکثر ظرفیت در این ذهن های موسع پیاده کنند پس بشر باید برای آخر الزمان آماده باشند و درک و فهم قرآن را پیدا کند و این ظرفیت ها به وجود می آید؛ اما شیطان آنها را اشغال می کند.
 
سینماگران نگاه رو به جلو ندارند  
 
این کارشناس مسائل استراتژیک کشور بیان داشت: وضعیت ذهن نسل دهه 80 منفعل نیست بلکه فعال است؛ چرا که حوصله دیدن کارتون و فیلم ندارند، اما افراد زیر 15 سال وضعیت آنها بدتر است چرا كه حوصله ندارند در سینما فیلم ببینند.
 
***عباسی گفت: اینکه برخی وضعیت سینما را بحرانی و سانسور شده تلقی می کنند به این دلیل است که سینماگران ما متوجه نیستند که برای سینمای 1340 آماه می شوند، در واقع سینماگران ما نگاه رو به جلو ندارند.
 
وی خاطر نشان کرد: همینطور دغدغه ارشاد این است که سرانه مطالعه در ایران دو دقیقه است درحالی که اگر به سریال 24 غرب نگاه کنیم دارای 8 فصل است که طی 9 سال در آمریکا پخش شده است و بیشتر دانشجویان هم این فیلم را دیده اند؛ بنابراين طبق تحقیقی بر روی این سریال از دانشجویان دختر خواسته شد که این فیلم را پیاده کنند.
 
رئیس مرکز بررسی‌های دکترینال امنیت بدون مرز افزود: امروز حجم مطالعه بالاست؛ اما از طریق تلویزیون و کامپیوتر نه از طریق کتاب؛ البته ممکن است این شیوع مطالعه (کتاب) در ایران برد داشته باشد اما در کمتر از 10سال دیگر اهیمت مطالعه از جنس کتاب افول می کند.
 
حسن عباسی ادامه داد: هم اکنون یک زن ۳۰ ساله متاهل و بچه دار سنتی که ماهواره نمی‌بیند و فقط از تلویزیون جمهوری اسلامی استفاده می‌کند در شبانه روز از چهار کانال، به طور متوسط چهار فیلم و در هفته نیز دو فیلم سینمایی می‌بیند؛ به این ترتیب در مجموع در سال حداقل ۱۰۰۰ قسمت فیلم خواهد دید که به نیاز او تبدیل شده است، حالا این را مقایسه کنید با انسان نسل‌های قبل که حداکثر در طول سال پنج رمان می‌خواند، اما اکنون هر کدام از فیلم‌ها در حد یک رمان است
 
به گفته وی؛ تدوین تصاویر زیاد ذهنی باعث ایجاد یک سینمای ذهنی می‌شود و وقتی ساخته ذهن با عالم واقع مشابه نباشد، به دلیل ضعف جسمی از یک طرف و کامل بودن ساخته ذهن از جهت زیبایی و کمال، فرد بتدریج از زندگی واقعی به سمت زندگی موازی می‌رود و به دلیل کم آوردن جسم در این مسیر، هر چه جلو می‌رود ناکامی اش بیشتر می‌شود.
 
زندگی دوم بحران تجربه شده غرب در آینده
 
این کارشناس مسائل استراتژیک کشور بحران آینده را بحران «زندگی دوم» دانست و گفت: فرد آرزوهایی که به آن دست نیافته و در خود نمی‌بیند را در فضای مجازی می‌سازد و هر چه تفاوت ذهنیت با عالم واقع بیشتر شود، این فرد از زندگی طبیعی باز می‌ماند.
 
عباسی خاطرنشان کرد: در فیلم های مستجهن قبلی که به خورد جوانان و افراد داده می شد، نسلی آن ها را می دیدند و با بازیگرها همزاد پنداری می کردند؛ در حالی که امروز در آثار جدید بازی های رایانه ای فرد خود یکی از طرفین بازی است یعنی خود چارچوب ها را مدیریت می کند و این خطرناک تر است.
 
رئیس مرکز بررسی‌های دکترینال امنیت بدون مرز با اشاره به اینکه بیش از ۵۰ درصد جوانان ما هم اکنون اسیر سکس فانتزی هستند و در آینده نمی‌توانند شریک جنسی مناسبی برای همسرشان باشند، گفت: امروزه ازدواج انسان با فضای سایبر یکی از مشکلات اصلی بشر است که غرب با آن مواجه است و اینکه فرد وارد فضای سایبر می شود یعنی زندگی دوم ذهنی پیدا می کند.
 
سینماگران غرب ماهیت فیلسوفی دارند
 
عباسی در بخش دیگری از سخنان خود اظهار داشت: سینماگران غرب برای ساخت هر فیلمی با یک فلسفه فیلم خود را به مخاطب منتقل می کنند در واقع امروز سینماگران غرب عمدتا ماهیت فیلسوفی دارند؛ درحالی که سینماگران ما فیلم های مانند پوپک و مش ماشالله می سازند و فکر می کنند باید مردم را سرگرم کنند.
 
رئیس مرکز بررسی‌های دکترینال امنیت بدون مرز تصریح کرد: پشت تمام سریال ها و فیلم های غرب فلسفه خوابیده، در واقع تمام پیچیده ترین فلسفه غرب از جمله نفس روح را با همین نشانه ها در قالب سریال و فیلم در ساده ترین شکل به خورد افراد می دهند.
 
وی افزود: اینکه شبهه ها امروز چطور مطرح می شود ، شبهه ها نوشتاری نیست بلکه بی سر و صدا آمده و اصل آن به شیوه ای به خورد افراد داده می شود که خود نیز متوجه نیستند .
 
این کارشناس مسائل استراتژیک کشور با بیان اینکه هفته گذشته 22 جلد کتاب را طی نامه ای به رئیس سازمان صدا وسیما، ارشاد و غیره ارسال کردم، اظهار داشت: این کتاب ها که خود غرب منتشر کرده اند بزرگترین استادان دانشگاه آمریکا پشت سر این کتاب ها قرار دارند و در کشور ما نیز همین فیلم و کتاب و کارتون ها حتی از سوی برخی مراکز رسمی و معتبر به خورد مخاطب داده می شود درحالی که فلسفه آن که نابودی معاد است، توجه نمی شود.

آموزش زبان‌هاي بين‌المللي را بلد نيستيم

کد خبر: ۱۴۲۳۳۱
تاریخ انتشار: ۲۴ دي ۱۳۸۹ - ۱۶:۰۳
تعداد بازدید: ۳۵۴
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
پرداختن به آموزش زبان انگليسي به معني بي‌توجهي به زبان مادري نيست/عمده مشکل آموزش زبان در مدارس به نحوه تدریس معلمان باز می‌گردد/ برخی از معلمان زبان توانمند نیستند و حتی در سبک و سیاق تلفظ خودشان هم ایراد وجود دارد.
اين روز‌ها ديگر ناتواني در خواندن و نوشتن تنها دليل بي‌سوادي نيست. خيلي وقت است كه بي‌سوادي معيارهاي بيشتري پيدا كرده، چنانچه مسلط نبودن بر زبان انگليسي و يا ناتواني در استفاده از كامپيوتر، از جمله اين مصاديق هستند، كه با اين حساب نمي‌توان خيلي راحت از درصد
بالاي ميزان سواد در سطح جامعه صحبت كرد.

به گزارش خبرنگار ايلنا، باسواد بودن، با اين معناي جديد بر لزوم ارتباطي گسترده‌تر از سطح يك جامعه تاكيد دارد و اين ارتباط بيش از هر فرآيند ديگري به يادگيري و فهم زباني بين‌المللي نياز دارد تا اين چرخه كامل شود.

در دنيايي كه به سرعت تغيير مي‌كند به نظر مي‌رسد، لزوم يادگيري زبان دوم، بر كسي پوشيده نيست،اما با توجه بيشتر به وضعيت و نتيجه آموزش زبان در مدارس ايراني مي‌توان دريافت شكاف بزرگي در روند آموزش زبان‌هاي خارجي در سيستم آموزشي كشور ديده مي‌شود.
براين اساس در سيستم آموزشي كشور، آموزش زبان انگليسي از دوران راهنمايي شروع مي‌شود، اما ميزان پايين ساعات تدريس و نيز سيتسم آموزشي نادرست كه صرفاً بر دستور زبان تكيه دارد، باعث مي‌شود كه خروجي نهايي دانش‌آموز پس از پايان دوران تحصيل و دريافت ديپلم چندان كامل و جامع نباشد.

چنانچه دانش‌آموزان ايراني پس از صرف 6 سال يادگيري زبان حتي قادر به نوشتن يك نامه كوتاه، مكالمه‌اي مختصر به زبان انگليسي حتي درحد گفت‌و‌گوي روزانه نيستند. بها ندادن به ارزش و جايگاه واقعي اين درس در آزمون‌هاي سراسري خود نيز داستان جالبي است، ضريب پايين اين درس در آزمون‌ ورودي دانشگاه‌ها به نوعي باعث مي‌شود كه بسياري از دانش‌آموزان نسبت به آن بي‌تفاوت شوند و مثلاً همان روش دوران دانش‌آموزي را در برابر آن پيش بگيرند، يعني فقط دوره‌اي به آن بپردازند و نيازشان را به صورت حداقلي رفع كنند.

شش سال آموزش زبان انگليسي در بيشتر مدارس ايراني به اعتقاد بسياري از كارشناسان آموزش و پرورش و زبان‌شناسي تنها صرف وقت و اتلاف زمان محسوب مي‌شود. آن هم در شرايطي كه برخي از دانش‌آموزان پس از فارغ‌التحصيل شدن و يا حتي در زمان تحصيل و به موازات برنامه‌هاي آموزشي مدرسه به يادگيري زبان انگليسي در آموزشگاه‌هاي آزاد مي‌پردازند و به تدريج نيز بر تعداد متقاضيان حضور در اين آموزشگاه‌ها افزوده مي‌شود.

مسائل و مشكلات پيش رو يادگيري زبان در مدارس ايران تنها مربوط به زبان انگليسي كه شايد هنوز از آنان به عنوان زبان بيگانه ياد مي‌شود نيست، بلكه مسائلي مشابه گريبانگير زبان عربي نيز هست.

خلاء نقش سيستم آموزشي، كتاب‌ها و معلمان در آموزش زبان
به نظر مي‌رسد بيش از نقش دانش‌آموزان و انگيزه آنها، سيستم آموزشي، كتاب‌ها و معلمان در اين مسئله نقش داشته باشند، و مسئولان آموزش و پرورش كم و بيش به اهميت اين مسئله پي‌برده‌اند و در صدد ايجاد تحول در نظام آموزشي زبان در مدارس هستند از آن جمله، تغيير سن آموزش زبان از راهنمايي به دوران ابتدايي است چنانچه سعدالله نصيري، عضو كميسيون آموزش مجلس در گفت‌و‌گو با خبرنگار ايلنا، تاكيد مي‌كند كه بهترين زمان يادگيري زبان دوران كودكي است و او به تجربه موفق هند اشاره مي‌كند كه آموزش زبان را از ابتدايي شروع مي‌كند.
او مي‌گويد: اين چنين است كه در كنفرانس‌ها و محافل بين‌المللي آنها بسيار خوب و فعال ظاهر مي‌شوند و اين در حالي است كه متاسفانه دانشجويان سطح بالاي ما نمي‌توانند بهره‌مندي لازم را داشته باشند، چرا كه هم در ارائه خوب با مشكل مواجه مي‌شوند و هم با فهم و ارتباط متقابل.
به اعتقاد نصيري سبك آموزش زبان در سيستم آموزشي كشور ما سبكي غلط و سنتي است و دانش‌آموزان 6 سال را صرف مي‌كنند اما عملا هيچ كاربردي براي آنها ندارد.
او ادامه مي‌دهد كه امروزه با پيشرفت زياد و سريع وسايل كمك آموزشي و اينترنت نظام آموزشي ما همچنان همان متد سنتي و ناكارآمد خود را دارد كه اين نشان مي‌دهد نظام آموزشي كشور در اين زمينه اصلا دچار تحول نشده است.

پرداختن به آموزش زبان انگليسي به معني بي‌توجهي به زبان مادري نيست
نصيري نقش مهم و اصلي آموزش و پرورش را در تدوين يك برنامه جامع براي تصحيح سيستم آموزش زبان مي‌داند كه كاملا به جزئيات بپردازد در غير اين صورت يك سري طرح‌هاي كلي وارد مجلس مي‌شود اما از آنجايي كه پشتوانه محكمي ندارند مورد استقبال قرار نمي‌گيرند.
به گفته او توجه و پرداختن به آموزش زبان انگليسي به معني بي‌توجهي به زبان مادري نيست، بلكه از اين طريق ما مي‌توانيم كشور خود را پيشرفت دهيم و علوم و فنون جديد را كاربردي كنيم.
او ادامه مي‌دهد: امروزه توسعه علم در كشورهاي اروپايي و آمريكايي است و به ناچار براي فراگيري علم بايد زبان انگليسي را فرا بگيريم چنانچه در گذشته ايران كشوري پيشرفته بود و از كشورهاي ديگر به ايران مي‌آمدند و از طريق يادگيري زبان فارسي علوم را فرا مي‌گرفتند و امروزه ما بايد اين كار را انجام دهيم.

عضو كميسيون آموزش مجلس در ادامه تغيير كتب درسي زبان، نظارت بر كارآمدي آموزش‌هاي ضمن خدمت معلمان و استفاده از وسايل كمك آموزشي و ... را از جمله راهكارهاي مناسب براي بهبود آموزش زبان مي‌داند و معتقد است، سيستمي كه مدارس غيرانتفاعي در آموزش زبان دارند خوب و كارآمد است و او همراهي آموزشكده‌هاي آزاد زبان در كنار مدارس را مطلوب مي‌داند چرا كه به اعتقاد او آنها از اساتيدي مجرب بهره‌مند هستند.

مشکل از معلمان زبان و روش تدریس است
معاون آموزش متوسطه وزیر آموزش و پرورش با اشاره به اینکه وضعیت آموزش زبان در مدارس اصلا مطلوب نیست، گفت: عمده مشکل آموزش زبان در مدارس به نحوه تدریس معلمان باز می گردد، برخی از معلمان زبان توانمند نیستند و حتی در سبک و سیاق تلفظ خودشان هم ایراد وجود دارد.
ابراهیم سحرخیز ادامه داد: اینکه یک معلم، انگلیسی را به زبان بریتیش تلفظ می کند و معلم سال بعد، آمریکایی ، همین باعث می‌شود که دانش‌آموز در آموزش زبان دچار اختلال شود.
وی افزود: معلمان زبان در کلاس درس باید به طور کامل انگلیسی صحبت کنند و فرصت فارسی صحبت کردن را از دانش آموز بگیرند که هم اکنون این امر اتفاق نمی افتد.

معاون آموزش متوسطه وزارت آموزش و پرورش تعداد بالای دانش آموزان در ساعت درس زبان انگلیسی را یکی دیگر از مشکلات عنوان کرد و گفت: تعداد دانش آموزان باید در این درس پایین باشد تا معلم بتواند به شکل رو در رو و تک به تک با دانش آموزان مکالمه داشته باشد در حالیکه هم اکنون معلمان درس زبان ما نمی‌توانند در یک جلسه با نیمی از دانش آموزان هم مکالمه داشته باشند.

هم اکنون دانش آموزان در همه کشورها از پایه ابتدایی زبان انگلیسی را می‌آموزند و در دوره‌های بعد به راحتی توانایی مکالمه این زبان را به عنوان زبان بین المللی دارند، اما این مشکل در ایران علی رغم مشهود و علنی بودن آن در نظام آموزشی و تائید همه کارشناسان و مسئولان آموزش و پرورش مثل یک صورت مسئله روشن و قابل حل، حل نشده باقی مانده است