پاسخی کوتاه به سیاسی‌بازی‌های یک برنامه‌ی سینمایی

صورت مسئله‌ی درستی که جناب جیرانی به عمد از گفتن آن طفره می‌روند این است که دو طیف موجود در سینما یکی طیف معتقدان به گفتمان انقلاب اسلامی هستند که خواستار تبدیل شدن سینما به رسانه‌ای برای ترویج آرمان‌های این انقلاب بزرگ و الهی هستند و یکی دیگر طیف اقلیت شبه‌روشنفکرانی که علاوه بر اینکه اصولا اعتقاد خاصی به آرمان‎های انقلاب اسلامی ندارند، از بیش‌ترین رانت دولتی بهره می‌برند و حتی چشم دیدن تولید یک فیلم انقلابی یا بازی یک بازیگر در اینچنین فیلم‎هایی را هم ندارند. مسئله این است که اگر دو تفکر هم در دو طرف این درگیری باشند این دو تفکرند، نه دو گروه جعلی طرفداران سینمای دولتی و مخالفان سینمای دولتی.

نکته‌ی دیگر اما این است که جماعت شبه‌روشنفکر و فریدون جیرانی به عنوان نماینده‌ی این طیف در «هفت» در حالی دم از سینمای غیردولتی و سینمای خصوصی می‌زنند که اساسا چنین مفهومی در سینمای تماما وابسته به بیت‌المال ایران معنایی ندارد. تمام فیلم‌هایی که کاگردانان‌شان در رسانه‌ها دم از شخصی بودنشان می‌زنند تمام بودجه‌شان را از بیت‌المال دریافت کرده‌اند، حالا اگر از فارابی دریافت نکرده باشند از مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی گرفته‌اند و اگر از آنجا نگرفته باشند از شهرداری، حوزه هنری، سازمان ملی جوانان، و یا هزار و یک جای دیگری که همگی به پول “دولت” متصل‌اند.

جالب تر آنکه دوستان برنامه هفت شدیدترین انتقادات را نثار سینمای دولتی و در کل فرهنگ دولتی می‌کنند در حالیکه خودشان از دولتی‌ترین تریبون جمهوری اسلامی یعنی صدا و سیما با مردم صحبت می‌کنند تریبونی که تا این سطح در اختیار هیچ طیف سینمایی در ایران قرار نگرفته است. به نظرم فریدون جیرانی و همکارانش یکبار برای همیشه این تناقض را برای خودشان و بینندگان حل کنند. اگر وابستگی به دولت و حکومت بد است پس خودشان در یک تریبون صددرصد دولتی چه می‌کنند و اگر خوب است پس این‌همه انتقاد چیست؟

ادامه ی مطلب را ببینید . . .

رجا نیوز:

پاسخی کوتاه به سیاسی‌بازی‌های یک برنامه‌ی سینمایی

حاشیه‎های نوروز پرحاشیه و بی‌سابقه‌ی سینمای ایران هر چند تا مدت‌ها به بحث داغ رسانه‌های کشور تبدیل شد، اما یک ثمره دیگر هم داشت و آن این نکته که سرانجام دست‌اندرکاران برنامه «هفت»- علی الخصوص شخص فریدون جیرانی به عنوان مغز متفکر این برنامه- را وادار کند تا پس از دو سال دست به عصا حرکت کردن، دست از محافظه‌کاری برداشته و با بیان برخی مواضع و مطالبات، تکلیف خود را با طیف مخالف با شبه روشنفکران امروز سینمایی ایران روشن کند. موضع‌گیری‌ها و مطالباتی که شاید از روز اول نیز انتظارش را از برنامه هفت داشتیم.

بعد از برنامه دوهفته‌ی قبل و مناظره‌ی علی معلم و محمدصادق کوشکی، که به وضوح نشان داد برنامه «هفت» دست از سیاست‌های گذشته‌اش برداشته و قرار است به صورت صریح و علنی به عنوان حامی رویکردی خاص در سینمای ایران شناخته شود، آخرین قسمت از این برنامه‌ را باید مهم‌ترین قسمت “هفت” تا به امروز به حساب بیاوریم. برنامه‌ای که بصورتی کاملا واضح و مشخص به گونه‎ای ترتیب داده شده بود تا بدون حضور منتقدی جدی به جریان شبه روشنفکر، به شبهات جدی و اساسی پاسخ داده شود که در برنامه دو هفته قبل توسط کوشکی مطرح شده بود و علی معلم و فریدون جیرانی در همان زمان نتوانسته بودند جواب‌های منطقی و محکمی در برابر آن‌ها ارائه نمایند.

اما سخنان فریدون جریانی در برنامه‌ی این هفته‌ی «هفت» متفاوت‎ترین سخنانی بود که از او در این سال‎ها شنیده شد. سخنانی که وی این بار نه در مقام مجری بی طرف برنامه سینمایی هفت که در جایگاه نماینده‌ی طیف شبه‌روشنفکر سینمای ایران بیان می‌کرد:

جیرانی برنامه‎اش را با قرائت متنی بیانیه‌مانند که شاید بد نباشد آن را مانیفست این برنامه بدانیم، اینگوه شروع کرد:

«سینمای ایران الان گرفتار جناح‌بندی و دعواهای داخلی شده است که البته این دعوا ریشه در دعوای بزرگتری دارد که آن دعوای دو تفکر است. تفکری که منتسب به دولت است و در کنار دولت. تفکری که حالا معلوم شده از دولتی شدن سینما در تولید و پخش کاملا حمایت می‌کند و دنبال بازگشت به شیوه‌ی نظارت و ممیزی دهه‌ی شصت است. و تفکری که در مقابل این تفکر است. تفکری که با دولتی شدن تولید، پخش، اندیشه و بازگشت به دهه‌ی شصت مخالف است و اصلا خواهان کاهش تصدی‌گری دولت در عرصه‌ی سینماست، و واگذاری اداره‌ی سینما به صنوف واقعی نه صنوف جعلی. در چند ماه اخیر هفت بطور مشخص و روشن تفکر دوم را دنبال می‌کند و از این تفکر حمایت می‌کند، واین کار را برای خوشامد هیچ جریانی انجام نمی‌دهد جز صلاح سینما.»

و این در حالی است که اساسا صورت مسئله‌ای که عوامل برنامه هفت به دنبال جا انداختن آن بود، صورت مسئله‌ی غلطی‌ست. این‌که دعواهای روزهای اخیر در سینما و اعتراض متدینین و علما به سیاست‌های مدیریت سینمایی کشور و همچنین برخی از فیلم‌های روی پرده، درگیری و دعوای دو تفکر است شاید درست باشد، اما چه کسی گفته است که یک طرف ماجرا طرفداران سینمای دولتی‌اند و طرف دیگر طرفداران سینمای غیردولتی.

این چیزی‌ست که اصلا دربرنامه‌های گذشته‌ی هفت عکسش مطرح شده، چرا که طیف منتقد این روزها اساسا گروهی هستند که به محصولات برآمده از دولت معترضند. پس قطعا نمی‌توان این گروه را طیفی نامید که طرفدار دولت و دولتی شدن سینما هستند. به این نکته دقت کنیم که دو فیلم «خصوصی» و «گشت ارشاد» به عنوان دو نمونه از تعداد زیادی فیلم مورد اعتراض، در حالی مورد انتقاد شدید طیف ارزشی و انقلابی قرار گرفته اند که با حمایت ویژه‌ی دولت ساخته شده‌ و با حمایت همین مدیران دولتی در بهترین دوره‌ی اکران به روی پرده رفته‌اند.

صورت مسئله‌ی درستی که جناب جیرانی به عمد از گفتن آن طفره می‌روند این است که دو طیف موجود در سینما یکی طیف معتقدان به گفتمان انقلاب اسلامی هستند که خواستار تبدیل شدن سینما به رسانه‌ای برای ترویج آرمان‌های این انقلاب بزرگ و الهی هستند و یکی دیگر طیف اقلیت شبه‌روشنفکرانی که علاوه بر اینکه اصولا اعتقاد خاصی به آرمان‎های انقلاب اسلامی ندارند، از بیش‌ترین رانت دولتی بهره می‌برند و حتی چشم دیدن تولید یک فیلم انقلابی یا بازی یک بازیگر در اینچنین فیلم‎هایی را هم ندارند. مسئله این است که اگر دو تفکر هم در دو طرف این درگیری باشند این دو تفکرند، نه دو گروه جعلی طرفداران سینمای دولتی و مخالفان سینمای دولتی.

نکته‌ی دیگر اما این است که جماعت شبه‌روشنفکر و فریدون جیرانی به عنوان نماینده‌ی این طیف در «هفت» در حالی دم از سینمای غیردولتی و سینمای خصوصی می‌زنند که اساسا چنین مفهومی در سینمای تماما وابسته به بیت‌المال ایران معنایی ندارد. تمام فیلم‌هایی که کاگردانان‌شان در رسانه‌ها دم از شخصی بودنشان می‌زنند تمام بودجه‌شان را از بیت‌المال دریافت کرده‌اند، حالا اگر از فارابی دریافت نکرده باشند از مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی گرفته‌اند و اگر از آنجا نگرفته باشند از شهرداری، حوزه هنری، سازمان ملی جوانان، و یا هزار و یک جای دیگری که همگی به پول “دولت” متصل‌اند.

فریدون جیرانی که در این دو سالی که از آغاز «هفت» می‌گذرد بارها بر ضد سینمای سفارشی و سینمای وابسته به دولت سخنرانی کرده ظاهرا فراموش کرده است که «آب و آتش» را با هزینه‌ی حوزه‌ی هنری ساخته است و آخرین فیلم اکران شده‌اش «قصه‌ی پریا» را با بودجه و سفارش ستاد مبارزه با مواد مخدر. پس یا ایشان پول حوزه‌ی هنری و ستاد مبارزه با مواد مخدر را پول دولتی نمی‌دانند، یا علاقه‌ای به یادآوری این سوابق ندارند.

جریان شبه روشنفکر ایران در حالی مدت‌هاست سینمای دولتی را نشانه گرفته‌اند که اساسا در جمهوری اسلامی دولت نماینده‌ی اکثریت ملت است و پیگیر و مجری خواسته‌های ملت، پس قطعا تن دادن به نظارت دولت واجب است و لازم. تن ندادن به نظارت‌ها و سیاست‌های دولت- چیزی که تا به حال در عمل وجود نداشته- نتیجه‌اش چیزی نیست جز بلایی که همین الان بر سر سینمای ایران آمده است، یعنی محدود شدن سینما به دغدغه‌ها و تفکرات یک گروه اقلیت تهران‌نشین و قهر کردن قاطبه‌ی مردم با سینما. اصلا وقتی چیزی نزدیک به صددرصد بودجه‌ی این سینما از دولت و یا زیرشاخه‌های وابسته‌اش تامین می‌شود، خب چرا نباید نظارت دولت وجود داشته باشد؟ در کجای دنیا چنین قانون بدیهی و واضحی را زیرپا می‌گذراند که در اینجا بگذارند.

دست‌اندرکاران برنامه هفت و مشاوران‌ش کاش لااقل مثال بهتری را برای نشان دادن ناکارآمدی سینمای دولتی و نظارت و ممیزی دولت پیدا می‌کردند چرا که بر اساس اعداد و ارقامی که خود این دوستان در نشریات‌شان منتشر کرده‌اند دهه شصت که از آن به عنوان دولتی‌ترین دوره‌ی سینما یاد می‌شود چه از نظر میزان اقبال مردمی و چه از نظر تعداد فیلم‌های باکیفیت بهترین دهه‌ی بعد از پیروزی انقلاب است. حتی به اعتراف خود این دوستان و اعداد و ارقام موجود بعد از روی کار آمدن اصلاحات و ازبین رفتن بسیاری از خطوط قرمز و کاهش شدید نظارت و ممیزی به همین میزان از مخاطب سینما کاسته شد و همچنین تعداد فیلم‌های با کیفیت ماندگار به شدت کاهش یافت.

جناب جیرانی و تمامی طرفداران خانه سینما درحالی دم از اداره سینما به دست صنوف واقعی می‌زنند که تا وقتی خانه سینما دایر بود اساسنامه‌ی این خانه را بصورت غیرقانونی طوری تغییر داده بودند که حتی برای انتخاب هیئت رئیسه نیازی به حضور اعضای صنوف(یعنی مجمع عمومی خانه سینما) نباشد و بدین صورت قدرت همواره دست طیف سیاسی خاصی باشد که وجود بند التزام به قانون اساسی کشور را حتی بصورت ظاهری در اساسنامه برنمی‌تابند. معنای کار صنفی واقعی از نظر دوستان همین است که در خانه سینما اجرا می‌شد؟ اعضای صنوف کجای معادلات این خانه قرار داشتند؟ چه نقشی در اداره‌ی این خانه داشتند وقتی حتی اجازه رای دادن برای انتخاب مدیرعامل را نداشتند؟ مدیران این خانه در تمام این چند سال چه قدمی در راه ارتقای وضعیت صنفی شاغلین سینما انجام دادند؟

و جالب تر آنکه دوستان برنامه هفت شدیدترین انتقادات را نثار سینمای دولتی و در کل فرهنگ دولتی می‌کنند در حالیکه خودشان از دولتی‌ترین تریبون جمهوری اسلامی یعنی صدا و سیما با مردم صحبت می‌کنند تریبونی که تا این سطح در اختیار هیچ طیف سینمایی در ایران قرار نگرفته است. به نظرم فریدون جیرانی و همکارانش یکبار برای همیشه این تناقض را برای خودشان و بینندگان حل کنند. اگر وابستگی به دولت و حکومت بد است پس خودشان در یک تریبون صددرصد دولتی چه می‌کنند و اگر خوب است پس این‌همه انتقاد چیست؟

دعوت از ده‌نمکی برای فرار از انتقادات دو هفته‌ی قبل کوشکی

اما به جز بیانیه‌ی ابتدایی برنامه که اشاره‌ای کوتاه به آن کردیم جنجالی‌ترین قسمت برنامه زمانی بود که فریدون جیرانی به عنوان حامی و نماینده‌ی طیف مدرن نوظهور جامعه به یک گفت‌و‌گوی صریح و چالشی با مسعود ده‌نمکی پرداخت و سعی کرد، با بیان کردن سوالات و شبهات فراوان در مورد قشر متدین جامعه به هر ترتیب شده جوابی برای انتقادات جدی مطرح شده توسط کوشکی در برنامه قبلی خودش دست‌و‌پا کند.

جیرانی در همان ابتدای بحث در یک مغالطه‌ی آشکار عنوان کرد: « در تمام تظاهرات صحبت از متدینینه، این درصد متدینین دغدغه‌مندی که همیشه معترضند چند درصد هستند؟ به ما بگویید این متدینین چه کسانی هستند. الان «سیب و سلما» در حال اکران است، هفتاد هزار تومان، سی هزار تومان، بیست هزار تومان فروش این فیلم است. خب این فیلمی است که مطابق با آرمان‌های دوستان است. خب چرا متدینین نمیروند؟ این متدینین کجا هستند؟»

جیرانی در حالی در یک مغالطه و فرار به جلوی آگاهانه سعی در کم جلوه دادن قشر معترض به فضای روشنفکری سینما دارد که رقم پرفروش‌ترین فیلم تاریخ سینمای ایران در اختیار فیلمی‌ست که اساسا جریان شبه روشنفکر برای کاهش فروش آن، علاوه بر تحریم اقدام به قاچاق آن نیز کرد، پس طبعا حضور همین قشر متدین بود که چنین رقم فروشی را به وجود آورد. جز این هم اما جالب است که فریدون جیرانی در حالی از فروش کم «سیب و سلما» به عنوان ابزاری برای کم جلوه دادن متدینین استفاده می‌کند که همزمان با این فیلم «قلاده‌های طلا» رقم نزدیک به سه میلیارد فروش را در اختیار دارد، فیلمی که دوستان و همراهان جناب جیرانی دست برای بایکوتش از هیچ اقدامی فروگذار نکردند و قطعا نمی‌توان کتمان کرد که فیلمی متعلق به جریان انقلابی و متدین به حساب می‌آید و فروشش هم قطعا به دلیل استقبال همین قشر است.

و نکته‌ی جالب‌تر هم اینکه فیلم برگترین استاد! جریان روشنفکری با کلی تبلیغات در همین برنامه هفت رقم فروشش دورقمی هم نمی‌شود و بسیاری از همین تماشاگران هم بعد از گذشت چند دقیقه از فیلم خواستار بازگشت پولشان.

از این موارد البته بسیار می‌توان مثال زد اما اصلا بحث اصلی معترضین به سینمای فعلی ایران همین است که قشر متدینی که اکثریت مطلق جامعه ایران را تشکیل می‌دهند با سینما قهر کرده‌اند و بسیاری از آنها شاید سال‌ها باشد که به سینما نرفته‌اند. این البته به معنای مخالفت این قشر با سینما نیست بلکه به دلیل سلب اعتماد این گروه از وضعیت موجود سینماست. اخراجی‌ها به این دلیل به یک فروش تاریخی و ماندگار در سینمای ایران دست یافت که توانست درصد بسیار کوچکی از این قشر عظیم را دوباره با سینما آشتی دهد. جناب جیرانی و باقی دوستانشان اگر واقعا می‌خواهند وزن قشر انقلابی و متدین دست‌شان بیاید لطف کنند و در روزهایی مثل ۲۲بهمن سری به خیابان‌های تهران و یا باقی شهرهای ایران بزنند، و یا در روزهای عزاداری نیم‌نگاهی هم به هیئت‌ها و حسینیه‌ها و مساجد داشته باشند. این همان جمعیتی‌ست که اگر دوباره اعتمادشان به سینما جلب شود قطعا انقلابی تاریخی در سینمای ایران رخ خواهد داد.

در ادامه اما بحث جالبی در همین رابطه بین جیرانی و ده‌نمکی انجام می‌شود که خواندن آن خالی از لطف نیست:

«ده‌نمکی: ببینید پرمخاطب‌ترین آثار سینمای ما آثار مربوط به دفاع مقدسه/ جیرانی: تو داری فیلم خودت رو می‌گی/ ده‌نمکی: نه فیلم خودم را نمی‌گم. آژانس شیشه‌ای را می‌گم، لیلی با من است را می‌گم، اخراجی‌ها را می‌گم، کانی‌مانگا را می‌گم، عقاب‌ها را می‌گم/ جیرانی: همه‌ی این فیلم‌ها در زمان خودشون، منهای عقاب‌ها و کانی‌مانگا که فیلم های قهرمان‌پردازانه هستند، فیلم‌های انتقادی هستند/ ده‌نمکی: باز منتسب به گفتمان اخلاق‌مدار و ارزشی هستند» ببینید دوستان شبه‌روشنفکر برای اینکه زیر بار فروش بالاتر آثار دفاع مقدس و آثار متعلق به گفتمان ارزشی و اخلاق‌مدار نروند و واقعیت را بصورت قلب برای مخاطب‌شان جلوه دهند چطور به هر بهانه‌ای چنگ می‌زنند. دوست مجری پیشکسوت که مثلا جزو سینماشناس‌ترین روشنفکران این مملکت هم هست در جواب اینکه پرفروش‌ترین آثار ما آثار دفاع مقدس‌اند می‌گوید آنها قهرمان‌پرورند، و یا انتقادی‌اند. خب این‌ها چه ربطی به هم دارند. یعنی یک فیلم برای اینکه دفاع مقدس باشد و جزو فیلم‌های ارزشی به حساب بیاید لزوما نباید قهرمان داشته باشد؟ یا مثلا «آزانس شیشه‌ای» متعلق به فیلم‌های قشر متدین و ارزشی نیست چون انتقادی‌ست؟ اصلا انتقادات «آژانس..» از کیست؟ یعنی در اینصورت «اخراجی‌ها» هم جزو فیلم‌های جریان انقلابی نیست؟ پس دوستان روشنفکر چرا دیدنش را تحریم کردند؟ چرا نسخه‌ی قاچاقش را توزیع کردند که از رقم فروشش کاسته شود؟ دوستان سواد سینمایی‌شان ته‌کشیده یا غرض دیگری در کار است؟

جیرانی در ادامه در مورد طیف‌های موجود در جامعه ایران می‌گوید: «ببین یک طبقه‌ی جدید شکل گرفته، که اصلا هم معتقد نیستم بی‌اخلاقه، و طبقه‌ی سنتی. وسط این‌ها مردم عادی هم هستند که در واقع زندگی طبیعی خودشان را دارند. این دو طبقه وجود دارند و یک تقابل فکری بین این دو طبقه است. این طبقه سنتی طبقه‌ی جدید را به رسمیت نمیشناسه….طبقه‌ی جدید خواسته‌هایی داره….». به این نکته دقت کنید که جیرانی در ادامه‌ی همان استراتژی قبلی با یک مغالطه‌ی آشکار سعی دارد از وزن قشر حزب‌الهی بکاهد و آن‌ها را برابر قشر مدرن تهران‌نشین قرار دهد. چه کسی گفته است که در جامعه‌ی ایران(و نه تهران) یک قشر مدرن و یک قشر سنتی قرار دارند و در این بین هم مردم عادی زندگی طبیعی خودشان را دارند؟ این مردم عادی یعنی چه، یعنی کسانی که نه مذهبی و متدینند و نه مدرن، کسانی که کلا به هیچ پدیده و اتفاق اجتماعی واکنش نشان نمی‌دهند؟ اصلا میزان متدین بودن و نبودن و اینکه چند درصد مردم به کدام قشر تعلق دارند را چه معیار و میزانی تعیین می‌کند؟ اگر معیار انقلابی بودن را مثلا دفاع از آرمان‌های انقلاب بوسیله شرکت در راهپیمایی‌های مثل ۹دی و ۲۲ بهمن فرض کنیم که به این نتیجه می‌رسیم که اکثریت قالب جامعه جزو قشر انقلابیند. و همچنین اگر معیار تدین و مذهب را شرکت در مراسم‌های مذهبی و هیئت‌ها و نمازهای جمعه و اعتکاف ها و … بگیریم باز به نتیجه‌ای جز معادله‌ای که جناب جیرانی مطرح کردند خواهیم رسید. پس بهتر است جیرانی عزیز به این سوال پاسخ دهند که این طبقه‌بندی اجتماعی را اساسا با چه متر و معیاری استخراج کرده‌اند و این گروه میانه‌ی بلاتکلیف که ایشان مدعی حضورشان هستند، اگر همین مردم انقلابی و متدین مورد ادعای ما نیستند پس اساسا چه کسانی هستند؟

کلام آخر:

بحث البته در مورد این برنامه «هفت» بسیار است. از زیرسوال بردن جنبش وا‌ل‌استریت بگیرید تا بحث تک جناحی بودن شورای عالی سینما و…. اما نکته‌ای که در اینجا باید به آن اشاره کرد این است که برنامه‌ی «هفت» بصورت کاملا واضح و مشخصی طبق یک استراتژی هدفمند و هماهنگ‌شده توسط جماعت شبه‌روشنفکر در حال جهت‌دهی به سینمای مطلوب شبه‌روشنفکران و همچنین استفاده‌ی سیاسی از یک تریبون سینمایی‌ست و در این بین مدیران رسانه‌ی ملی نه‌تنها هیچ نظارتی بر مجموعه‌ی تحت مدیریت خود ندارند بلکه به افرادی مثل جیرانی اختیار تام داده‌اند تا از رسانه‌ی رسمی جمهوری اسلامی بر علیه ارزش های خودش استفاده کنند و علاوه بر جهت‌دهی به سینمای کشور، دست به چهره‌سازی از کسانی بزنند که در دشمنی‌شان با آرمان های نظام و انقلاب هیچ شکی وجود ندارد.

نقل از“رجانیوز”